جلسه سیزدهم از دوره چهاردهم کارگاه آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی زاگرس با استادی پهلوان همسفر نجمه، نگهبانی همسفر پری و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «جهانبینی در ورزش» در روز دوشنبه ۱۲ آذرماه ۱۴۰۳ ساعت۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
بسیار خوشحالم که در حضور تکتک شما همسفران در نمایندگی زاگرس هستم و فرصت آشنایی با تعداد دیگری از دوستان کنگره خود را پیدا کردم، فضا و محل برگزاری جلسات شما بسیار باصفاست، قدر آبوهوای شهرتان را بدانید، بسیار آبوهوای تمیزی دارد و لذت آن را ببرید، انشاءالله گوارای وجودتان باشد؛ قطعاً از چنین منطقه جغرافیایی چنین انتظار میرود که تلاش بیشتری برای معرفی کردن لژیون و نمایندگی در این منطقه است، انشاءالله بتوانید موفق به مسیر حضورتان در کنگره ادامه دهید و معرف کنگره در بوم و جغرافیای خودتان باشید. تشکر میکنم از مسئولان نمایندگی زاگرس که این فضا را به من دادند و دعوت کردند که حضورداشته باشم، در کنارتان باشم و در کنگره۶۰ خدمت کنم.
دستور جلسه امروز «جهانبینی در ورزش» است؛ قرار است در این مورد صحبت کنیم که آیا ورزش نیاز دارد که جهانبینی داشته باشد یا نه؟ قبلاً ما به ساختار ورزش بهعنوان یکسری حرکات فیزیولوژی نگاه میکردیم که قرار است جسم من را ارتقاء دهد و یک تناسباندام به من بدهد؛ ولی در کنگره با یکی از ساختارهای ورزش آشنا میشویم که آیا نیاز است ورزش کنم؟ نیاز است ورزش جهانبینی داشته باشد؟ ما در کنگره با موضوع جهانبینی آشنا شدیم که جهانبینی از دو واژه شکلگرفته است؛ دیدن و بینش در مورد جهان است. اینکه من نجمه نگاهم به جهان اطرافم به چه شکل است، جهانبینی من را تشکیل میدهد.
جهان من کجاست؟ من دوجهان دارم: یک جهان درون و یک جهان بیرون. همانطور که من به این جهان نگاه کنم، جهان من حول محور همین جهان میچرخد. خیلی قشنگ است وقتی به این فکر کنیم که تمام جهان در اختیار من نجمه بهعنوان اشرف مخلوقات است و به من این اجازه دادهشده که جهان را بر اساس نگاه خودم تفسیر و تعریف کنم. جهان یک تعریف مشخص و واحدی برای تکتک ما ندارد به ازای تکتک آدمهای روی کره خاکی، نوع نگاه و نگرش به جهان است. یکسری رُسل و پیامبران آمدند و یک نوع بینشهای برگزیده را به من معرفی کردند، یکسری انسانهای برگزیده آمدند که راههایی به من نشان دادند که بهتر است که به این شکل به جهان نگاه کنیم. این من هستم که تصمیم میگیرم جهان را به چه شکل نگاه کنم و برداشت، تفسیر و درک کنم.
استاد امین در صحبتهای اخیرشان در مورد جهانبینی فرمودند: «جهانبینی مثل کلید عمل میکند و به من اجازه داده میشود که مشکلاتم را بهواسطه جهانبینی که دارم و کلیدی که در دستم دارم بازکنم». زمانی که من بتوانم بهواسطه این کلید مشکلات خود را حل کنم بهنوعی به جهانبینی رسیدهام. آن بچهها دارند میدوند، وای حواس من پرت شد! این نوع نگاه من است یا میتوانم بگویم چه قدر قشنگ میدوند، چه قدر خوب است که بچهها در کنگره هستند. نوع نگاه من است که حواس من پرت میشود یا پرت نمیشود. تفسیر من از اطراف جهانم است که من به مسائل بهخوبی نگاه کنم یا به بدی نگاه کنم و در ادامه هر کلیدی و قفلی که من بهواسطه جهانبینیام باز کردم، روی من به همان شکل باز میکند. اگر در بهشت را باز کردم، در بهشت برای من باز میشود. اگر در جهنم را باز کردم، در جهنم برای من باز میشود.
همهچیز در کائنات قرار دادهشده است، این من هستم که به من اجازه دادهشده است که انتخاب کنم. گفتیم در دستور جلسات قبل که انسان ملاک تفاوت و شاخص متفاوتی دارد که انتخاب است که امروز ماشینم خراب شود، اتفاق خوبی است یا اتفاق بدی است. من همسرم مصرفکننده است، اتفاق خوبی است یا اتفاق بدی است. ما با کلمه خوشبینی و بدبینی آشنا شدیم و میدانیم که انسان میتواند با بینش و نوع نگاهش به زندگی رنگ و بو بدهد. من سرسری و بدون آموزش نمیتوانم به این نقطه برسم و نفهمم و یکجایی مثل نارنجک منفجر شوم. چرا؟ چون آن بینش را پیدا نکردهام، جهانبینی از بینش من است، بینش چطور اتفاق میافتد؟ زمانی اتفاق میافتد که با دانایی و آگاهی به آن موضوع برسم که باشعور همراه باشد، نه با شور!
من بهواسطه سیدیها، راهنما و جلسات آموزش میگیرم، وقتی آموزش گرفتم یاد میگیرم به ترس، منیت و … چه طور نگاه کنم؟ به ورزش چه طور نگاه کنم؟ در اطرافمان همیشه میبینیم که در ورزش، رقابت اولین اصل است؛ حتی در یک ورزش انفرادی هم شرکت کنیم؛ مثلاً پیادهروی میرویم، به آن انسانهایی که ورزش را در کنار من انجام میدهند نگاه میکنیم و همیشه مقایسه میکنم که ببین من شش ماه است ورزش کردم؛ ولی چند کیلو هم کم نکردم. همیشه در ورزش خارج از کنگره۶۰، ما به دنبال این بودیم که رقابت کنیم و به تعادل جسمی و وزنی برسیم و در ورزش گروهی هم سعی میکردیم خیلی چیزها را زیر پا بگذاریم، برای اینکه به آن پیروزی مدنظر و هدف خود برسیم؛ ولی در کنگره به ما آموزش دادند که ورزش تنها برای رسیدن بهتناسب اندام نیست و گفتند: باید برای ورزش کردن یکسری آموزش و جهانبینی دیده باشید که بتوانید آن ورزش کردن، شکل واقعی خود را نشان دهد.
آقای مهندس در مورد تغذیه صحبت میکنند و میفرمایند: «اگر در لژیون جونز (تغذیه سالم) وارد شدیم و تناسباندام میخواهید، باید فکر درست شود»؛ یعنی وقتی جهانبینی و فکر درست نباشد، تغییری در سایز فرد اتفاق نمیافتد، برای اینکه اصلاً نمیداند چرا تغذیهاش را درست کند؟ برای اینکه اصلاً نمیداند چرا باید ورزش کند؟ وقتی در مورد جهانبینی صحبت میکنیم؛ یعنی اینکه باید چرایِ کارمان را بدانیم. چرا من باید ورزش کنم؟ چرا من باید هیکلم خوب شود؟ اصلاً یادمان رفته بود میخواستیم با نخوردن، هیکلمان را درست کنیم. تازه فهمیدیم این نخوردنها، بدن ما را چه قدر حریص کرده و چه قدر چربیها ذخیره کرده برای روزی که غذا در اختیارش نمیگذاریم؛ همه اینها جهانبینی است و دلیل تمام این چراییها در بیرون از کنگره به من آموزش داده نشده است؛ قطعاً جهانبینی ورزش باید روی زندگی من هم اثر داشته باشند، اگر فردی باشم که تغذیهام درست باشد، ورزش هم درست باشد؛ اما بلد نباشد با اطرافیان خود چه طور برخورد کنم؛ قطعاً هنوز به جهانبینی ورزش دست پیدا نکردهام.
جهانبینی در ورزش، باید در تکتک رفتارها و انتخابهای من اثرگذار باشد و امروز با جهانبینی ورزش به این نتیجه رسیدیم که فقط ورزش بهتنهایی قرار نیست کاری برای من انجام دهد، ورزشی که در آن آرامش، صلح و دوستی نباشد، اثرگذار نیست؛ قطعاً ورزش خوب در اعتمادبهنفس ما اثر میگذارد و در کل جهانبینی در ورزش، مجموعهای از تغذیه سالم، ورزش درست و بدون حاشیه و مجموعهای از جهانبینی درستی که با آموزشها به دست میآوریم را تشکیل میدهد. پهلوانها وقتی در نمایندگی حضور پیدا میکنند، نماینده لژیون سردار هستند و من ناگزیر هستم که گریزی هم به لژیون سردار بزنم. جهانبینی در لژیون سردار هم بسیار اهمیت دارد؛ قطعاً در هر کاری باید یک جهانبینی داشته باشیم.
برای عضویت در لژیون سردار هم باید جهانبینی پیدا کنیم که چرا من باید یک مبلغی از درآمد خود را به خدمت مالی در کنگره۶۰ اختصاص دهم؟ یعنی ماهبهماه یکبخشی از درآمدم را برای لژیون سردار کنار بگذارم و آخر سال زمان گلریزان آن را بهصورت یک خدمت مالی پرداخت کنم و این نیست آخر سال که شد من یکجا یک مبلغ پرداخت کنم و برود تا سال بعد؛ من روزبهروز، ماهبهماه، باید یادم باشد که دیروز کجا بودم، پانزده سال پیش، من نجمه کجا بودم و داشتم دورتادور این شهر را ضجه میزدم به دنبال راهی برای درمان مسافرم و حاضر بودم تمام داروندارم را بدهم که زندگیام، یکسر سوزن رنگ آرامش و آسایش پیدا کند و امروز یادم نرود بعد از پانزده سال، مسافرم، بچههایم، همه دورهم خوش و خرم هستیم، روزهای سختمان را یادمان نرود؛ باید هرروز یاد این نعمتی که خدا بهواسطه کنگره۶۰ به من ارزانی کرده بیفتم. هرماه وقتی حقوقم را میگیرم؛ باید یادش بیفتم و بخشی از درآمدم را به خدمت مالی در کنگره اختصاص دهم.
اعضاء خیلی زیبا میگفتند که لزوماً نباید با بینش و آگاهانه وارد لژیون سردار شویم، باید وارد شویم تا بینش به دست بیاوریم. یکجاهایی باید آگاهی به دست بیاوریم، بعد انجام دهیم؛ اما به نظر من باید وارد لژیون سردار شویم تا به بینش برسیم. انشاءالله تکتک ما بتوانیم وارد آن شویم؛ چون این پولهایی که به کنگره میدهیم هزینه میشود برای ساختن نمایندگی شهرستانهایی که هنوز از داشتن کنگره۶۰ محروم هستند. هزینه میشود برای دانشگاه، دانشگاهی که در آینده هزاران آدم از سرتاسر دنیا وارد میشوند و در مورد علم اعتیاد آموزش میگیرند و در سرتاسر دنیا رنگ و بوی اعتیاد از بین میرود. هزینه میشود برای تحقیقات، تحقیقاتی که برای بیماران سرطانی و درمان تمام بیماریهای لاعلاج، مثل اعتیاد که بدون درنگ و نگرانی حل میشود.
مرزبانان کشیک: همسفر نرگس و مسافر اصغر
تایپ: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) و همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون چهارم)
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر نرگس لژیون دوم)، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زاگرس
- تعداد بازدید از این مطلب :
951