به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقیست، حکایتی از جنس عشق و محبت که هیچ انتهایی ندارد؛ زیرا امواجی که رشتههای محبت را پدید میآورند، با درخشندگی خیرهکنندهای، مواد اولیه زایش و احیاء دوباره را فراهم مینمایند. تجلیل؛ گذر از یک دوره و ورود به مرحله دیگریست که با جلا دادن به انسان، سرآغاز خط دیگری میشود. خانم زهره به عنوان راهنمای تازهوارد، به مدت ۴ سال نغمه امید را سر دادند و با عطوفت، نور زندگی را بر دل تازهواردین تاباندند، در ادامه از تجربیات ایشان بهره میبریم.
همسفر زهره با مسافرشان مرتضی با آخرین آنتیايکس مصرفی تریاک وارد کنگره شدند، به مدت ۱۲ ماه با متد DST و داروی OT با راهنمایی آقا محسن و خانم سحر سفر کردند. هماکنون با دستان پرتوان آقای مهندس مدت ۵ سال و ۴ ماه است که از بند اعتیاد آزاد و رها هستند. رشته ورزشی مسافر ایشان و همسفر زهره در کنگره، والیبال است.
خدمت در جایگاه راهنمای تازهواردین چه آموزشی برای شما داشته است؟
تمام خدمتهای کنگره سرشار از حس خوب هستند. خدمت راهنمای تازهواردین هم مثل بقیه خدمتها برای من سرشار از حس خوب و تجربه زیاد بود. زمانیکه در آزمون پذیرفته شدم و خدمتم را شروع کردم، بهتازگی وارد سفر دوم شده بودم و هنوز مشکلات و ترس زیادی داشتم و درک درستی نسبت کنگره و سیستم آن نداشتم.
این خدمت به من کمک کرد تا بتوانم کنگره و خودم را خوب بشناسم و بسیاری از گرههای درونیام را باز کنم و خیلی از مشکلاتم را حل کنم؛ اعتمادبهنفس و بیانم بهتر شد و بیشترین آموزشی که برای من داشت این بود که به من کمک کرد تا هیچگاه، روز اول خودم را فراموش نکنم؛ یعنی هر دفعه که با تازهواردین روبهرو میشدم یاد روز اول خودم میافتادم و همیشه برایم یادآوری میشد که روز اول با چه حالی آمدم و کنگره برای من چه کاری کرد و الان من در چه حالی هستم. این موضوع همیشه برایم یادآوری میشد که کنگره چه جایی است و باید قدر کنگره و قدر خدمتی را که انجام میدهم بدانم و برایش ارزش قائل باشم.
آیا تاکنون برایتان پیش آمده که در حس و حال رهجوی تازهوارد، گذشته خود را ببینید؟
بله، همیشه! همه ما در کنگره بهواسطه حس مشترکی که داریم و تاریکی و اعتیادی که تجربه کردیم در کنار هم قرار گرفتیم و خیلی خوب میتوانیم یکدیگر را درک کنیم. یکی از دلایلی که همیشه برای این خدمت سعی میکردم تمام تلاشم را انجام دهم همین موضوع بود که همیشه یاد روز اول خودم میافتادم و میگفتم: اگر آن روز من کنگره نیامده بودم، اگر در کنگره نمانده بودم خدا میداند که عاقبت زندگی من چه میشد، مسافرم چه میشد و سر از کجا درمیآوردیم، آیا اصلاً زندگی داشتیم یا نه؟ همین موضوع باعث میشد که تمام تلاشم را برای جذب تازهوارد داشته باشم تا آن فرد به کنگره وصل شود و خدای نکرده سر از بیراهه درنیاورد و اعتیاد باعث از هم پاشیدن زندگیاش نشود.
خانم زهره جان! به عقیده شما یک راهنمای تازهوارد چگونه میتواند به فردی که با تخریب فراوان وارد کنگره میشود، صادقانه و خالصانه کمک و خدمت کند؟
همه افراد اوایل با دنیایی از ترس، ناامیدی و نگرانی وارد کنگره میشوند و هیچ امیدی هم به درمان ندارند و اینجا وظیفه راهنما این است که نور امید را در وجود شخص روشن کند و به او این نوید را بدهد که راه درمان وجود دارد و سعی کند ترس را از او بگیرد. حالا این امید چگونه داده میشود؟ من فکر میکنم با معرفی درست کنگره میتوان این امید را به تازهوارد هدیه داد؛ یعنی اینکه من بتوانم صورت مسئله اعتیاد را برای او مشخص کنم و برایش توضیح بدهم که اصلاً اعتیاد چیست، راه درمان به چه شکل است و کنگره چه جایی است که آن رهجو متوجه تفاوت کنگره با سایر مکانها و روشها بشود. مطمئناً در همان جلسه اول امید در دلش زنده میشود و حتماً برای جلسات بعد هم حضور پیدا میکند. نکته مهم اینکه سعی کنم با حس خوب و به سادهترین شکل این مطالب را بیان کنم؛ بیان ساده و حس خوب خیلی مهم میباشد.
برخی خدمت مالی را نوعی پرداخت بها برای رهایی میدانند، لطفاً نظر خود را بیان نمایید؟
اگر من بعد از رهایی در کنگره هیچ خدمتی را انجام ندهم مطمئناً آن رهایی به دلم نمیچسبد و آن حس خوب برایم ادامهدار نخواهد بود و حتی ممکن است آن رهایی از من گرفته شود، برای همین خدمت مالی بهای رهایی است؛ اما شاید دفعه اول که خدمت مالی انجام دهم با خودم بگویم خب کنگره این همه به من کمک کرده، حالا من هم باید یک کار کوچکی برای کنگره انجام بدهم و خدمت مالی داشته باشم؛ اما از یک جایی به بعد، دفعات دوم، سوم و ... دیگر خدمت مالی را برای خدمت مالی انجام میدهی؛ یعنی اینکه من در قبال آن خدمت مالی که روز اول انجام دادم اینقدر دریافتی داشتم و برکات زیادی به زندگیام برگشته که دوباره دوست دارم این خدمت مالی را انجام دهم حتی اگر من هیچ انتظاری نداشته باشم، برگشت دارد. محال است من جایی خدمتی را انجام دهم و برایم برگشت نداشته باشد؛ هم مادی و هم معنوی. وقتی افراد عضو لژیون سردار میشوند میبینیم که سال بعد دنور و پهلوان میشوند. برای چه این کار را انجام میدهند؟ برای اینکه در قبال انجام خدمت مالی آنقدر دریافتی داشتند که دوست دارند سال بعد بیشتر پرداخت کنند تا باز هم بیشتر دریافت کنند و خودشان را نسبت به کنگره بدهکارتر میدانند.
لطفاً بفرمایید اهمیت وجود راهنما تازهواردین و مهارت و دانش او در جذب همسفران به چه اندازه مهم میباشد؟
آقای مهندس همیشه میگویند راهنمای تازهواردین نقش بسیار حساس و مهمی در جذب رهجو دارد. من باید با علم کنگره همراه و به روز باشم تا بتوانم جوابگوی سؤالات و نیاز تازهوارد باشم. شاید اوایل برخی تصور کنند راهنمای تازهوارد نیاز نیست علم زیادی داشته باشد و این خدمت زیاد سخت نیست؛ البته سخت نیست ولی شیرین است؛ اما راهنما برای اینکه هم حس و حالش خوب باشد و دچار روزمرگی نشود نیاز است که همیشه به روز باشد و همراه با علم کنگره پیش برود تا همیشه بتواند در لژیونش آن حس خوب را به رهجو منتقل کند.
و کلام پایانی شما ...
بابت حضورم در کنگره و اینکه توانستم چهار سال در خدمت تازهواردین عزیز باشم، خدا را شکر میکنم. از آقای مهندس تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند و اجازه خدمت کردن به منِ همسفر را دادند و این برای من بسیار ارزشمند است؛ یکی از بهترین کارهایی که انجام دادم خدمت راهنمای تازهواردین بود. امیدوارم باز هم این توفیق را داشته باشم و بتوانم در هر جایگاهی خدمتگزار باشم. از راهنمای عزیزم خانم سحر تشکر میکنم که اگر ایشان نبودند من هیچوقت در کنگره هیچ خدمتی را نداشتم و حتی فکر راهنما شدن به ذهنم نمیرسید. اگر خدمتی انجام دادم تماماً به لطف خانم سحر عزیز بود؛ زیرا راهنمایی داشتم که به زیباییِ تمام خدمت کردند و جای هیچ عذر و بهانهای را برای من باقی نگذاشتند، بینهایت از ایشان ممنون و سپاسگزارم. از شما خانم مریم عزیز تشکر میکنم که به من لطف داشتید و این گفتوگو را با من انجام دادید.
تهیه و تنظیم مصاحبه: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم)
ارسال: راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
187