صد هزاران فضل دارد از علوم
جان خود را مینداند این ظلوم
داند او خاصیت هر جوهری
در بیان جوهر خود چون خری
صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است. وادی دهم بسان شمشیر برندهای است که هم بیم است و هم امید به بازگشت، هم صعود است و هم سقوط. کسی که در عمیقترین نقطه جهنم قرار دارد، با اختیار کاملی که دارد، اگر بخواهد، میتواند؛ صفت خود را تغییر دهد تا رحمت خداوند، شامل حال او شود و آرامآرام از آن بیرون بیاید. هیچ انسانی مجبور نیست تا آخر عمر همانکه هست، باقی بماند؛ زیرا خداوند به انسان اختیار کامل داده است. همه انسانها میتوانند، صفت گذشته را در درون خود تغییر بدهند و صفتهای بد خود را به صفتهای خوب تبدیل کنند. درواقع به ویژگی هر چیزی صفت گفته میشود.
در هستی سکونی وجود ندارد و همهچیز جاری است؛ چون مسیر تکامل وزندگی تغییر، تبدیل و درنهایت ترخیص است. ما میتوانم طبق این مثلث تغییر کرده و سپس به انسان واقعی تبدیل شویم و درنتیجه از این جهان ترخیص شویم و راهی جهان دیگری شویم و بدانیم، اگر صفات و حسهای بد تغییر نکند، در جهانهای دیگر هم همین صفات همراه انسان خواهد بود و مشکلاتش بیشتر خواهد شد. حس، اولین نیرویی است که عقل را به کار میاندازد. حس، مانند خداوند در کل هستی وجود دارد. سه مؤلفهای که در هستی وجود دارد، نور، صوت و حس همانطور که مفید و سازنده است، در شرایطی میتواند مخرب هم باشد.
انسان هرگز قادر به تغییر صفت گذشته در خود نخواهد بود، مگر اینکه حس تغییر کند. زمانی محبت دیگران را درک میکنیم که در درونمان هم محبت باشد. اگر خوبیها و زیباییها را جذب کنیم، آنها را نیز منتشر خواهیم کرد. تنها راه تغییر حس در ارزشها، فقط و فقط تزکیه و پالایش است. اولین قدم برای تزکیه، تفکر است؛ یعنی باید تفکرمان را درست کنیم، بعد از تفکر سالم، ایمان سالم به ارمغان میآید و ایمان، تجلی نور خداوند در انسان و هستی است. بعد از ایمان سالم، عمل سالم پدید میآید و از عمل سالم، حس سالم و از حس سالم، عقل سالم و از عقل سالم، عشق سالم به وجود میآید.
عشق سالم، عشقی است که ذرهذره پدیدار میشود و به نفرت تبدیل نمیشود. عشق سالم مرحلهای است که در تمام هستی وجود دارد و تمام اجزای آن را دوست داریم؛ مثل کوه، سنگ، درخت، حیوانات، انسان خوب و انسان بد؛ چون متوجه میشویم که تمام هستی برای ما و برای تمام هستی و انسان، بدون آنها هیچ مفهومی ندارد. آدم بد به تو میآموزد که بدی زشت است و او معلم توست. تو آموزگارت را دوست داری؛ زیرا زمانی که به عشق سالم برسی، خواهی دانست، بدی و زشتی انسانها از روی جهل، نادانی و یا نیاز آنها است و دلت برای آنها خواهد، سوخت و برای آنها دعا خواهی کرد.
نتیجهای که میشود، از این وادی گرفت؛ این است که تمام تلاشمان این باشد که به تفکر سالم برسیم و این جز با آموزشهای ناب کنگره امکانپذیر نیست. با اختیاری که خداوند به انسانها داده است؛ این خود انسان است که راه و مسیرش را چه خوب و چه بد، انتخاب میکند و بدانیم که برای رسیدن به هدف و حال خوش هیچوقت دیر نیست، چون انسان جاری است.
منبع: سایت و منابع آموزشی کنگره ۶۰
نویسنده: همسفر بتول لژیون راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر زهرا لژیون راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
عکس و ارسال: همسفر مهتاج نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اردستان
- تعداد بازدید از این مطلب :
201