ما را یادی نمودی و از این که تکیه بر یک پته زرشکی زرنگار داده بودیم برخاستیم، دیدیم بوی آشنا است و اکنون که نزد شما میباشیم خوشنودیم. مفهوم کاملا مشخص است که دوستی آمد و از آمدن او بسیار خوشنود میشویم و لذت میبریم.
در این مطلب باز مثلثی تشکیل میشود که یک ضلع مثلث من هستم، ضلع دیگر مثلث تو و قائده مثلث روابط بین ما است. پیوند بین من و تو با موضوعی که بین ما است مثلث را به وجود میآورد.
در این مثلث فضایی وجود دارد و مربوط به این است که ما چگونه عمل میکنیم، انسان موجود خوبی است، اگر میبینید بدرفتار و کجخلق است به این علت میباشد که آموزش نگرفته و نمیداند هنوز متوجه نشده که بدی بد است. اگر انسان واقعاً بداند که بدی کردن چه قدر تلخ است محال ممکن است که بدی کند.
انسانی که مرتکب ظلم و بدی میشود در واقع بر اثر جهل و نادانی او است. اگر انسان بداند در جای خود از مال خود میگذرد و برای بقای یک انسان دیگر حتی از جانش هم میگذرد.
ما در فضای این مثلث چگونه عمل کنیم که لذت ببریم و بوی تعفن آن فضا را برندارد؟ لازم است غیبت نکنیم چرا که با غیبت کردن ما شروع به سمپاشی فضای مثلث کردهایم.
گمان بد، تجسس، گله و شکایت، انتقاد، بازخواست و بازجویی نکنیم، این کار آفت و ضد این مثلث است. اگر میخواهید فضای مثلث خوب باشد باید روی نقاط مشترک کار کنید نه روی نقاطی که متضاد است.
برای مثال من زردآلو دوست دارم او هم از زردآلو خوشش میآید؛ ولی اگر من زردآلو دوست نداشته باشم؛ ولی او خوشش بیاید و بخواهد راجع به آن صحبت کند باعث ناراحتی میشود. باید در مورد چیزهایی که مشترک است و طرفین دوست دارند صحبت کنیم.
مولانا چهار اصل دارد که برای داشتن آرامش باید این چهار اصل را رعایت کنیم. یکی از آن اصول بیثباتی است؛ یعنی در سیستم هیچ چیز ثبات ندارد جوانی، زیبایی، مال و موقعیت ما نمیتوانیم به زور زیبایی خود را ثابت نگه داریم؛ پس در همان لحظه که هستیم از آن استفاده کنیم.
اصل دوم این که هرگز خود را با کسی مقایسه نکنیم این کار بلای جان همه انسانها است. اصل سوم در بند توجه و توصیف دیگران نباشیم بعضی دنبال این هستند که از دیگران توجه بگیرند؛ مثلا میگویند تو خیلی خوب شعر میگویی یا نه خیلی بد شعر میگویی. همه در مورد تو خوب صحبت نمیکنند و شاید میخواهند حال تو را خراب کنند؛ پس در بند توصیف دیگران نباشیم.
اصل چهارم، زندگی چیزی نیست که همه ویژگیهای خوب را به صورت یک جا به همه افراد بدهد. یکسری چیزها را دارید، چیزهایی به دست میآورید و چیزهایی را از دست میدهید این جز قوانین زندگی است.
انسانها به تنهایی نمیتوانند زندگی کنند و باید در اجتماع باشند و با یکدیگر روابط داشته باشند. شاد بودن، غمگین بودن، افسرده بودن و پریشانی همه تحت یکسری مواد شیمیایی، بیوشیمی و سیستمایکس ما است؛ یعنی وقتی ما میخواهیم خوشحال بشویم یک هورمونی ترشح میشود، وقتی عصبانی میشویم یک هورمون دیگر ترشح میشود و همه بستگی به هورمونها و مواد بیوشیمی ما دارد.
تایپ و نگارش: مسافر نیکوتین ریحانه، رهجوی راهنما مسافر ندا (لژیون ویلیام وایت)
رابط خبری: مسافر نیکوتین ندا راهنما لژیون ویلیام وایت
عکس: همسفر پریسا، رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا، رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی صادق قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
72