بسم الله الرحمن الرحيم
دستور جلسه هفته: رابطه یادگیری و معرکهگیری
کنگره ۶۰ یک مرکز علمی و تحقیقاتی در حوزه اعتیاد و مواد مخدر است و بهمنظور ارائه طریق به مصرفکنندگان مواد مخدر و خانوادههای آنان، برای رسیدن به درمان و رهایی از اعتیاد تشکیلشده است.
همانگونه که در مقاله علمی صورتمسئله اعتیاد، توضیح دادهشده است، اصل درمان، برای گروهی از مصرفکنندگان مواد مخدر صدق میکند که خواهان رهایی از اعتیاد هستند؛ برای رسیدن به درمان اعتیاد، اولین عامل موردنیاز، خواست فرد است که او را به حرکت درمیآورد و باعث میشود تا فرد برای درمان اعتیاد خود اقدام کند. اگر مصرفکنندهای، خواهان رهایی از اعتیاد نباشد، زمین و زمان هم دستبهدست هم دهند، نمیتوانند او را به درمان و رهایی برسانند، زیرا اعتیاد یا بیماری وابستگی به مصرف مواد مخدر، درمانگر ندارد. تنها کسی که درمانگر اعتیاد است، خود شخص مصرفکننده است.
بعد از مسئله خواست، موضوع بسیار مهم دیگری مطرح میشود و آن آموزش و دانایی است. دانایی و شناخت از مواد مخدر و اعتیاد، دانایی از چگونگی درمان اعتیاد، کسب علم اعتیاد، کسب علم و دانش درمان اعتیاد.
درمان اعتیاد، به حرف و سخن نیست، درمان اعتیاد، پروسهای عظیم است که بایستی با یک برنامهریزی درست و اصولی، مبتنی بر علم و دانش و شناخت کافی از بیماری اعتیاد، فیزیولوژی درمان اعتیاد، شناخت سیستم ایکس و شناخت کامل آسیبهای بیماری اعتیاد در شهر وجودی انسان، به اجرا گذاشته شود.
با اطمینان میگوییم که رویارویی درونی با پدیده اعتیاد، شاید یکی از سختترین و بزرگترین آزمایشهایی باشد که یک انسان، ممکن است در طول دوره حیات خویش با آن روبرو شود.
در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، صفحه ۶۸، قبل از ورود به بحث عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، آیهای از کلامالله شریف آمده است.
فلا اقتحم العقبه، و ما ادراک ما العقبه، فک رقبه
پس نگذشته است بر گذرگاه سخت، چه چیز دانا کرد تو را، که چیست گذرگاه سخت؟ رهانیدن گردنی است (آزاد کردن انسانی). سوره بلد
این رهانیدن، رهانیدنی است که انسان بایستی خودش، خودش را به رهایی برساند.
بنابراین، عبور از این گذرگاه سخت، بدون داشتن علم و آگاهی، غیرممکن است.
این علم و دانایی و بهکارگیری آن است که باعث میشود تا فرد از حوزه و کشش بسیار قدرتمند اعتیاد و مواد مخدر خارج شود و بر نیروی آن فائق آید تا این علم و دانایی نباشد نمیتوان حتی یک قدم مفید و مؤثر برداشت، چه رسد به درمان قطعی اعتیاد.
برای رسیدن به دانایی موردنیاز، ما در علوم جهانبینی کنگره ۶۰ مثلثی داریم، تحت عنوان مثلث دانایی که اضلاع آن عبارتند از: تفکر، تجربه و آموزش.
این سه مؤلفه در کنار یکدیگر و بهموازات یکدیگر، ما را در سطوح مختلف، به دانایی میرسانند. البته لازم به یادآوری است که دانایی زمانی روی میدهد که هر سه ضلع مثلث، تقریباً به یک اندازه رشد کنند. در حوزه اعتیاد، اگر دقت کنیم، مصرفکننده مواد مخدر، تجربههای بسیاری در مورد مواد مخدر، مصرف آن و ترکهای گوناگون دارد. در کنار تجربه، تفکر زیادی هم داشته است که چگونه خود را از این گرداب نجات دهد و راهها و روشهای مختلفی را به کار گرفته است. نکته مهم این است که به دلیل فقدان آموزش، شناخت و دانش صحیح در مورد درمان اعتیاد، در درمان خود موفق نبوده و به بیراهه رفته است و هر بار که اقدام به ترک اعتیاد نموده است، با وضعیتی بدتر از قبل، دوباره به مصرف روی آورده است.
چنین فردی، زمانی که وارد کنگره ۶۰ میشود، با قرار گرفتن در مسیر و جریان آموزش، ضلع آموزش مثلث دانایی او رفتهرفته رشد میکند و با دیگر اضلاع مثلث دانایی او درزمینهٔ اعتیاد، همسطح میشود. در این حالت، دانایی و دانش او برای حرکت مفید و سازنده، مؤثر واقع میشود و میتواند در این مسیر سخت و پرفرازونشیب، حرکت نماید و ما میبینیم که او در حال حرکت و پیشرفت است و تغییرات را در او بهوضوح مشاهده میکنیم.
پسازاینکه مصرفکننده مواد مخدر، با شروع سفر، توانست از نام زیبای مسافر استفاده کند و به مفهوم واقعی کلمه، سفر و حرکت کند، حتی پس از گذشت چند روز، میتوانیم تغییرات را در سیمای او ببینیم.
منظور از بیان این مطالب این بود که بدانیم فلسفه وجودی ما در کنگره ۶۰، درمان و رهایی از اعتیاد است و برای این امر، شدیداً به یادگیری و آموزش نیاز داریم.
درواقع، اینجا هستیم که یاد بگیریم و آموزش ببینیم، یاد بدهیم و آموزش بدهیم، برای رهایی از اعتیاد، برای درمان اعتیاد. تمام بخشها و تمام فعالیتهای کنگره ۶۰ در تمامی سطوح، فرودشان روی این مسئله است. رهایی یک نفر از بند اعتیاد.
اینجا جای یادگیری است، اینجا جای آموزش است، برای همه، در تمامی سطوح، از تازهوارد گرفته تا مسافر سفر اول و سفر دوم، راهنما، مرزبان، ایجنت، اسیستانت، دیدهبان، نگهبان، همه و همه در حال آموزش و یادگیری هستیم.
در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، مبحث بهترین راه، از قول سردار میخوانیم:
باید بدانید که ما همه برای خدمت و آموزش پا به حیات نهادهایم. ابتدا، آموزش، سپس خدمت درست انجام دهیم.
هر یک از اعضای کنگره و یا یک مسافر یا همسفر واقعی، دو خصوصیت یا مشخصه خاص دارد. آموزش دیدن و خدمت کردن. اگر این دو مشخصه در کسی بهصورت پررنگ قابل دید باشد، بدانیم که در حال حرکت مفید و مؤثر است و در غیر این صورت، یعنی کمرنگ بودن این دو خصوصیت و یا یکی از آنها، بدانیم که حرکت، حرکت پایدار و ماندگاری نخواهد بود.
در کنگره ۶۰ اگر کسی در حال یادگیری و خدمت نباشد، از مسیر خارج میشود و در مسائل منفی و حاشیهای وارد میشود.
در هر اجتماع انسانی، از مدرسه گرفته تا دانشگاه، از فروشگاه تا کارخانه و خلاصه هرجایی که تعدادی انسان باهم باشند، یک سری مسائل حاشیهای نیز ممکن است وجود داشته باشد و کنگره ۶۰ نیز از این قاعده مستثنا نیست، ما نمیخواهیم ادعا کنیم که تمام اعضای کنگره ۶۰ بهطور کامل از این مسائل به دور هستند و کوچکترین مسئله حاشیهای وجود ندارد. خیر، ممکن است در اینجا هم مسائل حاشیهای در حد جزئی وجود داشته باشد؛ اما عدهای بسیار کم وارد این مسائل میشوند و آنها افرادی هستند که نیرویشان را صرف آموزش و یادگیری و خدمت نمیکنند، این افراد بهصورت خودکار، جذب مسائل منفی و حاشیهای میشوند، غیبت میکنند، دیگران را نقد و بررسی میکنند. در امور شخصی دیگران تجسس میکنند و خلاصه اینکه درنهایت معرکه میگیرند.
بهقولمعروف، اگر افسار نفس و خواستههای آن را در دست نگیریم، نفس، افسار ما را در دست خواهد گرفت و به سویی میبرد که خود میخواهد.
حال از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنیم.
مصرفکننده مواد مخدر، برای رسیدن به درمان و رهایی، باید از راهنماییهای راهنمای خود و یا ایجنت و مرزبانان نمایندگی، در پروسه درمان اعتیاد، تبعیت کند و حرف آنها را گوش کند و عمل کند، بعضی وقتها راهنما چیزی میگوید و یا مسئلهای را مطرح میکند که لازم است رهجو اجرا کند، مثل نوشتن سی دی، برنامه جدید و تغییر نحوه لباس پوشیدن یا چهره و یا بقیه اموری که لازم است برای رسیدن به درمان و رهایی، رهجو انجام دهد و یا ممکن است مرزبانان درجایی امرونهی کنند که برای برقراری نظم و انضباط لازم است اجرا شود؛ اما بعضی وقتها رهجو ممکن است برایش جالب نباشد و به سطحی از دانایی نرسیده باشد که بداند انجام این مهم برای درمان و رهایی او ضروری است. ممکن است در این حالت، به دلیل جهل و نادانی، شروع کند به نق زدن و وارد مسائل و افکار منفی شدن که چرا راهنما اصرار به نوشتن سی دی دارد یا چرا چنین برنامهای به من داده است، چرا مرا تحویل نگرفته است، چرا به من گفت که یقه پیراهنت باز است، چرا برای فلانی خندید و برای من نخندید، چرا دیگری را تحویل گرفت و مرا تحویل نگرفت، چرا مرزبانان چنین چیزی گفتند و خلاصه اینکه ممکن است صدها مورد و مسئله از افکار منفی و مخرب در ذهن او ایجاد شود و حال او را خراب کند. معمولاً، نق زدنها و وارد حاشیه شدنها و معرکهگیریها، ابتدا در ذهن و تفکر ایجاد میشود؛ ازآنجاییکه به هر چه فکر کنیم همان اتفاق هم برایمان میافتد، در عمل نیز این مسئله نمود پیدا میکند و شخص عملاً از مسیر خارج میشود و اگر ادامه پیدا کند، ممکن است کاملاً شخص را از مسیر درمان خارج کند.
در این حالت ممکن است او جذب افرادی بشود که خود آنها هم در چنین تفکراتی غوطهور هستند، در چنین جمعهایی، خبری از آموزش نیست، بلکه روزبهروز بیشتر در افکار منفی فرو میرود و ممکن است بهجایی برسد که هر آنچه به دست آورده است از دست بدهد.
تجربه نشان میدهد، افرادی که در کنگره ۶۰ در چرخه آموزش و خدمت قرار دارند و سیدیهایشان را کامل مینویسند بهندرت جذب مسائل حاشیهای میشوند، آنهایی که بازیگر هستند، آموزش میبینند و خدمت میکنند، تغییرات را در تفکر، اندیشه و جهانبینی آنها بهوضوح میبینیم و اینگونه مسائل برایشان معنا و مفهومی ندارد. آنها نیرو و توجهشان روی خودشان و عملکرد خودشان معطوف شده است و کاری به کار دیگران ندارند؛ اما کسانی که تماشاچی خدمت دیگران هستند و از چرخه آموزش و خدمت بازمیمانند، مشمول این تغییرات در تفکر و جهانبینی نمیشوند. آنها نیرو و توجهشان معطوف عملکرد دیگران میشود و این، یکی از بدترین حالاتی است که ممکن است یک انسان دچار آن شود. شروع میکنند به ایراد گرفتن و غیبت دیگران و نقد کردن عملکرد دیگران. خسی را در چشم دیگران میبینند، اما چوب را در چشم خود نمیبینند.
خصوصیت خاص کسانی که خدمت نمیکنند و بازیگر نیستند، همین مسئله، یعنی ایراد گرفتن از خدمت دیگران، ایراد گرفتن از همه کارهایی که در کنگره انجام میشود و نق زدن همیشگی است.
قدر مسلم، رابطهای که بین یادگیری و معرکهگیری میتوانیم برقرار کنیم، این است که هر زمان از آموزش و خدمت فاصله بگیریم، به سمت مسائل ازایندست، ازجمله معرکهگیری کشیده میشویم. این دو در کنار هم وجود ندارند، شهر وجودی، تفکرات و ذهن ما، فقط جای یکی از اینهاست. یا یادگیری، آموزش و خدمت، یا معرکهگیری، نق زدن و حاشیه. معرکهگیری، نق زدن، حاشیه، همه و همه تجلی نادانی است. جهل و ناآگاهی.
برای همین در تمام جلسات کنگره ۶۰ در بدو شروع جلسه، نگهبان میخواند که برای رهایی از دست بزرگترین دشمن خودمان که جهل و نادانی خودمان است، ۱۴ ثانیه سکوت نماییم و به خدا پناه ببریم.
ما دشمن بیرونی نداریم، دشمن ما در درون ماست. هیچکس از بیرون نمیتواند به ما آسیب برساند، آنکس که به ما آسیب میرساند، خود ما هستیم، تنها کسی که میتواند ما را نابود کند، تنها کسی که میتواند جایگاه ما را متزلزل کند و باعث سقوط ما شود، فقط و فقط خود ما هستیم، جهل و نادانی ماست، جهل و نادانی که ممکن است در درون هر انسانی باشد و برای همین باید بیاموزیم، باید یاد بگیریم، باید آموزش ببینیم و عمل کنیم.
به قول یکی از اساتید کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، انسانهایی میتوانند با این بیماری مبارزه بنمایند که دارای خصوصیات کاملتری هستند.
شاید این خصوصیات، عشق به آموختن و آموزش و عشق به خدمت به هم نوع باشد. وقتی برای انجام هر کاری، عشق در میان باشد، آن کار طور دیگری انجام میشود. به بهترین شکل ممکن انجام میشود. از انجام آن نهایت لذت را میبریم. وقتی عشق باشد، چیزی به نام مانع، معنا و مفهوم ندارد.
برای درمان اعتیاد، اگر عشق به رهایی نباشد، مطمئن باشیم نیروی مخوف شیطان بسیار قویتر از ماست. اعتیاد بیماری نیست که به توان با سهلانگاری و باری به هر جهت بودن، آن را درمان کرد. درمان اعتیاد نیروی عظیمی را میطلبد که جز با نیروی عشق نمیتوان به مصاف آن رفت؛ و این عشق، عشق به آموختن و عمل کردن است.
مطلب را با جملهای از سردار به پایان میرسانیم:
باید ساخته بشویم و برای ساختهشدن، باید بیاموزیم تا به درجهای که ممکن است.
با احترام، مسافر علی خدامی
- تعداد بازدید از این مطلب :
396