سلام دوستان عباسعلی هستم یک مسافر:
امشب حال خوبی ام رنگی دیگر دارد ، امشب ماه وستارگان پرفروغ را جمله در مسیر کهکشان راه شیری می بینم امشب یقینم شد که بر فراز آسمان آنجایی که بلندای کوه تکیه گاهم با آبی مافوقش نقطه ویا خطی در تلاقی دارند ،عقابی تیز بین ، بال گشوده است تا مرغ تازه رهاشده از قفس ، خوراک کرکس ها ی لاشخور نشود !
امشب حسم ، فرمان عقل میدهد که دانایی وآموزش هرگز پایانی ندارد!
صوت موزون که گویی نتهای آهنگی گوشنواز هست ، نوید و نجوای هوشیارباش در گوشم طنین انداز می کند !
با آنکه شب هست و صفت تاریکی را در وجود خویش دارد اما نوری ازمشعل الهی برمسیر حرکتم شعله ور شد تا آن تاریکی ها رخت ببندد!! امشب یاد گرفتم که صفت گذشته هرگز فارغ از خوب یا بد بودنش درمورد انسان هرگز بریک پایه استوار نبوده وهر آن ممکن هست تغییر مسیر دهد !
اگر شیری درنده خوی هست ذات وجودی اوست ، ولی من یاد می گیرم که خوی درندگی را از وجودم حذف کنم ، گرچه من نیز می توانم این خوی حیوانی را در وجود خویش داشته باشم !!
اگر ذغال سیاه هست ، خاص ذات وجودی اوست که قابل تغییر نبوده وهمواره به رنگ سیاه خواهد بود !
اگر شب سیاه هست و روز روشن ، مفهومش اینست که این دو مقوله جدای از هم بوده و صفاتیست که در وجود آنها نهادینه شده است !!
اما من انسان با داشتن صفات اضدادی در وجودم و با داشتن مختار بودن وقدرت انتخاب و اختیار می توانم درمسیر تاریکی ها و یا در مسیر روشنائی ها قراربگیرم.....!!
باید بپذیرم که دو نیروی الهی و اهریمنی در وجودمن هست که هرکدام ارتشی را در پشت خود دارند که هر آن ممکن هست هرکدام بردیگری چیره شده و عنان اختیار را در دست بگیرد و مسیر را به میل خویش انتخاب وادامه دهد!!
امشب آموختم که مبادا نیروهای اهریمنی وشیطانی دوباره همه چیز را به نفع خویش مصادره ورقم بزنند وبه سمت تاریکی ام سوق دهند !
من این شعار را می دهم
خدارا شکر در مسیر کنگره هستم وارزشها را تجربه می کنم ومی آموزم ، اما باید بپذیرم که دانش بشری هیچگاه پایانی نداشته وندارد !
آموزش ویادگیری هرگز برای کسی ویا احدی به اتمام نمی رسد ودر تمام ابعاد زندگی ، بحث آموختن ویادگیری مطرح بوده ، هست وخواهد بود !
دراین مورد انسان به مثابه آب جاریست که اگر از ادامه باز و راکد بماند، باعث رشد جلبک وتجمع حشرات و موجودات موزی ومخرب خواهد شد !
اینکه تصور کنیم زندگی انسان در این کره ی خاکی به صرف رفتن به بهشت یا جهنم باشد وبعد از موت و فوت به آن مکانها گسیل خواهد شد ، اشتباه محض بوده و این تمثیلی ست که مسیر را درست انتخاب کنیم وبرای ماندن و ادامه ی درآن همواره آموزشهای لازم راببینیم و هرگز همه چیز را تمام شده تصور نکنیم ، چرا که مقوله ی وجودی انسان که همانا صور پنهان اوست ( روح نفس عقل حس ذهن آرشیو وکالبدهای هفت گانه ) هرگز با مرگ او ازبین نمی رود ، بلکه در بُعد بعدی زندگی ادامه حیات میدهد !!
البته با آنچه که در خود دارد اعم از ارزشی و یا ضدارزشی ، الهی یا شیطانی ، زشتی یا زیبائی
مهرومحبت ویا کینه توزی ها ونخوت ...و!!!
این هست که معنی جاری بودن انسان روشن ومبرهن می شود که حتی بعد از مرگ هم با تمام صفت و ویژگی که او دارد باز به بُعد بعدی حیات خویش وارد شده وادامه زندگی میدهد!!
پس صفت گذشته در انسان صادق نیست چون انسان جاریست ، این مفهوم را دارد که من مسافر سفر دومی نباید غره شوم که سفر اول من تمام شده ودرمان شدم و دیگه کارتمام هست ، بلکه سفر دوم به مراتب هم سهل و هم سخت هست !
یعنی اگر درمسیر باشم و آموزش بگیرم وخدمت کنم ، مسیرسهل وآسان خواهد بود ولی اگر همه چیز را تمام شده بدانم و در مسیر خدمت و آموزش قرار نگیرم، دوباره راه انحطاط و زوال را پیش خواهم گرفت !
در کنگره ۶۰ بوده ، هستم و خواهم بود تا غالب صفت های وجودی ام مانند رودهای پر آب و ذلال جاری گشته و راهی اقیانوس نیلگون وآرام گردد وخودرا در آن قالب سخت وفولادی شکل بدهم که بُنیان و بُنیادش ساخته است !
مقررات و قوانینش رامحترم شمرده وپیامهای نویدبخش اورا باجان ودل می پذیرم !
شربت شفابخش او آلام جسم و جانم شد ، پس ارج می نهم این مهم را..!
متد و دستور درمانش چون نسخه ای بود که بدستان شفابخش دانشمند قرن جناب آقای مهندس حسین دژاکام تجویزم گردید ، سعادتیست که نصیب هرکسی نخواهدشد !!
کتاب ۶۰ درجه اش مستند یست که گویی خود در آن نقش آفرینی کردم و افکارم از ذوب شدن انجماد منهای ۶۰ درجه ای ، خود را به صفر رسانده و حال بار و دمای مثبت می دهم که جوهر قلم رنگ میدهد !
تایپ:مسافرعباسعلی لژیون ششم
تنظیم وارسال:مسافرابولفضل لژیون یازده
- تعداد بازدید از این مطلب :
127