به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان بهرام هستم یک مسافر
همه با پازل آشنایی دارید پازل یک وسیله ی بازی است که شما باید از بین چندین قطعه ، قطعات را پیدا و در جای خودش قرار دهید تا شکل مورد نظر ،پدیدار گردد. برای این کار شما باید از روی شواهد یا مدارک مثلا رنگ، قطعه، زاویه و شکل ظاهری، قطعه آن ها را شناسایی و در جای خودش قرار دهید .
به نظر من زندگی بازی و انسانها بازیگران این بازی و افکار و اندیشه ی انسانها قطعات پازل بازی هستند. در این بازی انسان ها با توجه به ظرفیت خودشان نقش های مختلفی به خود گرفته اند و این بازی کاملا جدی است و هر کس بازیگر خوبی نباشد زندگی اش رو به تباهی است. برای هر قطعه پازل باید تفکر و اندیشه ای داشته باشیم و یک راه حلی پیدا کنیم تا نقاط کور را بررسی نماییم و برای این کار باید تحمل وصبر داشته باشیم.
شما در بازی پازل نمی توانید قطعه ای را به زور جا بدهید یا گوشه ای از آن را برش بزنید. چون اگر هم جا بگیرد در واقع یکی از اجزای خودتان را از بین برده اید. اگر این کار را درست انجام دهید؛ موضوعات مثل نت های موسیقی پشت سرهم قرار می گیرند. و در لحظه ی آخر است که باید فرمانش ازجانب خدا صادر شود، تا اذن خداوند نباشد ،هیچ خواسته ای محقق نمی شود. یعنی اگر من می خواهم از این ظلمت خارج شوم باید خدا اذن بدهد. تشکیلات الهی و هستی خیلی حساب شده و هوشمند هستند. ما باید به تلاش و کوششمان ادامه دهیم اما نتیجه ی نهایی در طول زمان به دست می آید.
مثل یک جوانه گیاه که در طول زمان به تکامل می رسد. سیر تکامل یا سیر این هستی تغییر، تبدیل و ترخیص هستند. پس این تبدیل ها در طول زمان انجام می شوند. این بازی (سفرما) همين طوری طراحی شده؛ البته به نظر یک بازی هست در واقع صفحه تک تک یک کتاب هست که به دست و توان عقلی خودمان به نگارش در می آید. نویسنده اش خود ما هستیم، قهرمانش هم خود ما هستیم. این کتاب اولش که میخواهد نوشته شود مثل همون قالی است. وقتی قالی می خواهد بافته شود گره گره می بافند تبدیل می شود به یک قالی حالا روی آن هر چه راه بروند با ارزش تر می شود.
ما باید همانند قالی باشیم از اول شروع هرچه بگذرد توانایی ما بالاتر برود. به عبارتی سیستم های فراموش شده ( سیستم فیزیولوژیک و سیستم فکری معقول ) وارد گردانه ی حیات شود تا کارهایی که قبلا به اجبار انجام می شد، حال با شادی وقدرت تمام انجام شود و راندمان کار بالاتر رود. در کنگره ۶۰ نیز کسی که سفر خود را شروع می کند مانند کسی است که شروع به نوشتن صفحات کتاب می کند. گاهی شخص با بی نظمی و گریز در حال خط خطی کردن صفحات این کتاب است و گاهی هم مشق هایش را از همان اول نقطه به نقطه و ذره به ذره قلم بر می دارد و مرتب و پاک نویس می نویسد.
یعنی در سفر اول به موقع در شعبه حاضر می شود و مشارکت می کند، دارویش را به اندازه و سر ساعت مصرف می کند طبق فرامین راهنما و حرمت کنگره۶۰ حرکت می کند و اگر در طول سفر احساس کند مشکلات بیشتری نسبت به بقیه دارد این تصوری کاملا اشتباه است و این تفکر باعث می شود انسان در سفر خود موفق نباشد چون خودش را از دیگران جدا می بیند. اگر انسان به مرحله ی لازم برسد حتما نور از طرف خداوند در او شروع به تجلی می کند.
نگارش و تایپ: مسافر بهرام ( لژیون فیروزآباد )
ارسال: مسافر آرمین ( خدمتگزار سایت )
- تعداد بازدید از این مطلب :
183