در بند خدا بودن زیباست

به نام هستی بخش
در آغوش خدا آرمیدن دیدن دارد، ای همه آرامشم، با آمدنت بار دیگر به زندگی‌ام نشاط آوردی. خیلی وقت بود که بودنت را عادت کرده بودیم و فراموش کردیم که حیاتمان دم به دم در دستان توست. گویا دچار روزمرگی ملال آوری شده بودیم که گویا این فکر ناخوشایند, آب از سرمان گذشته چه یک وجب چه صد وجب، زیبایی زندگی را به تاریکی و وادی ظلمت برده بود.
ناگهان سو سوی نور جمع‌کده ای ما را ندایی موسایی آمد که برویم شاید گرمایی از آن نصیبمان شود و از ظلمت شب بکاهیم. قدم برداشتن سنگین بود ولی بود، دل سرمازده بود ولی امید برای رسیدن به گرما بود، تفکر رو به خاموشی بود ولی بود، اراده لنگ می‌زد ولی لنگ لنگان قدرت خود را جزم کردیم تا رسیدیم به این مهمانی روشنایی.
دلهایمان گرم شد، خود را پیدا کردیم. تابش نور معرفت و راه‌اندازی مجدد تفکر عالی همراه با کارکرد اصلی عقلانیت و هدف گزینی مثبت و ایجاد انگیزه شیرین و بالا بردن تاب و توانمان همه و همه را از حضورمان در جمع مسافران و همسفران جاده رهایی هدیه گرفتیم.
حالمان بهتر شد، نفس تازه کردیم، دست در دستهای مهربان شعر رهایی خواندیم. در چهارده ثانیه سکوت بهترین دعایمان را در دل زمزمه کردیم.
دیدارهایمان را با گفتار استاد پر مایه کرده، عزم خود را جزم کردیم تا در سفرهای پیش رویمان جهان‌بینی خود را به تکامل برسانیم و تولد دوباره را جشن بگیریم.
کمرهای خدمت را برای هم نوعان خود محکم بربندیم تا امواج نور را در زندگی تاریک دیگری نوید روشنایی دهیم. راه نزدیک است اگر همسفر باشیم، برای پیموندش چهارده وادی عشق می‌خواهد و عبور از منطقه زیر ۶۰ درجه و مرور درس استاد‌ تا مکتب روشن هدایتمان باشد و خود در مسیر محکم قدم برداریم و با هدایت راهنمای مهربانمان از گمراهی به روشنی قدم بگذاریم و به سر منزل مقصود که آغوش قدرت مطلق است دست یابیم.
وه که چه زیباست رهایی، چه زیباست در بند خدا بودن و چه زیباست در آغوش خدا آرمیدن.
نویسنده: همسفر کتایون رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم)
رابط خبری و ویرایش: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم)
تنظیم و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر مهری لژیون اول نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باباطاهر همدان