نهمین جلسه از دورهی نوزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی گنجعلی خان کرمان ؛ با استادی مسافر امید، نگهبانی مسافر مسعود و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه " رابطه یادگیری و معرکه گیری " سهشنبه بیست و نهم آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
دستور جلسه در مورد رابطه یادگیری و معرکه گیری است اول میخواهیم بدانیم به چه چیز میگویند معرکه، و معرکه گیری چیست؟ در قدیم افرادی میآمدند یک بساط پهن میکردند و یکسری افراد را هم دور خودشان جمع میکردند و کارهای مثل زنجیر پاره کردن و شعبده بازی انجام می دادند و پولی هم دریافت میکردند. این یک نوع معرکه گیری بود و مردم را سرگرم میکردند.
یکی از خصلت های منِ مصرف کننده سرگرم کردن اطرافیانم بود و میخواستم با معرکه گرفتن از عیب دیگران بگویم تا عیب خودم را بپوشانم یعنی اگر کسی به من میگفت تو حالت خراب است من دنبال این بودم تا یک نفر از افراد خانوادهاش را پیدا کنم و بگویم مثلا پسرت خیلی کارش خرابتر از من است. توپ را به هر طریقی بود می انداختم در زمین خودش و شروع میکردم به معرکه گیری و آن عیب خودم را میپوشاندم.
اکثر ما همین جور بودیم قبول نمیکردیم که در جهان اعتیاد شکست خوردهایم، راهی هم پیدا نمیکردیم یعنی هر چه میگشتیم راهی نبود. من از درد و رنج دیگران استفاده میکردم تا عیب خودم را بپوشانم. بزرگترین عیب من امید بود که اگر در خانه همسفرم میگفت یک ربع پیش سیگار کشیدی الان دوباره روشن کرده ای، میگفتم مثلا پدر خودت صبح زود اول سیگار روشن میکند و اینجوری میخواستم عیب خودم را بپوشانم.
معرکه گیری از جهالت میآید.
مثلث جهالت ترس، منیت و ناامیدی است. ضلعی که در معرکه گیری پررنگتر است منیت میباشد. منیت نمیگذاشت من بتوانم خودم را نجات بدهم منیت یعنی خودم را از آن جایگاهی که هستم بالاتر بدانم و هر چه سعی میکردم این منیتم را بگذارم کنار، موفق نمیشدم.
اعتیاد با من کاری کرده بود که خودم نمیتوانستم قبول کنم که من یک مصرف کننده هستم و این یکی از بزرگترین مشکلات من بود که هر کس هر چیز میگفت من یک مشکل بزرگتری می آوردم که بگویم این مشکلی که شما داری خیلی از مشکل من بزرگتر است.
همیشه در محل کار معرکه میگرفتم و شروع میکردم پشت سر همکارانم صحبت کردن و دروغ میگفتم چیزی را که اصلا ندیده بودم را به فرد نسبت میدادم.
آقای مهندس میگویند تمام انسان ها یک گوهری در وجودشان است که باید این گوهر و الماس را کشف کنند فقط من خودم میتوانم بفهمم در چه زمینه ای استعداد دارم و این باعث میشود از معرکه بیرون بیایم و کمتر دنبال عیب دیگران باشم و اول خودم را درمان کنم.
یک موضوع دیگر که میخواهم در موردش صحبت کنم، دستهبندی افراد در کنگره است. در کنگره افراد ۲ دسته هستند. یکسری افراد بازیگر هستند و یکسری افراد تماشاچی. افراد بازیگر را همیشه میبینیم و جلوی چشم ما هستند مثل راهنماها، خدمتگزاران، مرزبانان و ... که همیشه حالشان خوب است ولی افراد تماشاچی این ها بخاطر آن خصلت تماشاچی بودنشان بیشتر دنبال معرکه گیری هستند و هیچ میلی به خدمت کردن ندارند و به مرور زمان حالشان خراب میشود و من مسافر قدر جایی که آمدم را نمیدانم.
آقا محسن همیشه میگوید خدمت کردن به این نیست که حتما ایجنت به شما بگوید فلان کار را انجام بدهید، خدا کند من بخواهم خدمت بکنم. میتوانم زودتر بیایم و با یک دستمال صندلی ها را تمیز بکنم و این محبتی که خداوند در کنگره به من داده را جبرانش بکنم. این جبران کردن است که حال آدم را خوب میکند. خیلی ها هستند سفرشان تمام شده ولی حالشان زیاد خوب نیست این بخاطر این است که خدمت نمیکنند و چند جلسه قبل آقای مهندس در صحبت هایشان در مورد مافیای مواد مخدر صحبت کردند که حتی خود آقای مهندس را هم تهدید کرده بودند و آقای مهندس میگویند در جوابشان یک شعری خواندم و گفتم که
ما را زسر بریده میترسانی؟
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم
و این نشان دهنده این است که ما باید قدر این صندلی که به این راحتی در اختیار ما قرار داده شده است را بدانیم.
از اینکه به صحبت های من گوش دادید از همه شما سپاسگزارم.
عکس: مسافر راهنما حسام
تایپ:مسافرسعید لژیون یازدهم
ویرایش:مسافر یوسف لژیون دهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
82