English Version
This Site Is Available In English

اذن ورود به کنگره

اذن ورود به کنگره

دوازدهمین جلسه از دوره ششم همسفران و مسافران کنگره۶۰ نمایندگی شفا مشهد به استادی راهنما همسفر زهرا، نگهبانی راهنما همسفر فاطمه و دبیری راهنما همسفر معصومه با دستور جلسه «هفته همسفر» روز سه‌شنبه ۱۱ دی‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به‌ کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش 
هم منتظر حادثه، هم فکر خطر باش   
گفتم که عطش می‌کشیدم، در تب صحرا     
گفتی مجوی آب و عطش، باش سراپا   
گفتم که نشانم بده گر چشمه‌ای آن‌جاست   
گفتی چو شدی تشنه ترین قلب تو دریاست   
گفتم که در این راه کو، نقطه آغاز     
گفتی که تویی خود پاسخ این راز   
گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش   
ورنه ره خود گیر و یکی راه گذر باش

ممنونم از ایجنت، گروه مرزبانی، نگهبان جلسه که بنده را لایق دانسته و این جلسه را به من سپردند تا خدمت کنم. ابتدا «هفته همسفر» را به تمامی همسفران شعبه شفا، خانم آنی بزرگ و خانواده محترم ایشان تبریک عرض می‌کنم. همه ما انسان‌ها در طول زندگی از ازل تا ابد، از تولد تا مرگ مسافر هستیم. در کتاب آسمانی ما آمده است زن و مرد آفریده شدند تا در کنار یکدیگر به آرامش برسند و آن را تجربه کنند و در نهایت، تشکیل خانواده بدهند‌‌؛ متأسفانه در مسیر زندگی طوفان و سونامی به نام اعتیاد همه چیز را به هم می‌ریزد.

استاد امین توصیف زیبایی در مورد اعتیاد دارند؛ این‌که انسان می‌تواند در دو جایگاه باشد‌؛ آفتاب یا مهتاب باشد! آفتاب چیست؟ زمانی‌ که انسان سالم و در سلامت زندگی می‌کند در مسیر درست است و از خود نور پراکنده و به دیگران نیز می‌دهد، اما زمانی‌که در تاریکی اعتیاد فرو می‌رود متأسفانه تبدیل به مهتاب می‌شود‌! آن‌جا است که دیگر از خود نوری ندارد و نورش را از خورشید می‌گیرد و انعکاس نور دیگران است؛ یک همسفر زمانی‌ که در کنار چنین مصرف‌کننده‌ای زندگی می‌کند، قطعاً دچار کمبود ویتامین‌ها و انوار می‌شود؛ متأسفانه ترکش‌های اعتیاد در پیکره، جسم و روح او اصابت می‌کند و دچار تخریب می‌شود.

ما ٢ نوع زخم داریم؛ یکی زخم جسمی که ترمیم می‌شود‌‌؛ اما متأسفانه گاهی اوقات زخم بر دل می‌نشیند و کاری برای آن نمی‌توان کرد! و سالیان سال این زخم بر دل همسفر باقی می‌ماند؛ چه شب‌هایی که با بغض سحر شد و چه گریه‌هایی که پشت آن لبخند تلخ پنهان شد! چه وعده‌هایی که به آن عمل نشد! و حرف‌هایی که کاش هیچ‌ وقت نمی‌شنید! من همین‌ که هستم، می‌خواهی بمان یا از زندگی من برو! حرف‌هایی که واقعاً زخم‌های کاری، بر روح همسفر وارد می‌کند.

مادرانی هستند که متأسفانه جوان آن‌ها در آتش ویرانگر اعتیاد پَرپَر می‌شوند و کاری نمی‌توانند برای آن‌ها انجام دهند. بچه‌هایی که به واسطه اعتیاد و حس‌های یخ زده مسافر از محبت پدر محروم می‌شوند. در سوره توبه آیه ۱۱ آمده است؛ چه کسی بهتر از خداوند، به وعده خود عمل می‌کند؟ «إن مع العسر یسرا» بعد از هر سختی، آسانی است. آسانی برای همسفر کجاست؟ نمی‌دانم به واسطه کدام کار ارزشی توفیق اذن ورود به کنگره۶۰، به ما همسفران داده شد. جشن امروز به خاطر گذشت‌هایی که یک همسفر، در طول زندگی و در مسیر اعتیاد انجام داده می‌باشد؛ همسفر بیاموز و زندگی را از نو بساز؛ تو بهای آن را با تمام فداکاری‌ و سخت کوشی خود پرداخت کرده‌ای؛ زندگی را بساز و از آن لذت ببر.

یک همسفر پر از حسرت و آه، در مسیر کنگره۶۰ قرار گرفته، انگشت اشاره فقط به سمت او نباشد، این آموزش‌ها برای همسفر و مسافر مشترک است؛ هر دو در مسیر کنگره۶۰ آموزش بگیرند و برای رساندن زندگی به تعادل باید تغییر کنند؛ حرف اصلی من برای همسفران است. ای همسفر، تو را سپاس به خاطر تمام فداکاری‌ها و گذشت هایی که انجام دادی! به خاطر این‌که میدان را ترک نکردی و همواره برای بهتر شدن آن تلاش می‌کنی. شما مانند درختانی هستید که درون خون اعتیاد، خم شده‌اید؛ اما شکسته نشده به خود ببالید که پای همه  سختی‌ها و مشکلات مقاومت کردید.

ما ز هر صاحب دلی، یک رشته فن آموختیم
عشق از لیلی و صبر، از کوه کن آموختیم   
گریه از مرغ سحر، خودسوزی از پروانه‌ها   

تصاویری از برگزاری جشن همسفر

مرزبانان کشیک: همسفر ناهید و مسافر مصطفی
تایپ و ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم) همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهاردهم)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر هما (لژیون سوم)نگهبان سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .