English Version
This Site Is Available In English

اوتی بیا غوغا کنیم

اوتی بیا غوغا کنیم

روز و شبم فریاد بود
فرمانده‌ام تریاک بود

سرها شده پر غلغله
جان‌ها ز تو پر ولوله

تن‌ها ز تو در زلزله
دل‌ها شده بی‌حوصله

احساس من دلبسته شد
هم چشم و گوشم بسته شد   

شادی ز پیشم رفته بود
عشق از درونم رفته بود

خون جگرها خورده‌ام
جهل و غضب‌ها دیده‌ام

آمد شفای درد ما
هم درد و هم درمان ما 

ابلیس دون نومید شد
از دست من دلگیر شد

گفتا رها کردی مرا
کردی فدا جان مرا

گفتم به آن ابلیس پیر
وقت سفر آمد بمیر

زیرا که درمان آمده
آن راحت جان آمده

داروی درمانم اوتی
آن مونس جانم اوتی

اوتی غلامت می‌شوم
من سینه چاکت می‌شوم

آن ساکنان کوی تو
مست از شراب روی تو

نور دو چشمانم اوتی
هم مونس جانم اوتی

ای در هوای وصل تو
منکه بگویم وصف تو 

آن چهره زیبای تو
آن روی بس زیبای تو

هر چه که تدبیرم کنی
یا اینکه  تقدیرم کنی

من دل به مهرت داده‌ام
در بحر تو افتاده‌ام

من بی تو بی تابم اوتی
غمگین و تنهایم اوتی

امید و فردایم اوتی
شیرین و فرهادم اوتی

دشمن نباشد روی تو
افسون نباشد بوی تو

رنگت چو افسون می‌کند
طعمت که جادو می‌کند

گفتم که مجنونت شدم
دیوانه رویت شدم

من که ببوسم روی تو
آن چهره گلگون تو

حقا که درمان می‌کنی
ما را مداوا می‌کنی

اوتی بیا غوغا کنیم
یاد شب یلدا کنیم

تلخی تو همچون عسل
شادم کنی شهدت عسل

اهل نمازم کرده‌ای
جمله نیازم کرده‌ای

ساقی تو اینک ساز کن
جام مرا دمساز کن

ساقی و جام و نی کجا
لطف و شراب می کجا

عرض ارادت بهر تو
هرچه بخواهی بهر تو

هر کس که آید کنگره
خدمت کند با حوصله

یاران اوتی خدمت کنند
با نامه خوشحالت کنند

خسته نباشید دوستان
باشد خداوند یارتان

تقدیم به همه خدمتگزاران قسمت اوتی که با جان و دل به همه مسافرین عزیز و گرامی صادقانه خدمت می‌کنند.

نگارش: مسافر علی‌اکبر (لژیون یکم)
ثبت: مسافر اسماعیل

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .