English Version
This Site Is Available In English

با عشق می‌توانم با تمام جهان در صلح باشم

با عشق می‌توانم با تمام جهان در صلح باشم

دلنوشته همسفر مبینا

با قدرت گرفتن از نام مطلق الله دلنوشته خودم را شروع می‌کنم. خیلی فکر کردم که از چه بنویسم و از چه بگویم، از کجا شروع کنم و به کجا پایان دهم. در کنگره خیلی مطالب آموختم و آموزش‌ها دریافت کردم. این آموزش‌ها در من و زندگی‌ام تأثیرات زیادی گذاشت حتی در رفتار‌های من با اطرافیانم این تأثیرات کاملا مشخص است؛ البته گاهی که کمی از کنگره فاصله می‌گیرم تأثیرات بد این دوری را در زندگی‌ام می‌بینم و همین باعث می‌شود سعی کنم در زندگی تعادل را حفظ کنم و کنگره را رها نکنم. حال بدی که داشتم، رفتار‌های نامناسب و خیلی موضوع‌های دیگری که در من بود با ورودم به کنگره سعی کردم آن‌ها را رها کنم. سطح زندگی‌ام یکنواخت و بی‌روح شده بود؛ اما حالا خود را مشغول کار و خانواده‌ام کرده‌ام تا بتوانم زندگی خود را بهبود ببخشم و شاد باشم.

با ورودم به کنگره و دیدن راهنمای خودم همین باعث شد از صحبت‌های‌شان استفاده کنم و در تمام مراحلی که به مشکل می‌خورم از ایشان الگو می‌گیرم، صبوری می‌کنم یا می‌گذرم تا بتوانم دست و پنجه نرم کنم و آن اتفاقات را بگذرانم. آرامشی که در کنگره است و انرژی مثبتی که در آن جمع دریافت می‌شود در جای دیگر نمی‌توانم دریافت کنم. این حس آرامش و حال خوب تا روزها روی من تأثیر می‌گذارد و جو حالم را تغییر می‌دهد و آرزو می‌کنم کسانی که به این موقعیت نیاز دارند زودتر این راه را پیدا کنند و در این حال خوب در کنار ما باشند. در پایان از آقای مهندس و تمام کسانی که در این راه هستند تا برای کسانی مثل ما این محیط و این شرایط را فراهم کنند تا بتوانیم حس شاد و خوب خانواده و سلامتی آن‌ها را ببینیم و حس کنیم ممنونم و برای‌شان از خداوند بهترین‌ها را خواستارم.

دلنوشته همسفر زهرا

قسم به قلم، منم همسفر، همسفری که شروع کرده‌ام راه را بیابم، ولی هر بار به کوچه ناامیدی رسیدم و دست نکشیدم. در مسیر حیران و نا‌امیدی بودم آن‌وقت از خدا خواستم و به او گفتم تو آفریدی و خودت یاری خواهی نمود. وقتی وارد بزرگراه عشق کنگره شدم جایی که مسافران و همسفران در آن‌ها شور و شوق زندگی موج می‌زد چنان سرمست زندگی بودم که جذب آن نیرو شدم، آن نیرو از طرف منجی بود، آنان من را بر مرکب رحمت و یاری سوار کردند. با سه جلسه کنار فرشتگان بر سکوی لژیون نهم نشستم، آن‌قدر صبر و شکیبایی نصیب من شد که کوچه‌ها، خیابان‌ها و بزرگراه‌های سختی و مشقت فراموشم شد. هر ‌چند مسافرم کنگره را رها کرد؛ ولی من به خداوند پناه می‌برم و از صمیم قلب آرزو می‌کنم مسافرم به کنگره باز‌گردد و به رهایی برسد.

اوایل حال خوبی نداشتم مخصوصاً زمانی که از اعتیاد شوهرم باخبر شدم، فضای خانه ما ناخوشایند بود با آمدن به کنگره آموختم که با آموزش‌ها می‌توانم حال خود و مسافرم را بهبود ببخشم، آموزش‌ها من را به عشقی می‌رساند که با تمام وجود خواهان آن هستم؛ چون با عشق می‌توانم با تمام جهان در صلح باشم و من همسفر باید عاشق باشم و درک و آگاهی داشته باشم تا بتوانم به این درک برسم که مهم نیست چه کسانی روی صحنه نمایش می‌دهند مهم آن است چه کسی در پشت پرده فرمان می‌دهد؛ پس آن کنیم که فرمان است.

خداوند را هزاران بار شکر می‌کنم که در سیستم کنگره قرار دارم، شاید این‌گونه مقدر شده است که من آموزش بگیرم و در مسیر درست قدم بردارم، صبوری کنم، توکل کنم که من را در این راه سبز قرار داد و می‌دانم که همیشه حواسش به من است و می‌گوید تو زیبا بازی کن من آخرش را زیباتر تمام می‌کنم تا إن‌شالله به زودی شاهد حضور مسافرم در کنگره باشم. تشکر می‌کنم از آقای مهندس دژاکام که این بستر آموزشی را فراهم کردند تا از دل تاریکی‌ها به روشنایی برسم.

نویسنده: همسفر مبینا و همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ناهید ( لژیون نهم)
رابط خبری: همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون نهم)
ویرایش: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون هشتم) و همسفر سولماز رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون یکم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیرا ( لژیون سوم)دبیر سایت
نگهبان سایت: همسفر راحله رهجوی راهنما همسفر مبینا (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی رودهن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .