English Version
This Site Is Available In English

قلب؛ یعنی مرکز حس در بدن

قلب؛ یعنی مرکز حس در بدن


در ابتدای سی دی قلب، جناب مهندس می‌فرمایند: پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است؛ یعنی هرمرحله‌ای که تمام شود، مرحله دیگری آغاز می‌شود، ما از وادی اول شروع می‌کنیم، با تفکر ساختارها آغاز می‌شود و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می رود، تا به وادی چهاردهم یا همان عشق و محبت برسیم؛ وقتی به وادی چهاردهم می‌رسیم که سیزده وادی قبل را به خوبی فرا گرفته باشیم. اهمیت این دو وادی آخر در این است که در قلب‌ها رود یا بحری جاری می‌شود که سرچشمهٔ آن هم در زمین هم در آسمان است و این دو همیشه با هم در ارتباط هستند.

در اینجا ما مسئله قلب را داریم که قلب یعنی چه؟ همه ما می دانیم که قلب در سینه قرار دارد و عضوی است که احساس ندارد؛  یعنی اگر دچار مشکلی شود ما متوجه نمی‌شویم؛ مثل اینکه بگوییم مغزمان درد می‌کند یا موی سر ما درد می‌کند! وقتی که قلب مشکل پیدا کند با علائمی که از خود بروز می‌دهد، متوجه این مشکل می‌شویم؛ مثل درد دست چپ، کتف، گردن یا قفسه سینه؛ بنابراین درست است که قلب کار می‌کند و خیلی هم عضو مهمی است؛ ولی اینکه بگوییم قلب مرکز محبت است غلط است.

در کتاب آسمانی؛ خداوند به رسول خدا می فرماید: اَلَمْ نَشْرَح لَكَ صَدْرَک(مگر ما سینه تو را گشاده نکردیم) در اینجا ما می‌خواهیم بفهمیم که قلب چیست؟ وقتی می‌گویند: قلب کسی که سیاه است، از سنگ است یا کسی قلب مهربانی دارد یا وقتی عاشق و معشوق یکدیگر را می بینند، دست روی سینه خود می‌گذارند و در سینه یک احساس دارند. جایگاه قلب در سینه است؛ ولی ما میخواهیم بدانیم که خود قلب چیست؟ در کنگره سه کلمه بسیار کلیدی داریم که تمام آفرینش بستگی به این سه پارامتر دارد: صوت، نور و حس.

در کتاب انجیل هم آمده است؛ خداوند اول کلمه را آفرید و کلمه همان صوت است. بعدی، نور است که می‌گوید: الله النور السماوات و الارض یعنی خداوند نور آسمانها و زمین است. جناب مهندس بارها گفته‌اند: به چشم یک کتاب دینی به قرآن نگاه نکنید قرآن یک کتاب علمی است آن را بخوانید که از خلقت چه می‌گوید و چه حقایقی را در خود دارد. در قرآن همیشه این سه کلمه با هم می آیند: سمع، ابصار، قلوب (شنوایی، بینایی و حس) و قلب یعنی مرکز حس‌؛ اگر می‌گویند: قلبش از سنگ است؛ یعنی حس آن از سنگ است.

وقتی کسی به ما می‌گوید: قلبت سیاه است، ما در برابر این جمله جبهه می‌گیریم؛ ولی آیا واقعیت همین است یا نه؟ و این برمی‌گردد به حس ما که آیا سیاه است یا نه. این سیاهی از کینه، دشمنی، حسادت، مردم آزاری، شهادت دروغ، مال مردم خوری و... به وجود می آید. یک زمانی ما برای منافع خود می‌خواهیم دیگران را زیر پا بگذاریم و یا آنها را باعث و بانی مشکلات خود می‌دانیم برای: مثال مار شخصی را نیش می‌زند و حالا بجای درمان مار زدگی به دنبال مار می‌رود تا آن را پیدا و تنبیه کند، در حالی‌که این مواقع باید به فکر حل مشکل باشیم.

پس اگر می‌خواهیم آسوده باشیم یا به عبارتی در بهشت به سر ببریم، این به حس ما بستگی دارد و باید حس خود را پاک کنیم. در ادامه مهندس می‌فرماید: درست کردن احساسات دیگران کار سختی است‌؛ ممکن است با حرف‌، دانش و اطلاعات را منتقل کنیم؛ ولی این حس است که باید درک و جذب کند و این کار با زور جواب نمی گیرد، به اجبار نمی‌شود به دیگران بگویی من را دوست داشته باش و به من عشق بورز؛ بنابراین اگر ما بخواهیم قلب کسی را باز کنیم به اجبار و با تازیانه نمی‌شود.

مسئله دیگر این که خداوند فرمان می دهد که بیماری باید به طور عمیق درمان شود. درمان عمیق زمان زیادی می‌خواهد. برای پرورش انسان 100سال وقت لازم است. افراد در کنگره بعد از یکسال می‌گویند: جهان بینی من تغییری نکرده است و این ایرادی ندارد. تغییر حس زمان زیادی میخواهد. در اینجا فقط درمان شدن بیماری مطرح نیست؛ بلکه سالم بودن جسم، افکار، اندیشه و احساس مهم است؛ یعنی وقتی بیماری حل شد آن‌ها هم درست می‌شود، فقط این نیست که مواد را کنار بگذارند، خیلی چیزهای دیگر در کنار این باید تغییر کند.

همیشه مهم‌ترین موضوع، سلامتی جسم است؛ یعنی پیشگیری کردن و مهم ترین راه پیشگیری، افکار سالم است. بیش از 200نوع بیماری های روان تنی از خراب بودن حس به وجود می آید؛ وقتی شخصی افسردگی دارد؛ یعنی افکار او درست نیست و افسردگی با قرص، درمان نمی‌شود، فقط روی آن درپوش می‌گذارد؛ پس باید حس درست شود. درمان شدن: شامل دو قسمت است، درمان جسم و درمان جان. ما می‌خواهیم جسم را با ضرب تازیانه درست کنیم؛ ولی نمی‌شود؛ مثل این که با جراحی چربی ها را دور می‌ریزند.

قسمت دوم؛ درست کردن صور پنهان است. اولین قدم این است که حس درست شود؛ چون تمام دریافت ما بستگی به حس دارد. این حس است که افسرده است، ناامید است و احساس ترس می‌کند؛ پس درمان باید هم در قسمت جسم صورت بگیرد و هم روان. ما باید بتوانیم کلمات الهی؛ یعنی همان ارزش‌ها را با عقل و ایمان در مغز، احساس و وجودمان حک کنیم و از کارهایی مثل: ظن بد، حسادت، کینه، خود خواهی، دیگران را از مدار خارج کردن، شهادت دروغ دادن و.... دوری کنیم.

وقتی که حس تزکیه شود، افراد برای کمک به دیگران از جان و مال خود می گذرند و این کار به اجبار نمی‌شود باید به آن دانش برسند و چشمهٔ خود جوش باشد، در جهان مادی؛ وقتی که انسان‌ها در صراط مستقیم قرار می‌گیرند، کسانی در سر راه او می‌آیند که توان آن‌ها را کم می‌کنند و نیرو های بازدارنده نمی‌گذارند به راحتی در راه مستقیم حرکت کنند، این نیرو ها دائماً فعال هستند؛ البته وجودشان لازم است؛ چون انسان همیشه در حال آزموده شدن است و در صراط مستقیم ماندن کار آسانی نیست.

نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر شهناز( لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر سوگند رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ژیلا (لژیون اول) نگهبان سایت
عکس: همسفر منیره مرزبان خبری
همسفران نمایندگی صفادشت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .