English Version
This Site Is Available In English

چراغ راه

چراغ راه

دومین جلسه از دوره پنجم جلسات ماهیانه لژیون سردار کنگره ۶۰ نمایندگی جواد گلپایگان با استادی مسافر رضا،نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر حسین با دستورجلسه «وادي دهم وتاثیر آن روی من » سه شنبه ۶اذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:

 سلام دوستان رضا هستم، یک مسافر

دستور جلسه امروز« صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است.»

هنگامی که به مسائل ریاضی توجه می‌کنیم باید به آن‌ها یک پاسخ قانع کننده بدهیم، اما این وادی خود پاسخ سوال‌ها را داده است؛ زیرا در این وادی عنوان شده است صفت گذشته در انسان صادق نیست و فوراً پاسخ آن داده شده است ،چون جاری است.

وادی دهم به سان یک شمشیر دو لبه است ؛زیرا هم هشدار و هم امید به زندگی می‌دهد؛ هم‌چنین هم بهشت و هم جهنم است و هم دوستی و هم دشمنی است.

حرمت‌هایی که در کنگره ۶۰ خوانده می‌شود در ارتباط با وادی دهم است؛ هم‌چنین این حرمت‌ها شامل قضاوت،دروغ، تجسس و... است ؛ البته این حرمت ها در هر جلسه دو بار خوانده می‌شود. در این وادی منظور از شمشیر حرمت‌ها است.

زمانی که سبد پول به گردش در می‌آید نباید به این قضیه فکر کنیم که این پول‌ها خرج چه چیزی می‌شود؛ زیرا این خود یک نوع تجسس محسوب می‌شود. 

گاهی باید گذشت داشته باشیم ؛زیرا گاهی اتفاقات تلخی که رخ می‌دهد به خاطر این است که ما گذشت نداریم، به طور مثال ابلیس میان دو کودک که در حال بازی با اسب بودن قرار گرفت و در جلد یکی از کودکان رفت تا اسب را اذیت کند و اسب با لگد خود یکی از کودکان را کشت. خانواده کودکی که مرده بود چون گذشت نداشتند کودک دیگر را به قتل رساندند و این عمل باعث یک اتفاق تلخ و سنگین شد.

برداشت من از شمشیر برنده این است که من با مواد مخدر وارد کنگره شدم و امروز به رهایی رسیدم.

حر اولین کسی بود که آب را روی امام حسین بست، اما صفت خود را تغییر داد و در شب آخر جز یاران امام حسین قرار گرفت .

در مورد لژیون سردار به یک داستان اشاره می‌کنم. یک پیرزن لب دریا یک کلبه داشت. یک شب که خوابش نمی‌برد شروع به قلاب بافی کرد در حالی که چراغ کلبه روشن بود خوابش برد .روز بعد که از خواب بیدار شد عده‌ای از افراد را دید که منتظر او ایستاده بودند. همه این افراد از این پیرزن تشکر کردند ؛زیرا شب گذشته در طوفان دریا گیر افتاده بودند و با دیدن چراغ کلبه پیرزن مسیر درست را پیدا کرده بودند . پس افراد زیادی چراغ به دست آمده بودند تا کلبه را روشن نگه دارند تا برای دیگران که در آینده در طوفان گیر کردند چراغ بیشتری باشد. از این داستان نتیجه می‌گیریم که جناب آقای مهندس در کنگره ۶۰ یک چراغ را برای ما روشن کردند و ما با کمک‌های مالی می‌توانیم چراغ‌های بیشتری به آن اضافه کنیم تا دیگران هم بتوانند از این بستر استفاده کنند و به حال خوش و درمان برسند.

در پایان این وادی به ما می‌گوید هر انسان هرگونه که مایل باشد می‌تواند سیما و روش زندگی خود را بسازد. 

از اینکه به صحبت‌های من گوش سپردید .متشکرم

 

تایپ وویرایش:مسافر رضا لژیون هفتم 

تنظیم وارسال.مسافر محمد لژیون سوم 

نمایندگی جوادگلپایگان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .