دلنوشته مسافر محسن رهجوی مسافر حامد از لژیون سوم نمایندگی بیرجند.
به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر.
سلام؛ سلامی از گرمای وجودم در این سرمای زمستان به پدری دلسوز و مهربان، به کسی که هم برادر می دانمش و هم پدر می خوانمش. کسی که چشمه ی جوشانی شد تا ما مسافران از آب گوارای وجودش سیراب شویم.
پدری که ما را همچون ریشه های درختی از دل خاک و خاکستر به درختی همیشه بهار تبدیل کرد.
و برادری که از قطره قطره جمع شدن دانش، تجربه، محبت و سخاوتش چشمه ساری گوارا شد و ما انسان های تشنه را سیراب کرد و به ما زندگی دوباره بخشید.
باشد که ما مسافران خسته روزگار، ازین آب گوارا بنوشیم و در سایه این درخت همیشه بهار، غبار از تن بشوییم و بر تن تنومندش تکیه دهیم و به مسیری که تا بدین جا آمده ایم، بیندیشیم.
امیدوارم در جوش و خروش این نهر و سبز ماندن این درخت، دین خود را به شما ادا کنم و ادامه دهنده این راه بوده و بتوانم به سایر انسان های دردمند خدمت کنم.
ارسال خبر: مسافر علی لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
85