نهمین جلسه از دوره پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی صبا به استادی راهنما مسافر کامران، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «هفته بنیان» شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان کامران هستم مسافر، امیدوارم حال همه عزیزان خوب باشد. "۱۳۷۶/۰۹/۱۵ باوری در ناباوری، امروز سهشنبه است ۱۵ روز به پایان فصل پاییز مانده است، صبح بیدار شدم وقطعه کوچک خود را روی زبان قرار ندادم، قطعات را شمارش کردم دقیقا ۱۶ قطعه مانده بود که باید تا پایان پاییز برنامه را ادامه بدهم و هنوز خودم هم نمیدانم چه رخ خواهد داد؟ هنوز به این ذره وابسته هستم یا نه؟ به هرحال طبق برنامه قطعه صبح را استفاده نکردهام و منتظر بودم اتفاقاتی رخ دهد ولی این دلخوشی را داشتم که اگر مشکلی پیش آمد هنوز زمان دارم و اگر لازم باشد برنامه را تا هر زمان که لازم باشد ادامه خواهم داد اما موضوعاتی میگفت کار تمام است.
یکی تصویر آن غسلی بود که توسط باران در صحرا انجام گرفته بود، دیگری مسئله درخت پوسیده بود که از بین رفته بود و سوم اینکه برفها و یخها کاملا آب شده بودند. به هر ترتیب تا ساعت ۱ بعدازظهر صبر کردم هیچ اتفاقی رخ نداد اما به خود گفتم عجله به خرج نده و طبق برنامه ذره خود را بخور و به همین انگیزه ذره را روی زبانم گذاشتم. دهانم کمی تلخ شد ولی تغییراتی را احساس نکردم چون خماری دیگر آن مفهوم را نداشت، روز بعد ۱۳۷۶/۰۹/۱۶ نیز سهمیه خود را نخوردم و در این اندیشه بودم که چه میشود. به هرحال چهارشنبه را هم بدون هیچ اتفاقی سپری نمودم و شب را خوابیدم و گفتم فردا صبح استفاده خواهم کرد، صبح پنجشنبه رسید و ۴۰ ساعت بود که من از مواد استفاده نکرده بودم و اوضاع کاملا عادی بود و هیچ اتفاق منفی رخ نداده بود باز هم از خوردن مواد خودداری کردم و پنجشنبه هم در کمال ناباوری سپری شد تا اینکه جمعه ساعت ۵صبح شد.
اکنون ۶۴ ساعت گذشته بود و من در شک و یقین بودم نه باورم میشد و نه جرات میکردم به کسی بگویم تا اینکه جمعه ساعت ۱ بعدازظهر شد و من ۷۲ ساعت را بدون هیچ کم وکاستی سپری کرده بودم. همسرم سوال کرد برنامه چگونه پیش میرود؟ راضی هستی؟ مشکلی نداری؟ چیزی نمانده طاقت بیار. به او گفتم اکنون سه روز است که از مواد استفاده نکردهام میبینی که کم و کسری ندارم و او از خوشحالی فریاد کشید و اشک از چشمانش جاری شد و بغض گلویش را گرفت و در یک کلمه گفت: قسم بخور. گفتم خودت می دانی که ما هرگز قسم نمیخوریم اما این بار اشکالی ندارد و به همان الله که ذکر نامش بدن ما را به لرزه درمیآورد ۳ روز است که از مواد و این ذره استفاده نکردهام و خودت میبینی که هیچ اتفاقی رخ نداده است. اکنون در باور خودم هم نمیگنجد و باوری است در ناباوری. او خدا را ستایش کرد و فریاد دیگری کشید و به گریه خود ادامه داد و این گریه برای ما گریه شادی بود.
امروز بیست و هفتمین سالروز روزی است که یک نفر برای اولین بار توانست از اعتیاد خارج بشود. یعنی تا ۱۳۷۶/۰۹/۱۵ هیچ انسانی نتوانسته بود سالم از دنیای اعتیاد خارج بشود هر چقدر در مورد بزرگی این کار و لطفی که آقای مهندس در حق همه ما کرده است صحبت بکنیم کوچکترین تاثیری روی اینکه بتوانیم محبت ایشان را جبران بکنیم نخواهد داشت. اگر در آن سال خانواده آقای مهندس مقاومت نمیکردند تا این متد همهجا فراگیر بشود، هیچکدام از ما امروز اینجا نبودیم، خیلی از ما ممکن بود از نظر فیزیکی نباشیم یا خیلی از ما خانوادهمان در کنارمان نباشند و یا فرزندانمان اجازه حضور در این دنیا را نداشته باشند، اینها همگی به لطف آقای مهندس است.
آقای مهندس یک راهی را شروع کردند که آغازش با ایشان بود ولی پایانش دست خداوندی است که این راه را در اختیار آقای مهندس و ما قرار داده است. با تمام سختیها و مشکلات که برای یک مصرفکننده وجود داشته است و با تحصیلات و کارهایی که انجام میدادند شروع به تاسیس یک NGO کردند که در ابتدا با مخالفت خانواده ایشان مواجه میشوند. (همانطور که در ابتدای کتاب شصت درجه آمده است)
اگر ما امروز اینجا کنار هم نشستهایم، روزی در تاریخ ۱۳۷۸/۰۶/۳۰ ساعت ۴ بعدازظهر، اولین جلسه کنگره۶۰ در ساختمان انقلاب در کوچه مهدیزاده،شروع به کار کرد و بنا بر این بوده است که اگر کنگره۶۰ توانست ۱۴جلسه، جلسات خود را ادامه بدهد، راهش را پیدا بکند با ۸ نفر آدمهایی که هر کدام یکی مست بود و یکی تو چرت بود که در سی دی "آغاز کنگره "، شرح آن آمده است.
در دفتر دبیری جلسه اول که خلاصه گزارش آن روز را نوشتهاند، نوشته شده است:
به نا خدا خالق عشق
کنگره۶۰
موضوع: انتخاب نام کنگره۶۰ و ۱۴پله معنوی
از آن روز تا الان ۲۵ سال میگذرد. با همه اتفاقاتی که در کنگره افتاده است شروع این مسیر با مصرف نکردن مواد مخدر بوده است اما الان به اینجا رسیدهایم که آقای مهندس مقالات مختلفی برای درمان بیماریهای لاعلاج ارائه میکنند و ما جمع شدهایم که این هفته را برای خودمان جشن بگیریم چرا که هفته، هفته ریشه و بنیان کنگره۶۰ است و هر کدام از ما یک وظیفهای برای رساندن مواد مغذی به ریشه داریم و خیلی خوشحال هستم که در دورهای زندگی میکنم که آقای مهندس هستند.
برای رسیدن کنگره به این جایی که قرار دارد آقای مهندس به تدریج و با سختی و مشکلات زیاد این راه را پیمودهاند. امیدوارم ایشان سایهاشان بالای سر ما باشد و بدانیم ما هم در رسیدن کنگره به اهدافش نقش بسیار بزرگ و مهمی داریم و امیدوارم از این فرصت استفاده بکنیم و قدردان نعمت کنگره۶۰ باشیم. در آخر این هفته را به همه عزیزان تبریک میگویم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از شما متشکرم.
تایپ: مسافر حیدررضا خدمتگزار سایت
عکس: مسافر ابوالفضل خدمتگزار سایت
ارسال: مسافر حسین مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
74