نهمین جلسه از دوره هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰، نمایندگی خیام نیشابوری با استادی مسافر سعید و نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر امید با دستور جلسه «وادی دهم و تأثیر آن روی من» یکشنبه 4 آذرماه ۱۴۰۳ رأس ساعت 17 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است
دوستان تنها پیوند محبت است که ما را در کنار هم نگهداشته است.
سلام دوستان سعید هستم مسافر. خداوند را شاکرم که فرصتی را ایجاد نمود تا در خدمت شما دوستان باشم و آموزش بگیرم، تشکر میکنم از استاد راهنمای خوبم آقا محمد که کمک کردن تا در این جایگاه خدمت کنم.
قبل ورود به کنگره حس و حال خیلی بدی داشتم، ناامید بودم و ترسهای بسیاری داشتم و به خاطر شرایط بدی که برایم پیش آمده بود حال بسیار بدی را تجربه میکردم. با آمدن به کنگره راهنمای تازه واردین گفت که حال خوبی نداری، اما بمان و با تلاش بدست بیاورد و تجربه کن. من همیشه خودم را گناه کار میدانستم و همیشه میگفتم با این رفتار های غلطم هم خودم و هم خانوادهام را زیر سوال میبردم. و از همه بیشتر از خدا گله میکردم و میگفتم که خدا من را فراموش کرده و هیچ توجهی ندارد. اما بعد از ورود به کنگره ۶۰ و نوشتن چندین سیدی به وادی دهم رسیدیم که در این وادی آموختیم: صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است. و دانستیم انسان در هر شرایطی که باشد قابل تغییر است، هم شرایط بد را میتواند به بهترین حالتها تغییر دهد و هم شرایط خوبی که دارد را اگر مراقبت و مواظبت نکند میتواند از دست بدهد و در شرایط بدی قرار بگیرد. این وادی میگوید در بین تمام موجودات تمام هستی فقط انسان است که قابلیت تغییر صفات خود را دارد و به عنوان مثال حیوانی به سان روباه نمیتواند به تنهایی تغییر کند و برای همیشه روباه میماند اما انسان هرگونه صفت خوب و بدی را که دارد میتواند تغییر بدهد.
خود من ده سال تخریب داشتهام خانواده و همسرم به شدت آسیب دیدهاند، بی احترامی های زیادی را دیدهام حوصلهی ارباب رجوع را در محل کار نداشتم و مرتبٱ من را به حراست میفرستادند اما خدا را شکر با آمدنم به کنگره خیلی از صفاتم را تغییر دادم و حال خوب را ذره ذره پیدا کردهام و توانستم آموزههای خوب کنگره را کمی کاربردی کنم.
مثلاً صفت قضاوت کردن که به راحتی در مورد دیگران انجام میدادم تغییر دادم، به طور مثال کسی که ماشین نو میخرید به راحتی پشت سرش حرف میزدم و میگفتم معلوم نیست از کجا این همه پول آورده و چنین ماشینی خریده است. بعد متوجه میشدم که این بنده خدا صبح تا شب در فولاد مشغول اضافه کار است و برای به دست آوردن این پول کلی تلاش کرده است ولی امروز آموختهام که دیگر قضاوت کردن اشتباه است و در زندگی دیگران سرک بکشم و به زندگی و امورات خودم مشغول باشم.
در زندگی سابق تعادل نداشتم، در منزل و محل کار کسی نمیتوانست با من صحبت کند، در خانواده همه از من گله داشتند و همسرم همیشه شکایت میکرد اما امروز بسیار بسیار روابطم در خانواده و با همسرم بهبود یافته و حس و حال خیلی خوبی در منزل جریان پیدا کرده است اگر باز هم بخواهم از حس و حال خودم در زندگی شخصیت بگویم این است که مثلاً در قبل از ورودم به کنگره به خیلی از قوانین اجتماعی مثل زباله ریختن در طبیعت و خیابان توجه نمیکردم و بدون فکر از شیشه اتومبیل اشغال به بیرون پرت میکردم و یا در طبیعت برایم اصلأ اهمیت نداشت که با ریختن زبالهها همان مکانی را آلوده میکنم که قرار است خودم یا خانواده خودم در آینده باز هم از آن استفاده کنیم.
امروز با آموزشهای نابی که از کنگره ۶۰ دریافت کردهام سعی میکنم نه تنها در باب زباله ریختن در خیابان و طبیعت بلکه در تمام قوانین اجتماعی حساس تر عمل کنم و بدانم که بهترین تغییرات از خود انسان شروع میشود خداوند را شاکرم که زندگیم خیلی خیلی تغییر کرده است و احساس بسیار خوبی را تجربه میکنم و یکی از اتفاقات خیلی خوبی که برایم رقم خورد این است که خداوند پس از ده سال که بچه دار نمی شدیم یک دو قلو به ما عطا کرد و خیلی خوشحالیم از محمد آقا راهنمای خوبم قلبا تشکر میکنم که در تمام مراحل کنار من بودند و به من بسیار آموختند و امیدوارم که تمام رهجویان به خوبی سفر کنند و زندگی خوبی بسازند. از همه شما متشکرم که به حرفهای من گوش کردید.
عکس: مرزبان خبری مسافر حمید
تایپ: مسافر ارمان (لژیون هشتم)
بارگذاری: خدمتگزار سایت مسافر محمد (لژیون سوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
100