English Version
This Site Is Available In English

کنگره جایی برای بهبود روح و روان

کنگره جایی برای بهبود روح و روان

از کجا باید شروع کنم؟ از روحیه خراب و خسته‌ام یا از دروغ‌هایی که همیشه می‌شنیدم؟ از هزاران بهانه‌ای که می‌دانستم دروغی بیش نیستند؛ اما به دلیل این‌که دیگر نای اعتراض نداشتم، به آن‌ها توجه نمی‌کردم. همیشه در مراسم‌ها آخرین افرادی بودیم، که می‌رفتیم و در نهایت نیز انگشت‌نمای دیگران بودیم. من به نقطه‌ای در زندگی رسیدم، که تصمیم گرفتم قید همه چیز را بزنم؛ اما چون نمی‌توانستم مسافرم را با حال خرابش تنها بگذارم، دوباره به زندگی مشترک برگشتم.

کم‌کم به شرایطی که در آن قرار داشتم عادت کردم و واقعاً دیگر حس‌و‌حال و شوقی برای بهتر کردن زندگی نداشتم؛ چون دیگر بریده بودم. نمی‌دانم شاید خواست خدا بود، که از طریق یکی از دوستان با کنگره۶۰ آشنا شدم. اوایل حتی آن را مطرح نکردم؛ اما مدام فکرم مشغول بود، که چگونه مسافرم را قانع کنم تا مرا در راه رفتن به کنگره همراهی کند. بعد از مدتی که دیدم مسافرم خودش از شرایطی که به‌وجود آمده خسته شده است، به او گفتم مکانی است، که با کمپ فرق می‌کند و افراد زیادی درمان شده‌اند. ضرری ندارد، بیا برویم و با محیط آن آشنا شویم، اگر تمایل نداشتی دیگر نمی‌رویم.

من تمام مسیر رفتن به کنگره را فقط قرآن می‌خواندم و از خدا می‌خواستم، که همسرم تمایل به سفر و درمان پیدا کند. بالاخره خدا ما را یاری کرد، که از طریق کنگره۶۰ درمان شویم. من از روز اول مشتاق‌تر بودم که در کنگره حضور پیدا کنم، هم برای حال خودم و هم برای کمک به مسافرم. حالا با این‌که زمان زیادی از آمدن ما به کنگره نمی‌گذرد، اما تأثیر آن را در زندگی‌ می‌بینم. مسافرم دیگر فوری عصبانی نمی‌شود، منطقی‌تر برخورد می‌کند و صبور شده است. خودم نیز بسیار آموزش گرفتم و روحیه‌ام روزبه‌روز بهتر می‌شود.

روزهایی که قرار است به کنگره بروم، حس‌و‌حال عجیبی دارم و وقتی مسافرم مرا همراهی نمی‌کند، حالم بسیار بد می‌شود؛ چون حال خوش اکنونم را مدیون کنگره‌ هستم و دوست دارم بیشتر وقت خود را در کنگره بگذرانم. اوایل سفر حس‌و‌حال همسفران را درک نمی‌کردم و حس غریبی داشتم؛ اما حالا ثانیه به ثانیه‌ای که در کنگره می‌گذرانم، یک درس جدید به من می‌آموزد. آن دختر زودرنج و عجول حالا صبور شده و سفر عشق را طی می‌کند و برعکس گذشته به‌جای لجبازی به  مسافرم کمک می‌کنم، تا سفر خود را به خوبی طی کند.

در اوایل سفرم، با توجه به شرایطی که برایم پیش می‌آمد، درگیر نیروهای منفی می‌شدم و نمی‌توانستم به خود کمک کنم، تا از شر نیروهای منفی خلاص شوم؛ اما با گوش دادن به سی‌دی‌ها حالم بهتر می‌شد و می‌توانستم با نیروهای منفی دست و پنجه نرم کنم. چند وقتی است که با کنگره آشنا شده‌ام و همیشه با خودم فکر می‌کنم مگر می‌شود چنین جایی باشد که هم حال روح و روان و هم جسم آدم را خوب کند؟

من فهمیدم که کنگره علاوه بر خوب کردن حال روحی و جسمی افراد، کمک می‌کند، که بتوانیم بهتر زندگی کنیم و روش خوب زندگی کردن را به ما یاد می‌دهد. روزهای اولی که به کنگره می‌آمدم، فقط حال خوب را از تمام همسفرانی که آن‌جا بودند حس می‌کردم. در کنگره، همه با روی خوش و خوشحالی با هم ارتباط برقرار می‌کنند و این برای من خیلی جای تعجب داشت؛ چون کم پیش می‌آید که انسان‌ها حال همدیگر را خوب کنند و عشق و خوشی به هم تزریق کنند.

دلگرم هستم، که هرچقدر بیشتر وقتم را با کنگره بگذرانم، حال خودم و مسافرم و زندگی ما بهتر و بهتر می‌شود. من خدا را وقتی حس کردم، که هوای من و زندگیم را داشت و کنگره را سر راهم قرار داد و نگذاشت که زندگیم خراب شود؛ چون زندگی من در تاریکی قرار گرفته بود و من تنها هرچقدر دست و پا می‌زدم، نمی‌توانستم از تاریکی رها شوم. با قرار گرفتن کنگره سر راهم، من نور امید و روشنایی را حس کردم.

نویسنده: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون‌دوم)
ویرایش: همسفر مرضیه دبیر سایت
ارسال و ویراستاری: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیرجند

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .