ششمین جلسه از دوره بیست و نهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی لوئیپاستور با استادی مسافر رضا، نگهبانی مسافر میلاد و دبیری مسافر سامان با دستور جلسه «وادی دهم و تأثیر آن روی من» در روز دوشنبه 5 آذر ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان محترم جناب آقا میلاد تشکر میکنم که بنده را به عنوان استاد جلسه معرفی کردند. همچنین از استاد گرامی خودم جناب آقای مجید بخشی کمال تشکر و قدردانی را دارم که به من اعتماد کردند تا در این جایگاه آموزش بگیرم.
دستور جلسه وادی دهم و تاثیر آن روی من است و متن خود وادی دهم، عنوانی که در کتاب ۱۴ وادی بیان میشود این است: صفت گذشته در انسان صادق نیست زیرا انسان جاری است؛
همانطور که میدانید صفت و موصوف دو عبارت است که به دنبال هم میآید. صفت برای بیان موصوف استفاده میشود. به عبارتی آن چیزی که قابل تغییر است، دارای ویژگی یا خاصیت است. به قول آقای مهندس دژاکام وقتی میگوییم زغال سیاه یعنی سیاهی زغال را به عنوان صفت برای زغال قرار میدهیم یا وقتی میگوییم انسان شجاع شجاعت انسان میشود صفت انسان. ما قصد تعریف و دنبال کردن ادبی صفت را نداریم. صفت ویژگی هست که هم در جامدادت، جانداران، نباتات و خود انسان وجود دارد. بعضی از صفتها قابل تغییر نیستند مثل سیاهی شب. شب همیشه سیاه است همینطور روز همیشه روشن است و این دو قابل تغییر نیستند و یا بعضی از ویژگی حیوانات مثل شیر که خوب درنده بودن صفت شیر است و هر چقدر هم اهلی بشود در آخر آن ویژگی درندگی را دارد. سوال این جا است که چرا انسان مورد خطاب قرار میگیرد و گفته میشود صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است.
جاری بودن در متن زندگی قابل تغییر است، همینطور خود هستی جاری است و ما هم جزئی از هستی هستیم و مثل هستی قابل تغییر هستیم.
مسلماً تغییر صفت برای هر فردی به اختیار خود اوست. کسی که بیسواد است این در اختیار را دارد که باسواد شود یا نه اگر شخصی بد خلق است خودش میتواند خلقش را تغییر دهد و بالعکس. پس به خاطر اختیاری که من دارم میتوانم صفت خود را تغییر دهم این اختیار با خود من است، من میتوانم هر عنوانی که میخواهم را برای خودم درست نمایم.
چرا من باید صفت خود را تغییر بدهم؟ در کتاب وادی عشق یک قسمتی را میخواندم که میفرماید آنانی که مجذوب رحمت قدرت الهی میشوند به ارتقاء میرسند کسی که جذب قدرت الهی میشود به ارتقاء میرسد یعنی چه؟ اولین تغییری که باید بدانم این است که من بدانم در چه زمانی جذب قدرت مطلق الهی میشوم یا چه کسی باید باشم که جذب قدرت الهی شوم. اگر کسی باشم که غیبت و دروغ را ترک نکنم خب هیچ وقت آن تجلی قدرت مطلق در من رخ نداده و یا نتوانستهام آن را به دست بیاورم که بتوانم آن را نمایش دهم پس هیچ وقت نمیتوانم ویژگیها یا صفتهای ارزشی یا خوبش را جذب نمایند.
من ذاتاً اعتقاد دارم هر شخصی همه صفتها را نهفته بالقوه در خودشان دارد. من صفت عصبانی شدن را در خودم دارم صفت محبت کردن را دارم صفت نفرت و عشق را هم دارم و بستگی دارد که کدام را بیشتر نمایش بدهیم.
این وادی مثل شمشیر دولبه است. لزوماً این نیست که من بیایم بگویم من چه صفتهای بدی داشتم؟ آن ها را تغییر دهم و حالا که تغییرشان دادم انسان خوبی شدم و تمام شد خیر اینطور نیست چرا که صفتهای خود را نشناختم یا نتونستم بفهمم چه صفتی ارزشمند است و چه صفتی ضد ارزش. باید خود من بشناسم که چه چیزهایی ارزش است و خود من باید آن تجلی نور خداوند را در خودم ایجاد کنم و یا اینکه ضد ارزشها را از خودم دور کنم.
تایپ:مسافر اکبر
عکس:مسافر مسلم
- تعداد بازدید از این مطلب :
151