سیزدهمین جلسه از دوره چهل و نهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ به استادی راهنمای محترم مسافر جهانگیر، نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر یوسف با دستور جلسه «وادی دهم و تاثیرآن روی من» در روز دوشنبه پنجم آذر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جهانگیر هستم یک مسافر قبل از هر چیزی جا دارد خدا را شاکر باشم بابت اینکه به من این فرصت را داد تا در خدمت شما باشم خیلی خوشحالم دوستان قدیمی را میبینم که نزدیک به یک سال است که زیارتشون نمیکنم واقعا دلم برایشان تنگ شده بود و همینطور چهرههای تازه وارد را میبینم، انشاالله روزی باشد که هیچکس را نشناسم انقدر که تازه وارد زیاد باشد، از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که همیشه خودم را وامدار این عزیزان میدانم خداقوت و خسته نباشید میگویم خدمت هاشم عزیز ایجنت دوره قبل و گروه مرزبانی وظیفه بنده هست که تشکر کنم خیر این خدمت در زندگیشان جاری باشد، تبریک ویژه دارم خدمت اقبال عزیز ایجنت محترم فعلی و همینطور مرزبانان جدید، دستور جلسه وادی دهم است، وادی که روی خود بنده بسیار تاثیرگذار بود چون الان شما که اینجا نشستید و هر کدام از خدمتگزارها را میبینید از گذشته این افراد خبر ندارید از خودم همیشه میگویم، یکی مثل خود من با حال خیلی خراب پا گذاشتم به کنگره یک نفر حدس نمیزد که جهانگیر شاید روزی درمان بشود چه برسد به اینکه تبدیل بشود به آدم امروزی چون آنقدر صفات بد و زشتی را یدک میکشیدم که برای کسی قابل باور نبود که روزی جهانگیر بتواند تغییر کند، میدانید کار اعتیاد چیست؟ اعتیاد چند کار را خوب بلد است، اول حس طرف را خیلی خوب آلوده میکند، دوم اینکه خودش را مخفی نگه میدارد و سوم اینکه به دنبال عدم رشد دانایی است وقتی آدمی به دانایی نرسد و آموزش نگیرد دیگر حساب کتابش مشخص است، من مستثنی از این قضیه نبودم برای همین وقتی که وارد کنگره شدم عجیب درگیر این قضیه بودم به هیچ طریقی نمیتوانستم در مسیر قرار بگیرم فقط برای این بود که نمیتوانستم صفت گذشته را عوض کنم همیشه خود رای بودم و میگفتم حرف، حرف من است اینکه بعد از مدتی من عمرم را تلف کردم یاد گرفتم که باید سرم را با سر راهنما عوض کنم اما همیشه سرگذشت قبلی آزارم میداد، چی بودم و چی شدم کجای زندگی بودم و الان کجا هستم؟ ناامیدی و سختی دچار حال من شده بود و قدرت بخشش خودم را نداشتم، اعتیاد اولین کاری که میکند قدرت را از انسان میگیرد مثل قدرت بخشش، قدرت مهربانی، قدرت محبت و ...بعضیها پر از حسد و کینه و خشم هستند وقتی بدی کنی، بدی سراغت میآید وقتی وارد کنگره شدم مصادف شد با همین وادی دهم، وقتی آمدم گفته شد که صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است، صفت چیزی است که چگونگی یا حالت من را نشان میدهد من محکوم به گذشته نیستم چون مصرف کننده بودم باید تا آخر عمر مصرف کننده باقی بمانم، من در کنگره فهمیدم میتوانم تقییر کنم و اگر مصرف کننده بودم الان هم میتوانم درمان بشوم، چون حق انتخاب و اختیار دارم، وقتی قدرت اختیار از انسان گرفته میشود مخصوصا در اعتیاد، کم کم حق انتخاب ها هم کم میشود به طور مثال انسانی که دندان دارد راحت میتواند سیب را گاز بزند و بخورد و لذت ببرد اما وقتی دندان نداشته باشد انتخابهایش کم میشود و به دنبال غذاهای نرم میرود مثل آش یا سوپ و هیچ لذتی هم از زندگی نمیبرد چون قانون زندگی را بلد نیستیم قانون زندگی یک سری قوانین الهی است که اگر من بدانم به راحتی میتوانم زندگی کنم و از زندگی لذت ببرم، در وادی میگوید بزرگترین معجزه حیات خود حیات است، من اگر اینجا آموزش بگیرم و به آگاهی برسم آن وقت میتوانم انتخابهای بهتری داشته باشم پس بیاییم خودمان را ببخشیم چون حق انتخاب داریم، این وادی همین نکته را میگوید هم به ما امید میدهد و هم تلنگر میزند و هشدار میدهد اگر قدر خودمان را ندانیم و دچار منیت شویم دوباره به صفت گذشته بر میگردیم، ما همیشه باید از سلامتی و آزادی خودمان دفاع کنیم به عقیده من انسان بودن سخت ترین کار دنیا است برای همین است که وقتی کسی درگیر اعتیاد میشود میگویند که او جایگاه انسانی خودش را جا گذاشته است اما وقتی سفر میکنیم و جایگاه جدید را تجربه میکنیم و در کنارش خدمت میکنیم جایگاه انسانی خودمان را حفظ میکنیم، چیز مهم دیگری که میخواهم بگویم، اضداد اگر نباشد نمیتوانیم خوب سفر کنیم، هر کس باید دوربینش روی خودش باشد، صفتمان را تغییر دهیم و هیچ گاه به دنبال ایراد دیگران نباشیم، پس بیاییم قدردان کنگره باشیم و تغییر صفت دهیم و حسمان را تغییر دهیم، از اینکه به صحبت های من گوش کردید ممنونم.
تایپ: مسافر سعید
عکس: مسافر تقی
بارگذاری: مسافر رضا
مرزبان کشیک: مسافر امیر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
192