دوازدهمین جلسه از دوره بیست و پنجم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی باباطاهر همدان با استادی مرزبان محترم مسافر صابر، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر سعدالله با دستور جلسه «وادی یازدهم و تاثیر آن روی من» روز سهشنبه ٢٠ آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ١٧:٠٠ شروع به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان صابر هستم یک مسافر
خدا را شاکرم که یکبار دیگر امروز توانستم در این جایگاه قرار بگیرم تا بتوانم از شما دوستان آموزش بگیرم و خدمت کنم، تشکر ویژه از جناب مهندس و خانواده محترمشان دارم که چنین بستری را برای ما فراهم کردند که من صابر با حال خراب بیایم و به درمان و حال خوش برسم. تشکر میکنم از راهنمای سفر ویلیام خودم آقای نوروزی که زحمات زیادی را برای من کشیدند. تشکر ویژه از آقا عبدالله دارم بابت زحمات زیادی که برای درمان اعتیاد من کشیدند و تا عمر دارم و نفس میکشم مدیون ایشان هستم. امیدوارم از خدا هرچه میخواهند به ایشان عطا فرمایند به جز مریضی و بلا، یک تشکر ویژه از حسین آقا راهنمای لژیون دوم دارم به خاطر اینکه اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم. رهاییهای اخیر را نیز خدمت راهنمایان گرامی و مسافران عزیز تبریک میگویم.
قبل از اینکه در مورد دستور جلسه صحبت کنم وظیفه خودم میدانم که پیشاپیش هفته بنیان کنگره را خدمت مهندس بزرگوار و عزیز و تمامی خدمتگزاران کنگره ۶۰ به ویژه خدمتگزاران شعبه باباطاهر همدان تبریک عرض کنم. یک جمله در مورد بنیان عرض کنم بعضی اوقات دوستان عزیز در مشارکت خود از کلمه بنیانگذار استفاده میکنند به عنوان مثال من صابر در مشارکتم از مهندس به عنوان بنیانگذار نام میبرم در صورتی که مهندس بنیانگذار نبودند و ایشان خود بنیان کنگره میباشند.
اما در مورد دستور جلسه وادی یازدهم؛ چشمههای جوشان و رودهای خروشان به بحر و اقیانوس میرسند. تجربهای که این چند مدت در کنگره داشتم خدمتتان عرض میکنم که تجربه شخصی خودم است. من صابر وقتی که مصرف کننده بودم چشمههای جسمانی خود و آن آلکالوئیدهایی که بدن من تولید میکرند در اثر استفاده از مواد مخدر یا کور شدند یا تنبل شدند و کمتر کار میکردند و از نظر فکر و جهانبینی نیز در حد صفر بودم تا اینکه وارد کنگره شدم. چشمههای درونی ما با مصرف شربت OT که راهنماهای گرامی برای رهجویان تجویز مینمایند که پس از سپری شدن مدت ۱۰ ماه این چشمههای درونی شروع به فعالیت کردند مثل روز اول قبل از اینکه مصرف کننده باشیم و نیاز جسم را به حد نصاب لازم میرساند. ولی از نظر جهانبینی زمانی میتوانم به آن حد اعلا برسم که در جلسات عمومی شرکت کرده و سر لژیون حاضر باشم و سیدیهایم را به موقع نوشته و هرچیزی را راهنمایم اعلام میکنند انجام دهم تا بتوانم از نظر جهانبینی همانگونه که مد نظر کنگره ۶۰ میباشد برسم.
کنگره ۶۰ را من به مثال یک اقیانوس تصور میکنم رودهای آن ما رهجویان میباشیم و زمانی من صابر میتوانم به اقیانوس برسم که، عزیزان همان طوری که مطلع هستند چشمه هم باید دارای منابع آبی باشد و هم اختلاف پتانسیل را داشته باشد که جوشان گردد. من اگر به آن آموزشهای نابی که در کنگره ۶۰ وجود دارد و به رایگان به من ارائه میگردد را بتوانم با آن اطلاعات و منابعی که اینجا ارائه میشود بتوانم تبدیل شوم به چشمه در حد و اندازه خودم و بتوانم از آن منابع استفاده کنم آنگاه میتوانم به آن چشمهای که در حد و اندازه کنگره است تبدیل شوم و آرام آرام بتوانم وارد رود کنگره شده و خود را به اقیانوس برسانم، ولی اگر من صابر به آن آموزشها و منابع که مد نظر کنگره است دست پیدا نکنم تبدیل میشوم به فاضلاب جوشان و زمانی که به فاضلابهای جوشان تبدیل شوم ابتدا به خودم و سپس به خانواده و جامعه آسیب خواهم رساند و ضربه وارد خواهم کرد اگر به خودم ضربهای وارد کنم شاید مهم نباشد ولی خانواده از هم میپاشد جامعه مورد آسیب قرار میگیرد.
ببینید من یک راه امیدی پیش خودم و خانوادهام قرار میدهم و جایی که امید داشته باشم اینجاست و به خانوادهام اعلام میکنم که من به کنگره میروم ولی اگر آن چیزهایی که راهنما میگوید و در جلسات عنوان میشود رعایت نکنم و به رهایی نرسم خودم که هیچ باعث میشوم خانوادهام نیز نابود گردد. متاسفانه من زمانیکه فقط خودم را میبینم و خانوادهام را گول بزنم، همسفرم را گول بزنم که به کنگره میروم و از آن طرف دوگانه سوز شوم هم شربت اوتی کنگره را مصرف کنم هم موادی که مصرف میکردم را و به خانوادهام نیز بگویم که به کنگره میروم بعد از ۱۰ ماه یا ۱۱ ماه، علاوه بر اینکه به رهایی نمیرسم دوگانه سوز نیز شدم و وضعیتم بدتر هم میشود و وقتی وضع بدتر شود دیگر نمیتوانم برگردم واقعا خیلی سخت است که شخصی به رهایی برسد شاید راهنما نیز او را برای رهایی ببرد ولی خود من میدانم که رها نشدم.
طبیعتاً برایم سختتر و دشوارتر است و میبینم که هم دورهایهای خودم و کسانی که با هم، هم لژیونی بودهایم که با هم در یک روز آمده یا با اختلاف یکی دو هفته آمدهایم به رهایی رسیدهاند و حالشان هم خیلی خوب است ولی من تازه برگشتم به نقطه صفر. امیدوارم که بتوانم تا آنجایی که از دستم برمیآید قادر باشم زحماتی که راهنمایم و زحمتکشان شعبه باباطاهر همدان برایم کشیدهاند و به آن اقیانوس ناب کنگره ۶۰ برسم را بتوانم جبران کنم. ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ: مسافر محمدرضا
عکس: مسافر محمدرضا
تنظیم و ارسال: مسافر مسعود مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
76