جلسه هفتم از دوره یازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی صادق قم، با استادی راهنمای محترم مسافر پرویز، نگهبانی مسافر امیرحسین و دبیری مسافرمهدی، با دستور جلسه " بنیان" یکشنبه 2 دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا از ایجنت شعبه آقا علیرضا و گروه مرزبانی و نگهبان جلسه و همچنین دبیر جلسه تشکر میکنم که اجاره دادند تا امروز در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه: هفته بنیان است من همیشه خودم فکر میکنم که آقای مهندس چه تفکری داشته که فکر کرده و این روش را ابداع کرده و بعد آن را به مرحله اجرا گذاشته و کنگره را تأسیس کرده خیلی کار بزرگی است یعنی کار هرکسی نیست که بتواند همچنین کار عظیمی را انجام بدهد یادم میآید سال 88 در میدان انقلاب رفتم کنگره در آن موقع من روزی 7 گرم شیره میخوردم دیدم سه نفر آنجا نشستهاند یکی استاد یکی نگهبان و دبیر گفتم نگهبان حتماً در آخر جلسه من را میگیرد سه نفر خوشتیب و مرتب آنجا نشستهاند دوستم گفت پرویز اینها هرکدام شیشهای یا هروئینی بودهاند من باور نکردم گفتم اصلاً به اینها نمیخورد برگشتم و دیگر نرفتم تا دو سال بعد که دوباره با تشویق دوستم رفتم کنگره و سفرم را شروع کردم و در تاریخ 26/03/91 سفر من تمام شد و دو روز بعد در جلسه اکبر آقا گفت میخواهیم شعبه قم را راهاندازی کنیم من هم گفتم من را میبرید گفت بله چرا نمیبریم فردای آن روز همراه آنها آمدم قم و رفتیم شعبه صدوق که یک زیرزمین کوچک بود و در تاریخ 12/04/1391 جلسه اول کارگاه آموزشی روز دوشنبه را شروع کردیم من دبیر بودم با 16 روز رهایی واکبر آقا نگهبان بود و اولین استادمان هم آقای منوچهر عالم عارف بود .بعدازآن هم ادامه داشت و ما همیشه ساعت یک و نیم الی دو در شعبه بودیم و اولین رهجوها هم آقای احمد فهیمی و آقای مجتبی حائری و آقای محمد بصیری و بعد آقا اسماعیل آمد با یک حال خراب و با دکتر درگیر شد دکتر به من گفت آقا پرویز این دیگر نمیآید اگر میخواهید این را مشاوره کنید فقط حرمتها و قوانین را برایش بخوان و توضیح بده من هم شروع کردم برای آقا اسماعیل توضیح دادن و بعد او را سر لژیون اکبر آقا بردم بعد یک مدت گفت چرا مرا آوردید به لژیون اکبر آقا گفتم مگر عیبی دارد گفت نه من نمیخواستم برم لژیون اکبر آقا مگر نمیگوید انتخاب راهنما حسی است گفتم آن موقع تو حسی نداشتی و بعد خدا را شکر پیش اکبر آقا ماند و سفر را شروع کرد و خیلی خوب شد و باعث شد که بچههای ساوه بیایند و در قم سفر کنند چون تغییرات را در آقا اسماعیل دیدند منظورم از این صحبت این است که بینید آقای مهندس ما را از کجا به کجا میرساند من با مصرف 7 گرم شیره آمدم کنگره و شدم خدمتگزار و مهم برایم خدمت کردن بود تا اینکه بتوانم یک نفر را به درمان برسانم خدا به هرکسی لیاقت خدمت نمیدهد باید خاص باشی تا به شما لیاقت خدمت کردن به بندههایش را بدهد بعد تازه خدمت راه دور که چه لذتی دارد از تهران که بخواهید بیایید قم حدود یک ساعت نیم طول میکشد احتمال پنچر شدن و جوش آمدن و خرابی ماشین وجود دارد من 8 سال این راه را آمدم و رفتم و حتی یکبار هم پنچر نکردم و بنزین تمام نکردم اینها همه کار خداست چرا چون خدمت صادقانه است آقای مهندس خدمتش صادقانه است الآن حدود 80 هزار نفر به رهایی رسیدند من قبلاً مثل شما بارها ترک کردم ولی هر بار تریاک را میدیدم نمیتوانستم از آن بگذرم و مصرف میکردم ولی الآن حدود 13 سال است که دیگر هیچ حسی به آن ندارم و آن را به دید دارو نگاه میکنم زیرا بیماریهایی را درمان کرده است و چه کسانی را نجات داده است با این دیدگاه نگاه میکنم آقای مهندس کار بزرگی کرده است من فکر نمیکردم به درمان برسم و اصلاً فکر نمیکردم سیگار را بتوانم بگذارم کنار من روزی 3 بسته سیگار میکشیدم و من فقط یکدندان جلو داشتم و با آن آدامس میجویدم و سفر سیگارم را شروع کردم و وقتی چیزی را شروع میکردم از دستورات راهنما تخطی نمیکردم و سر ساعت دارویم را میخوردم چون سر ساعت دارو خوردن بدن انسان را بازسازی میکند حواسمان باشد بچهها کجا آمدیم و حواسمان باشد اگر اینجا خدمت کنیم بازخوردش به خودمان برمیگردد یعنی خیرش را خودمان میبریم مطمئن باشید در مجالس دیدهاید بعضیها خدمت میکنند و بعضیها بیتفاوت مینشینند کدام را بیشتر تحویل میگیرند آنکسی که خدمت میکند نزد خداوند هم همینگونه است.
عکاس: مرزبان خبری مسافرامیر
تایپ خبر: مسافر مرتضی لژیون دوم و مسافر علی لژیون سوم
ارسال خبر: مسافر یوسف لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
329