سلام دوستان، سارا هستم یک همسفر، مسافر نیکوتین
یادگیری مترادف آموزش دیدن است و ما در کنگره روش صحیح زندگی کردن را میآموزیم و آموخته خود را باید عملی کنیم، یعنی دانایی خود را تبدیل به دانایی موثر کنیم تا اثر شگرف آن را در زندگی ببینیم. مسئلهای که در زندگی برای ما پیش میآید و باعث دلآزردگی میشود دروغ گفتن است برای مثال: اگر کسی به ما دروغ میگوید؛ باید منشأ دروغ او را متوجه شویم که علت آن دروغ چیست؟ اگر کسی به ما دروغ میگوید، یا نمیخواهد ما را از دست بدهد یا نمیخواهد ما مسئله واقعی را متوجه شویم تا به خیال خود با این کار جلوی ناراحتی ما را بگیرد. منشاء دروغ، ترس میباشد؛ ترس از دست دادن چیزی یا کسی را دارد و وقتی که ما این موضوع را بدانیم؛ باید در عملکرد خود نشان بدهیم یعنی آگاهی کافی نیست اجرای آن مهم است و باید بدانیم که در آگاهی بازی نکنیم؛ زیرا تلخترین بازی را خواهیم داشت و بازنده خواهیم بود. آگاهی ما باعث میشود از افرادی که در زندگی به ما آسیب روحی یا جسمی وارد میکنند، ناراحت نشویم نه اینکه مطلقاً ناراحت نشویم، منظور این است که برای ناراحتی خود معرکهگیری نمیکنیم تا از او آموزش بگیریم و درک کنیم که او مأمور برای یادگیری مراتب بالاتر ما میباشد؛ پس سپاسگزار او خواهیم بود. استادامین در «سیدی گره قدرت» میفرمایند: وقتی روی موضوعی درک کامل داشته باشیم؛ اما آن را عملی نکنیم، فقط بار تعصب آن موضوع را بر دوش کشیدیم، یعنی مسئلهای را درک کردیم؛ اما عملی نکردیم. این موضوع در تمام زندگی ما مانند چرخدندههای ساعت که با همدیگر کار میکنند، عمل میکند و باید موضوعاتی را که میدانیم، عمل کنیم؛ زیرا صدای عملکرد انسان قدرتمندترین بانگ درونی اوست و گوش عالم را فرا میگیرد. طبق فرمایشات استاد امین و آقای مهندس: تمامی علوم از جانب خداوند در انسان نهفته است و انسان باید آنها را با آموزش به یاد بیاورد که به آن یادگیری میگوییم؛ البته به یاد داشته باشیم که طبیعت، مادر آموزشها و الگوی تمام مثالها برای یادگیری ما میباشد. در جهانبینی یک مثلث به نام مثلث دانایی داریم که شامل: تفکر، تجربه و آموزش میباشد و مخالف آن مثلث جهالت که شامل ترس، ناامیدی و منیت است. حال، وقتی چالش یا مسئلهای برای ما پیش میآید به فکر حل آن هستیم یعنی تفکر میکنیم که برای حل آن چه کنیم؟ آیا خود تجریه کنیم یا از تجربه دیگران آموزش بگیریم؟ البته بهنظرم نمیتوان منکر آن شد که آموزش از تجربه دیگران هم بهنوعی تجربه است.
به این موضوع میرسیم که یکی از موانع بزرگ نفس اماره، کسب دانایی و آگاهی ما میباشد؛ پس باید برای رشد بکوشیم و اینگونه یادگیری را عملی کنیم و در مقابل معرکهگیری خود میایستیم آن هم با سلاحی همچون آگاهی و محبت که برندهترین شمشیر است.
یادگیری، مانند مثلث دانایی است و معرکهگیری، مانند مثلث جهالت میباشد. شایان ذکر است جهالت یک ریشه دارد و هزاران میوه متفاوت، ریشه جهالت نادانی است و میوههای آن اعم از دروغ، حسادت، منیت و معرکهگیری و ... میباشد. بهنظرم اگر آگاهی خالص باشد، معرکهگیری در آن معنی نمیدهد؛ زیرا نیازی نیست که از بوی گل تعریف کنیم، خودش گویاست.
منابع: سیدیهای رابطه معرکهگیری و یادگیری، قضاوت و جهالت، گره قدرت و شکلگیری نیروها
مقاله: همسفر سارا، مسافر نیکوتین (لژیون هشتم)
ویرایش: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر نگار رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون اول)
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
91