English Version
This Site Is Available In English

همسفر نقش سیاهی لشکر را ندارد

همسفر نقش سیاهی لشکر را ندارد

جلسه نهم از دوره اول کارگاه‌های آموزشی عمومی همسفران و مسافران کنگره۶۰ نمایندگی میرداماد با استادی راهنما همسفر یگانه، نگهبانی همسفر نفیسه و دبیری همسفر جمشید با دستور جلسه «هفته همسفر» روز سه‌شنبه ۱۱ دی‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

ابتدا هفته همسفر را خدمت اولین همسفر کنگره۶۰، خانم آنی بزرگ، فرزندان عزیزشان، همه مسافران و همسفران نمایندگی میرداماد تبریک و شادباش عرض می‌کنم؛ همان‌طور که می‌دانیم همه ما در طول حیاتمان مسافر هستیم و متقابلاً هر کس در طول این حیات در کنار خود یک همسفر و همراه دارد. در کنگره هم مسافر و همسفر با همدیگر همسفر راهی می‌شوند تا هر دو به تکامل و آرامش برسند و زندگی‌شان بالانس شود. آقای مهندس می‌فرمایند: «سیستم ایکس از دو طریق تخریب باسیم و بی‌سیم است.» مسافران این سیستم را در اثر استفاده مواد مخدر یا الکل تخریب کردند و همسفران در اثر سال‌ها زندگی، ناملایمات و ناهمواری‌های زندگی در کنار یک مصرف‌کننده از طریق افکار و اندیشه سیستم ایکس و خمر آن‌ها دچار تخریب شده‌ است.

آقای امین در سی‌دی «نقش همسفر» می‌فرمایند: «همسفر در این راه نقش یک بازیگر مکمل را دارد، نقش سیاهی لشگر را ندارد». من همسفر که با کوله‌باری از خشم، ناامیدی، ترس و حقارت همراه شدم، برای این‌که بتوانم نقش خوبی از خودم به جا بگذارم و نقش آن بال پروازی که آقای مهندس به من دادند را خوب ایفا کنم و پرستار خوبی باشم، برای این‌که آقای مهندس در این فیلمنامه مهم، سخت‌ترین نقش را به من داده‌اند، بتوانم خوب اجرا کنم، باید آموزش ببینم و حتماً آقای مهندس این قدرت و توانایی را در من همسفر دیده‌اند که چنین نقشی را در کنگره به من داده‌اند؛ اما این قدرت و توانایی‌ام با دانایی بالا می‌رود.

این‌که من همسفر اول بپذیرم که من هم نیاز به آموزش دارم، چرا که هیچ انسانی کامل نیست و سفر و گذشتن از گذرگاه‌های سخت مطمئناً بهایی هم برای مسافر و هم برای همسفر دارد. درست است که همسفر با مسافر همراه می‌شود تا در این سفر به او کمک کند؛ اما باز آقای مهندس در وادی سوم فرمودند: «هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند.» در وادی چهارم فرمودند: «هرکس مسئول اعمال، کارها و رفتارهای خودش است»؛ پس من همسفر اول باید با خودم آشتی کنم و به صلح برسم تا بتوانم آن عشق بلاعوض را به مسافرم بدهم و برایش بال پرواز باشم. کسی که خودش بالش شکسته باشد نمی‌تواند به دیگری کمک کند تا پرواز کند.

من همسفر نشدم که نگهبان باشم، من همسفر مسافرم شدم تا از مقابل یکدیگر کنار برویم و در کنار همدیگر سفر کنیم تا هر دو به تعادل برسیم تا آن خانواده متزلزل به تعادل و آرامش برسد، چرا که آقای مهندس جایگاه خانواده را بسیار مهم می‌دانند و نجات یک خانواده، یک جامعه و در ادامه یک کشور را نجات خواهند داد؛ اما در این میان مسافر به عنوان کسی که در این راه با همسفرش همراه شد و با هم همراه این راه شدند می‌‌تواند با آن سفر خوب و استانداردی که دارد، برق شوق و حال خوب را در نگاه همسفرش مشاهده کند. هر دو نفر آن‌ها باید دوربین را از روی دیگری بردارند و یکی‌یکی گره‌های درونی خودشان را باز کنند تا آن الماس‌هایی که در کف اقیانوس‌ها به خواب رفته بود دوباره بیدار شوند؛ اما در صدر این‌ها حس خیلی مهم است.

اگر بخواهیم در پناه حس‌های مثبت قرار بگیریم؛ باید حس‌های آلوده که از جنس ساختارهای منفی هستند را در خودمان با تغییر صفت دور کنیم. یک مسافر و همسفر اگر به این درک برسند که هرکدام برای خوب شدن حال خودشان در کنگره هستند، نقش خودشان را به خوبی انجام خواهند داد. در کنگره آقای مهندس سپاسگزاری و تشکر کردن را خیلی به ما یاد داده‌اند تأکید کرده‌اند و بارها فرمودند: «اگر می‌خواهیم سپاسگزار خداوند باشیم باید سپاسگزار مخلوق باشیم»، چرا که خداوند نعمت‌های خودش را از طریق بندگانش به ما عطا کرده است.

امروز روزی است که در کنگره به دستور آقای مهندس مسافران از همسفرانی که سال‌ها با تاریکی‌ها ساختند و سر پیمانی که با همسرشان بستند، صبورانه ماندند و سوختن فرزندانشان را دیدند، فرزندانی که بیشترین تخریب‌ها را متحمل شدند و حالا مسافر در کنگره تمام چیزهایی که از یاد برده بود به یاد می‌آورد و با آموزش‌ها و فرمانبرداری امروز از کسانی که در این راه او را همراهی می‌کنند به فرمایش آقای مهندس با پول، پاکت و طلا قدردانی می‌کنند. در این میان همسفرانی هستند که مسافرانشان سفر خود را آغاز نکرده‌اند، این امیدواری را به آن‌ها می‌دهیم که تمام این مسافران الگویی هستند که شما امیدوار باشید، محکم‌تر از قبل قدم بردارید و بدانید هر چیزی در وقت و ساعت خودش به انجام می‌رسد. نوبت باران محفوظ است و از همین‌جا همه ما در دلمان دعا می‌کنیم تا به زودی یک سفر خوبی را شروع کنند و انشاالله سال دیگر رهایی‌شان را ببینیم. صحبت‌هایم را با شعری به پایان می‌رسانم.

«زندگی دفتری از خاطره‌هاست
یک نفر در دل شب،یک نفر در دل خواب
یک نفر همدم خوشبختی‌هاست
یک نفر همسفر سختی‌هاست
چشم تا باز کنی می‌گذرد
ماهمه همسفر و ره گذریم
آن‌چه باقی است فقط خوبی‌هاست»

مرزبانان کشیک: همسفر الهام  و مسافر امید
تایپ و ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم) 
عکس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر هاجر (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی میرداماد اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .