دلنوشتهی مسافر احمد (لژیون پنجم) راهنما مسافروهاب
نمایندگی ایران
به مدت ده سال در تاریکی اعتیاد گرفتار بودم، اما اکنون خوشبختانه هشت ماه است که با یاری خداوند، کمک آقای مهندس و راهنمای عزیزم، آقا وهاب در مسیر درمان گام برمیدارم. زندگی من از دل خانوادهای آغاز شد که هیچ یک از اعضای آن حتی مصرف سیگار را تجربه نکرده بودند. تا سن 25 سالگی، حتی از نزدیک مواد مخدر را ندیده بودم. همواره در خانواده بهعنوان الگویی مثبت شناخته میشدم؛ در ورزش کردن همیشه پیشتاز بودم و به خاطر رفتارها و کردارهای نیکو، مورد تحسین اطرافیان قرار میگرفتم. اعتماد و احترام در میان دوستان و خانواده جایگاه والایی برای من داشت و همه برای مشورت در کارها به من مراجعه میکردند.
اما ورود به دنیای اعتیاد، آرامآرام همه چیز را تغییر داد. مصرف مواد جسم و روح مرا از تعادل خارج کرد و زندگیام را دگرگون ساخت. کمکم اعتماد به اطرافیان از بین رفت و همه را دشمن خود میدیدم. به کسی اعتماد نداشتم و گمان میکردم همیشه حق با من است و دیگران مقصرند. اعتیاد مرا به جایی رساند که حتی نسبت به همسر و فرزندانم بیتوجه شدم. درگیر مصرف هروئین بودم و همین تاریکیها و افکار اشتباه، زندگیام را به مرز فروپاشی کشاند.
روزی که با همسرم تا آستانه جدایی پیش رفتم، انگار آب سردی بر سرم ریخته شد. تازه فهمیدم که اعتیاد هیچ مرزی نمیشناسد و با کسی تعارف ندارد. صبحها به جای خوردن صبحانه در کنار خانواده، با مصرف مواد روزم را آغاز میکردم. این وضعیت نهتنها جسمم را، بلکه تمام صفات و ارزشهایم را به سمت نابودی برده بود. دائم دروغ میگفتم و افکاری نادرست ذهنم را اشغال کرده بود. همین افکار باعث شد که به مدت یک سال هیچ ارتباطی با پدر و مادرم نداشته باشم، نه کلامی و نه دیداری.
اما روزی در جشن گلریزان، تلنگری درونم ایجاد شد. دریافتم که تنها خودم مسئول تمام اعمالم هستم. از همان لحظه، تصمیم گرفتم راهی نو در پیش بگیرم. اکنون، به لطف خداوند، تلاشهای آقای مهندس و راهنمای گرانقدرم، حالم بهتر است و جسمم به تعادل رسیده است. امید دارم که پس از پایان سفر اول و رهایی کامل، در سفر دوم نیز ماندگار شوم و بتوانم به عنوان خدمتی کوچک در کنگره 60 به دیگران یاری رسانم، با آرزوی موفقیت برای تمامی اعضای کنگره 60.
تایپ:مسافر محمد لزیون هشتم
تنظیم :مسافرمحمد لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
104