جلسه دوازدهم از دوره چهل و دوم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی لویی پاستور، با استادی راهنما، مسافر حمیدرضا، نگهبانی مسافر محمدحسن و دبیری مسافر علی با دستور «جلسه وادی دهم و تاثیر آن روی من» و در ادامه مراسم سالگرد 14 سال رهایی مسافر هوشنگ مورخ ۳ آذر ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۶:۳۰ برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد:
شکر خداوند که امروز این توفیق نصیب بنده شد تا در این جایگاه قرار بگیرم.
از دیروز بعدازظهر که به من گفتند باید استاد جلسه بنشینی خیلی فکر کردم که این دستور جلسه برای بنده چه پیامی دارد؟
ما میگوییم که خداوند حق اختیار و انتخاب را برای انسان در نظر گرفت که انسان بتواند انتخاب کند، اما یک زمانهایی است که انسان مورد انتخاب قرار میگیرد که در این مواقع نمیشود کاری کرد یا مقابلهای کرد پس بهتر است سر تسلیم فرود بیاوریم.
خوشحالم برای هوشنگ عزیز و خوشحالم از این که این افتخار را دارم برای تولد او استاد جلسه باشم. دستور جلسه وادی دهم است؛
صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است. در وادی دهم صحبت از صفت و رفتارهای انسانها است. انسان به واسطه اعمال، رفتار و تکرار یک سری از رفتارها دارای صفت میشود.
وقتی یک چیزی را ما تکرار میکنیم یا یک فعلی را انجام میدهیم و سعی میکنیم که تکرار کنیم، تکرار و انجام آن تبدیل به یک صفت میشود مثل سیگار کشیدن، کتاب خواندن یا انجام کار روزمره.
این صفت الزاماً همیشه صفت بد و یا الزاماً صفت خوب نیست. یک جایی میتواند صفت منفی باشد و یک جایی میتواند مثبت باشد، مثل سیگار کشیدن که یک صفت منفی و کتاب خواندن که یک صفت مثبت است.
بنده سی سال در دام مصرف مواد بودم.این صفت یک دفعه بر من غالب نشد، در ابتدا یک بار بود، یک روز بود، شد یک ماه و هی تکرار، نزدیک و نزدیک شد و رسید به جایی که روزی سه بار مصرف میکردم و این روزی سه بار تبدیل شد به صفت من و من شدم یک مصرف کنندهای که هر روز در حال مصرف بودم و راه گریز هم نداشتم. من نمیدانستم و آگاهی نداشتم که این صفت قابل تغییر است، چون دانایی لازم را نداشتم.
من به کنگره آمدم و آموزش دیدم. به وادی دهم که رسیدم متوجه شدم که صفت گذشته میتواند تغییر کند، اگر من یک روزی مصرف کننده مواد بودم الزاماً قرار نیست تا آخر عمرم مصرف کننده مواد باشم، اگر یک روزی انسان دروغ گویی بودم قرار نیست که من تا آخر عمرم دروغ بگویم و باید به این قائل باشم که با صداقت حرکت کنم نا گفته نماند که دروغ شاید در لحظه کار مرا انجام دهد ولی قطعاً جای دیگر من را با یک چالشی روبرو میکند این صفت قابل تغییر است.
اگر امروز مصرف کننده بودم میتوانم خودم را در مسیر درمان قرار بدهم و به درمان برسم و این صفت را تغییر دهم، دروغ نگویم، غیبت و قضاوت نکنم، اینها تماماً صفتهایی است که بر اثر تکرار به وجود آمده.
قسمت اول وادی دهم میگوید؛
شهر به یکباره به طغیان دچار میگردد اما نسیم آرام الله پس از چندی در تمام آبادیها حاکم میشود و از عظمت و سلامتی باز میآید و شما از آن بهره بیشتری میبرید.
واقعا این گونه است؛ انسان در اوج ناآگاهی خودش را گرفتار یکسری مسائل میکند که در آن غرق میشود و نمیداند چه کار باید کند، اما وقتی در مسیر ارزشها و صراط مستقیم قرار میگیرد، خداوند و نیروهایش میآیند او را هدایت، حمایت و کمک میکنند که از آن تاریکی آرام آرام عبور کند و آرامش مجدد به زندگی او برگردد و به حال خوب برسد. این مسئله برای من ارزشمند است؛
منی که در تاریکی هستم و غرق شدهام و چارهای ندارم حالا وارد کنگره شدهام و در صراط مستقیم قرار گرفتهام و آگاه شدم، فهمیدهام که ایرادها و اشتباهاتم چیست و آن را برطرف کرده و از آن عبور کردم.
قسمت دوم دستور جلسه تولد هوشنگ عزیز است. ایشان در سفر اول رهجوی آقای نمکی، دیدهبان محترم بودند. ایشان در شعبه آکادمی سفرشان را انجام دادند. سابقه آشنایی من با هوشنگ به حدود ده سال پیش برمیگردد که من به استخر کنگره رفته بودم، در آن زمان شرایط خیلی متفاوت بود و آقای مهندس هم تمام جلسات را حضور داشتند و یک روز صبح آقای مهندس چیزی گفت و ما خندیدیم، هوشنگ کنار من بود و باب آشنایی ما با هوشنگ از آن جا شروع شد.
هوشنگ عزیز به حرکات موزون مشهور است..! صبحها به استخر میرفتیم، با آقای مهندس که در سونا بودیم بچههایی بودند که ضرب و تنبک میزدند و میخواندند و هوشنگ عزیز از این قاعده جدا نبود و ما را مورد فیض قرار میداد. یک خصلت خوبی که همیشه از هوشنگ برای من با ارزش بوده این است که من هرگز هوشنگ را عصبانی و ناراحت ندیدم. در هر شرایطی هوشنگ میخندید و شوخ طبع بود. همه ما یک سری دغدغههایی داریم ولی هوشنگ از دغدغهها به دور بود و همیشه میگفت و میخندید و خوشحال بود.
برای هوشنگ خیلی خوشحالم و برای خودم بیشتر خوشحالم که افتخار جشن چهارده سالگی تولد او به من واگذار شد، یک پیامی در این اتفاق است که آن را پیدا میکنم. هوشنگ عزیز انشا الله که خداوند بهترینها را نصیبت کند.
آرزو و خلاصه سخنان مسافر هوشنگ:
آرزو میکنم تمام سفر اولیها به این جایگاهها برسند.
با چهل و هشت سال تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس من شیره خوراکی بوده
14 ماه و 20 روز سفر اول من طول کشید (به روش DST با داروی OT) با راهنمایی سعید نمکی
رشته ورزشی شنا و پیاده روی در آب، حرکات موزون و امروز 14 سال است که آزاد و رها هستم
10 ماه و 20 روز سفر نیکوتین داشتم با راهنمایی آقای محمدرضا
13 سال و 5 ماه است که از بند نیکوتین آزاد و رها هستم
دستور جلسه امروز به من مربوط میشود. من با زانو و کمر خمیده وارد کنگره شدم، من سه کلاس سواد داشتم و بلد نبودم که بخوانم، در آن زمان سی دی نوشتن واجب نبود و من با نوشتارها و کتابهای جناب مهندس زندگی میکردم. راهنمای من دو نفر را مأمور کرد که خواندن و نوشتن به من بیاموزند. ما در روزهای سه شنبه در پارک طالقانی لژیون داشتیم. در آن جا بسیار من تلاش کردم تا این که در انتهای سفرم پیام وادی 13 را توانستم از روی نوشتارها بخوانم؛
من بی سواد بودم ولی امروز میتوانم بخوانم، بنویسم، سیدی بنویسم و این تمام لطف راهنمایم است.
خداوند را شاکرم بابت فراهم شدن این بستر توسط جناب مهندس.
تایپ:مسافر حسام
عکس:مسافر مسلم
- تعداد بازدید از این مطلب :
195