English Version
This Site Is Available In English

بیماری من یأس و ناامیدی بود

بیماری من یأس و ناامیدی بود

«چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند». خدا را شکر روزهای تاریکی که  فقط  سپیده‌دم و غروب آفتاب‌ را می‌دیدم به اتمام رسید و 7 سال سختی و مشقت در کنار همسر که فقط یک مصرف‌کننده بود گذشت و روزنه‌ نور بعد از سال‌ها با پیدا شدن راه کنگره دیده شد.

خداوند را سپاس که من هم توفیق بودن در کنار بزرگ‌ مردی به نام مهندس را داشتم تا آموزش بگیرم. مسافر من راه را پیدا کرد و وارد کنگره شد و مربی و رب خود را تحت عنوان راهنما انتخاب کرد و من خیلی با خود جنگیدم  تا اینکه روزی من را به‌عنوان همراه به مکانی به نام شعبه میرداماد آشنا کرد و من با کمال ناباوری،  باور کردم که در کنار یک مصرف‌کننده زندگی می‌کردم به ‌هر حال اندک‌اندک پذیرفتم و من هم مربی و رب خودم را پیدا کردم.

راهنمایم به من آموخت که باید در کنار مسافرم باشم؛ چون او یک بیمار است و برای درمان نیاز به زمان دارد، البته همه‌ این‌ها را به‌سختی می‌پذیرفتم؛ چون من هم یک بیمار بودم، البته مصرف من مواد نبود، بلکه یاس، ناامیدی و حال خرابی بود. مسافر من در مسیر درمان قرار گرفت؛ اما در نیمه‌ راه  متأسفانه سفر خود را خراب کرد و به نقطه‌ اول برگشت کرد، من هم چون خودم نیاز به درمان داشتم تصمیم گرفتم دیگر کنارش نباشم؛ اما مربی من (راهنما) گفتند باید به او فرصت بدهید، من هم حالم بد بود؛ اما یک روز باحال خراب سر جلسه حاضر شدم و دستور جلسه با اوضاع من یکی شده بود و آن ‌هم وادی یازدهم بود.

سعی کردم طبق سخنان استاد و مشارکت‌ها تخته‌سنگ‌های سر راهم را هرطور شده کنار بزنم تا به رود و اقیانوس زندگیم که حال خوب خودم بود برسم. به‌ هر حال تحمل کردیم تا مسافر من هم بین نفس خود و راه درست، راهی را از بین آموزش‌های مهندس فرا گرفت و سفر خود را آغاز کرد و پس از ده ماه فهمیدیم مسئله‌ای که باعث می‌شود انسان مسیر راه درست را انتخاب نکند عدم آموزش صحیح است و این دستور جلسه نقطه امید را در زندگی ما محکم و محکم‌تر کرد.

وادی یازدهم به من آموخت که زندگی همچون سفر است که ابتدا، انتخاب دارد و در مسیر آن موانعی همچون قلوه‌سنگ و تخته‌سنگ‌ها موجود است؛ اما من باید با آموزش صحیح، مسیر درست زندگی کردن را بیاموزم که همواره در حال کسب علم و آگاهی هستم تا با دانایی و اطلاعات صحیح بتوانم از آن‌ها گذر کنم و به رود یا اقیانوس که همان روش صحیح زندگی کردن است برسم. از قدرت مطلق می‌خواهم که عمر باعزت به شما بزرگ‌ مرد و خانواده محترمتان عطا نماید.


تایپ و نویسنده: همسفر عفت رهجوی راهنما همسفر نیلوفر (لژیون ششم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر هاجر (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی میرداماد اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .