English Version
This Site Is Available In English

وقتی آگاهی من بالا باشد، رفتارهای ناشایست دیگران را، دلیلی بر ناآگاهی آنها می‌دانم و به حاشیه کشیده نمی شوم.(نمایندگی میخک مشهد)

وقتی آگاهی من بالا باشد، رفتارهای ناشایست دیگران را، دلیلی بر ناآگاهی آنها می‌دانم و به حاشیه کشیده نمی شوم.(نمایندگی میخک مشهد)

اولین جلسه از دوره شانزدهم کارگاه‌های آموزشی - خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی میخک مشهد، با استادی راهنما مسافر زری، نگهبانی مسافر فائزه و دبیری مسافر فاطمه، با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکه‌گیری» روز شنبه ۲۶ آبان‌ماه ۱۴۰۳، رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

بی‌عشق نشان و طرب افزون نشود
                                                  بی‌عشق وجود، خوب موزون نشود
صد قطره ز ابر، اگر به دریا بارد
                                                  بی‌جنبش عشق، مکنون نشود

سلام دوستان زری هستم مسافر.

بسیار خوشحالم که دوباره در این جایگاه قرار گرفتم تا خدمت کنم. دستور جلسه امروز رابطه یادگیری و معرکه‌گیری است. در ادامه نیز تولد یک سال رهایی خانم شهربانو را در کنار هم جشن می‌گیریم.

ما در مورد یادگیری باید سه مرحله را سپری کنیم. مرحله اول: فاسمعوا به معنای، گوش کن. در ابتدا که وارد کنگره می‌شویم  و وارد مرحله آموزش می‌شویم؛ اولین چیزی که به ما یاد می‌دهند؛ نظم و انضباط است.من پیش از هر چیزی، باید نظم را یاد بگیرم و در زندگی روزمره‌ام از آن استفاده کنم. به‌عنوان یک مسافر سفر اول وارد لژیون می‌شوم و شروع به گوش‌دادن می‌کنم. آموزش‌ها را با گوش جان، می‌شنوم. باید در کارگاه آموزشی به صحبت‌های استاد، مشارکت‌ها، هم در کارگاه آموزشی و هم در لژیون بادقت کامل مطالب را گوش فرادهم؛ تا آموزش ببینم.

در سفر اول، چند مسئولیت بیشتر ندارم که باید به آنها عمل کنم؛ در لژیون و کارگاه آموزشی رأس ساعت حاضر باشم؛ البته حضور من نباید فیزیکی باشد، بلکه باید باروح و جانم در آنجا حاضر باشم.

مرحله دوم:  واعملوا، به معنای درست عمل‌کردن است. در سفر اول، باید دارویم را به‌موقع و رأس ساعتش، استفاده کنم. بهترین راه برای اینکه زمان استفاده شربت را فراموش نکنیم؛ این است که موبایلمان را روی همان ساعت‌ها، تنظیم کنیم تا فراموش نکنیم.حضور به‌موقع در جلسات نیز، یعنی درست عمل‌کردن. باید بدانیم مطالبی که به ما آموزش می‌دهند؛ دانایی عام هستند. ما باید آنها را به آگاهی و بصیرت تبدیل کنیم. آگاهی مانند باند فرودگاه است. زمانی باند فرودگاه آماده پذیرایی از هواپیما است که چراغ‌هایش روشن باشد؛ یک نفر نیز برای هدایت هواپیما باشد.

در مورد ما هم همین‌طور است؛ یک نفر باید باشد که ما را هدایت کند. به این شکل آگاهی وارد قلب ما می‌شود. البته موضوع مهم اینکه؛ ابتدا باید درمورد آن آگاهی، ظرفیت و گنجایش لازم را در خودم ایجاد کرده باشم. مثلث آموزش، تفکر و تجربه را همیشه معیار کارهای خودم قرار دهم. تا جایی که می‌توانم این سه ضلع را با هم برابر کنم.

آنجاست که دانایی عام، تبدیل به دانایی مؤثر خواهد شد. حالا کم‌کم به سفر دوم نزدیک شدم و باید از مطالب این دانایی مؤثر، استفاده کنم. در این حالت، دیگر با دیگران سر جنگ ندارم و می‌توانم با آنها در تعامل باشم . وقتی آگاهی من بالا باشد، رفتارهای ناشایست دیگران را، دلیلی بر ناآگاهی آنها می‌دانم و به حاشیه کشیده نمی شوم.

کسی که معرکه‌گیری می‌کند؛ آموزش، تفکر و تجربه ندارد. می‌توان گفت؛ ترس، منیّت و ناامیدی در آن شخص وجود دارد. ترس است که تفکر را می‌خورد و آن را تبدیل به یک غذای فاسد می‌کند. منیت نیز اجازه آموزش‌دیدن را به ما نمی‌دهد و ناامیدی مانع از تجربه می‌شود.

افرادی که وارد معرکه‌گیری می‌شوند؛ به حاشیه کشیده می‌شوند. آنجاست که شروع به انتقادکردن از راهنما می‌کنند. ما دو نوع انتقاد داریم؛ نوع اول آن انتقاد غرض‌ورزانه است. در این حالت رهجو قصد دارد که راهنما را منفی جلوه دهد؛ بنابراین شروع به منفی‌بافی و ایجاد حاشیه در بین اعضا می‌کند. دومین نوع انتقاد؛ انتقاد سازنده است. در این حالت رهجو مطلبی را به راهنما مطرح می‌کند که می‌تواند، سازنده باشد.

حالا اگر من در آموزش باشم؛ زمانی که کسی پشت سر کسی، یا پشت سر راهنما صحبتی می‌کند؛ در جواب به او می‌گویم برو این مسئله را به خود راهنمایت بگو و ایشان را در جریان موضوع قرار بده . وقتی مسائل برای ما شفاف‌سازی می‌شوند؛ هرچه بیشتر از حاشیه‌ها دور می‌شویم؛ بنابراین معرکه هم نمی‌گیریم. افرادی که دائم دنبال معرکه‌گیری هستند؛ می‌گردند و مانند خودشان را پیدا می‌کنند. اینجا وارد رابطه با آن شخص می‌شوند؛ حتی گاهی برخلاف قوانین کنگره نیز، با هم رفت‌وآمد می‌کنند. اینجا مشکل چندبرابر خواهد شد.

رفت‌وآمد مسافران و حتی همسفران، مخصوصاً سفر اولی‌ها، بار منفی زیادی دارد. قطعاً این رفت‌وآمدها به نقطه خوبی ختم نمی‌شود. معمولاً افرادی که معرکه می‌گیرند؛ می‌خواهند عیوب و اشکالات خود را با معرکه‌گرفتن، پوشش دهند؛ تا دیگران متوجه خبط آن‌ها نشوند؛ بنابراین من باید به‌عنوان یک رهجو، به قوانین کنگره احترام بگذارم و به آنها عمل کنم. قطعاً پشت این قوانین، تفکّری عمیق وجود دارد.

سخنان استاد در مورد تولد یک سال رهایی مسافر شهربانو:

در ابتدا تولد یک سال رهایی خانم شهربانو را خدمت آقای مهندس، ایجنت محترم خانم فاطمه و مرزبانان ،خود خانم شهربانو و خانواده محترمشان تبریک عرض می‌کنم. ایشان یکی از بهترین رهجوهای لژیون دهم هستند که باعث افتخار من هستند و شخصاً از ایشان الگو می‌گیرم.

خانم شهربانو روی پله ۰/۸ بودند که عمل جراحی انجام دادند. ولی از بابت عمل، ایشان تمایلی به بالابردن پله‌شان نداشتند؛ و دوست داشتند زودتر به رهایی برسند. ایشان در بخش اوتی خدمتگزار بودند و دائم در تلاش هستند که بتوانند در کنگره، خدمتی را به عهده بگیرند. امیدوارم جایگاه‌های متفاوتی را تجربه کنند.

اعلام سفر:
مسافر شهربانو - نام راهنما: خانم زری - آنتی ایکس مصرفی: شیره کشیدنی - روش درمان:  DST - داروی درمان: OT  - مدت سفر اول:۱۱ ماه - مدت رهایی: یک سال و ۴ ماه - ورزش در کنگره: ایروبیک.

خواسته‌ها:
خواسته اول: در دلشان گفتند.
خواسته دوم: کنگره ۶۰ جهانی شود که هیچ مصرف‌کننده‌ای پشت درِ کنگره نماند.

صحبت‌های مسافر شهربانو:

سلام دوستان شهربانو هستم مسافر.

در ابتدا خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم. از آقای مهندس و خانواده ایشان،ایجنت محترم خانم فاطمه و مرزبانان خانم محبوبه و خانم زینب و راهنمای عزیزم خانم زری ، که این بستر را برای رهایی و حال خوش ما فراهم کردند؛ بسیار سپاسگزارم.

من حدود ۶ ماه از سفر اولم را تهران گذراندم. هر جلسه از مشهد به تهران می‌رفتم تا بتوانم در جلسات کنگره شرکت کنم. در نهایت به مشهد نقل‌مکان کردم و ادامه سفرم را در نمایندگی میخک انجام دادم. روز اولی که به کنگره آمدم؛ فکر می‌کردم همه لباس سفیدها در اینجا پرستار هستند و با خودم فکر می‌کردم که قطعاً زمانی که موادم را ترک کنم؛ حالم خیلی بد می‌شود و این پرستارها برای همین موضوع، اینجا هستند. امّا بعدها متوجه شدم که همه سفیدپوش‌ها، یک روزی مصرف‌کننده بوده‌اند و در همین مکان درمان شده‌اند. بعد از درمان نیز اینجا ماندند تا بقیه را هم به درمان و حال خوب برسانند.

زمانی که من مصرف مواد داشتم؛ همسرم مصرف‌کننده نبود. ایشان راننده کامیون بود و از مصرف من هم خبر نداشت. ایشان یک روز برای کار، از منزل بیرون رفت. من مصرفم شیره بود. سریع تمام لوازم موردنیاز تهیه شیره را گذاشتم و شروع به جوشاندن شیره کردم. همان‌طور که مشغول جوشاندن بودم و سرم پایین بود؛ چنان سرگرم کارم بودم که به‌هیچ‌عنوان متوجه برگشتن همسرم به منزل نشده بودم.

همان‌طور که سرم پایین بود؛ یک جفت کفش جلوی چشمانم آمد. سرم را که بالا گرفتم؛ دیدم همسرم بالای سرم ایستاده است. ترس عجیبی تمام وجود من را لرزاند؛ چنان ترسی تمام وجودم را فراگرفت که تا مرز سکته رفتم. همسرم به من چیزی نگفت و تنها کاری که کرد؛ گوشی را برداشت و به پلیس ۱۱۰ زنگ زد. گفت یک خانم اینجا در حال جوشاندن شیره است. آنجا تنها چیزی که به ذهن من رسید؛ فرار از منزل بود. سه ماه از منزل فراری شدم و تا الان که در خدمت شما هستم.

هشت ماه سفرم بودم مجبور شدم یک عمل جراحی انجام دهم و درد خیلی زیادی داشتم. خانم زری گفتند که؛ من اجازه گرفتم شربت شما را دو پله افزایش دهم. من به ایشان گفتم اگر اجازه بدهید می‌خواهم با همین روال، زودتر به رهایی برسم. حتّی قرص‌های مسکّنی که دکتر برایم تجویز کرده بود؛ را هم استفاده نکردم.

خدا را شکر می‌کنم که رها شدم و امروز هم تولد یک‌سالگی‌ام را جشن گرفتم. همه اینها را مدیون آقای مهندس و زحمت‌های راهنمای عزیزم هستم. دستشان را می‌بوسم. توصیه من به همه سفر اولی‌ها این است که آموزش‌ها را جدی بگیرند و در این راه محکم قدم بردارند. اگر من با این سن بالا توانستم به این حال خوش و رهایی برسم؛ شما هم حتماً ً می‌توانید.

تایپ: مسافر مرضیه، لژیون دهم - نمایندگی میخک مشهد
ویرایش: راهنما مسافر مریم، لژیون پانزدهم نمایندگی میخک مشهد
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .