من درکل انسانی شاد و پرانرژی بودم و خداراشکر اکثرا میتوانستم با موانع مشکلات برخورد عاقلانهای داشته باشم و تا جایی که ممکن بود با صبوری مشکلاتم را حل میکردم؛ ولی زمانی که با کنگره آشنا شدم متوجه شدم که انسان همیشه نیاز به آموزش و یادگیری دارد و سخنی گوهربار از استاد امین که میفرمایند: «انسان برای اینکه بخواهد رشد کند نیازمند بستری است. این بستر برای من کنگره ۶۰ بود اگر بستر کنگره وجود نداشت من علم جهانبینی را نمیآموختم.» دقيقا هم به این صورت است انسان نیازمند بستر است و خداراشکر که من با بستر مناسبی آشنا شدم. آنگونه که قبلا فکر میکردم الان میبینم نگاه و دید من به زندگی زمین با آسمان با اکنون من فرق دارد. میدانستم خوب و بد چیست؛ ولی واژه جهانبینی برایم کلمهای ناآشنا بود که در کنگره آموختم که پایه و اساس زندگی ما جهانبینی است.
من کتاب عشق یا همان چهارده وادی را بسیار دوست دارم درواقع عاشق این کتاب هستم باورتان نمیشود؛ اگر هزار بار هم این کتاب را بخوانم حس میکنم برای بار اول است که کتاب را میخوانم و هر بار نکتهای جدید از وادیها دستگیرم میشود. هنگامی که به گذشته خودم فکر میکنم درمییابم جوشوخروش فراوانی که در وجود من بود گاهی اوقات، ثمری جزء نابسامانی نداشت؛ زیرا دلیل واقعی و منبع اصلی آن چیزی جزء ضدارزشها و تاریکی نبود.
وادی یازدهم به ما آموزش میدهد؛ «چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند.» وقتی به تیتر وادی یازدهم توجه میکنم میبینم رازهای بسیاری در این چند کلمه نهفته است. همه ما انسانها آفریده شدهایم تا مورد آزمایش و امتحان الهی قرار بگیریم و آزمایشات الهی مشکلاتی هستند که برسرراه ما قرار میگیرند. من وقتی مشکلی برایم پیش میآمد و بهقول خودمان از روزگار خسته میشدم به پارک یا فضای سبز میرفتم و به اطرافم نگاه میکردم بهخصوص به درختان باخودم میگفتم؛ خوشا بهحال درختان هیچ مشکلی ندارند با تماشای درختان خیلی آرام میشدم، انرژی خاصی میگرفتم نمیدانم چرا؟ درکل از این همه زیبایی که خداوند آفریده است من را مجذوب خود میکرد و بابت این همه زیبایی شکرگزار خالق یکتای خودم هستم.
وقتی متن وادی یازدهم را آموزش گرفتم و با خود اندیشیدم آیا من انسان که اشرف مخلوقات هستم از یک رود کمتر هستم؟ آیا من انسان که دارای اختیار هستم و حق انتخاب دارم نمیتوانم مانند یک رود به هدفم برسم؟ رود همه تلاش خودش را میکند تا به هر روشی که شده خود را به بحر یا اقیانوس برساند؛ پس من نیز میتوانم. بله! صددرصد میتوانم. تا به امروز که حدود سهسال است در کنگره هستم نکات طلایی بسیاری یاد گرفتهام قبل از کنگره هم زندگی را ارزشمند میدانستم؛ ولی اکنون با سخنان گوهربار آقای مهندس و استاد امین میبینم که، زندگی خیلی زیباتر از آن است که تصور میکردم. باورتان نمیشود از لحظهلحظه ثانیهها، دقیقهها، ساعتها نهایت استفاده را میبرم و زمانی که از کوچه و خیابان گذر میکنم به کل اطرافم توجه میکنم؛ حتی به مورچهها که میگذرند با خود میگویم زندگی این جاندار کوچک نیز برای خودش ارزش دارد؛ پس من نیز باید؛ این جاندار کوچک را دوست داشته باشم. بهکل هستی احترام میگذارم و تصمیم گرفتهام مثل رود خروشان باشم و مثل چشمه جوشان تا به آنچه علاقه دارم، به خواستههای معقول و هدفهای خودم دست یابم.
درآخر بابت این همه لطف و محبتی که در کنگره توسط جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان نسبت به بنده حقیر و دیگر دوستان میشود شکرگزار و سپاسگزارم. جا دارد از ایجنت، گروه مرزبانی، راهنمایان بهخصوص از راهنمای خوبم همسفر راحله نهایت تشکر و قدردانی را داشته باشم که توسط تکتک این بزرگواران آموزش میگیرم و تجربههای نابی کسب میکنم.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر راحله (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ساوه
- تعداد بازدید از این مطلب :
174