سلام دوستان، الهام هستم یک همسفر.
وقتی از مسئولیتهای زیاد، گرفتاریهای عجیب و غریب در زندگیام از یک سو و شرایط مسافرم از سوی دیگر با راهنمای خودم صحبت کردم به من پیشنهاد دادند که سیدی صبر، مقاومت و استقامت را گوش بدهم. گاهی اوقات با خودم فکر میکردم چارهای جز صبر و مقاومت در این شرایط ندارم؛ ولی خوب که فکر میکردم راههای زیادی به فکرم میآمد و من مجبور نبودم بمانم و همه سختیها را تحمل کنم؛ ولی در نهایت تصمیم گرفتم که بمانم با صبر و تلاش به هدفم که درمان مسافرم هست برسم. ولی در عین حال همیشه این حس با من همراه بود که حق من در این زندگی ضایع شده و شاید گاهی اوقات مسئولیت چند نفر را انجام میدادم و بیش از توانم خسته میشدم مدام این فکر در سر من بود که باید حق خودم را بگیرم تا بقیه از من سواستفاده نکنند. بعد از اینکه سیدی را که راهنمایم گفته بود گوش کردم متوجه نکته قشنگی شدم که آقای مهندس فرمودند؛ که حق را میتوان مثل یک کلوخ گرفت یا یک گل زیبا؟ تقریبأ جواب سوال خودم را گرفتم. من خیلی برای زندگی تلاش میکردم یا در شرایط مختلف سعی میکردم آرامش خودم را حفظ کنم؛ اما وقتی خیلی خسته میشدم، خستگیام را خیلی بد به دیگران عنوان میکردم، ما میتوانیم قشنگتر بیان کنیم و به نتیجه قشنگتر برسیم. وقتی تصمیم گرفتم که بمانم؛ باید با صبر و عشق بمانم تا هم دنیای خودم را زیبا بسازم و دنیای اطرافم را گلستان کنم.
ویرایش: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر نگار، رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
89