English Version
This Site Is Available In English

رهایی از سرگردانی اعتیاد

رهایی از سرگردانی اعتیاد

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. وادی چهاردهم از محبت می‌گوید؛ محبت اتفاقی یا تقدیر نیست، محبت دامنه وسیع یک کمان بی‌انتهاست و دیدن محبت چشم دل می‌خواهد. خداوند را هزاران بار شکر که به اصرار مسافرم قدم به بهشت زمینی نهادم و با حرکت در صراط‌ مستقیم با حس راهنما انتخاب کردم و با استفاده از سخنان دلنشین، زیبا و آموزنده او و بهره‌ از آموزش سی‌دی‌ها به آرامش رسیدم، درحال‌حاضر وادی چهاردهم وادی عشق و محبت را می‌نویسم، امواج عشق در همه جا موج می‌زنند، کافی است دست خود را دراز کنم تا با دستی خالی از کینه، نفرت، حسادت و انتقام‌جویی با دوری از ضدارزش‌ها عشق را دریافت نمایم، زیرا عشق متعلق به همه انسان‌ها است، خداوند عشق است، حیات عشق است، زمین و آسمان عشق هستند، من می‌گویم؛ کنگره عشق است، مهندس عشق است، راهنما عشق است، با آموزش این وادی دریافتم، عاشق را حساب با عشق است با معشوق چه حساب دارد؟ آقای مهندس و راهنمایان کنگره مانند نور خورشید بدون هیچ انتظاری می‌تابد، از آقای مهندس سپاسگزارم که چنین بستری برای همسفران فراهم کردند تا من همسفر آموزش بگیرم، سپاس خدایی را که لیاقت همسفر بودن را به من عطا نمود، ان‌شاءالله همسفر موفق برای مسافرم و مادر خوبی برای فرزندانم باشم، از صمیم قلب رهایی با کیفیتی را برای تمام مسافران خواستارم تا مانند من از طعم شیرین رهایی لذت ببرند.

نویسنده؛ همسفر زهرا (ص) رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون نهم)

خدا را سپاس بابت امروز که در جایگاه امنی قرار دارم، در خاطرم هست که با چشم گریان وارد کنگره شدم با این‌که اینجا هم مانند مکان‌های دیگر نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود، بی‌حوصله و پریشان تنها برای سرگرمی می‌‌آمدم، البته با آوای کنگره آرامش می‌گرفتم، ناامید از زندگی خود روزگاری تلخ را بی‌درنگ سپری می‌کردم، زیرا مسافرم حاضر به آمدن و طاقت نشستن روی صندلی کنگره را نداشت و هر روز تنفر من از او بیشتر می‌شد تا پس از مدتی تغییر را در مسافرم مشاهده کردم و متوجه شدم به‌صورت پنهانی به کنگره می‌آید از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدم، به مرور زمان به زندگی دلگرم شدم، او از نظر چهره، اخلاق و رفتار تغییر کرد و من با تمام وجود معجزه این مکان مقدس را حس می‌کردم، با صدای آقای مهندس، سکوت خانه می‌شکست و انرژی مثبت جایگزین آن می‌شد و ذره‌ذره شاهد چهره شاد فرزندانم بودم تا به شکر خدا مسافرم به رهایی رسید و حال‌خوش نصیب خانواده ما شد، امیدوارم برای تمام افرادی که در دام اعتیاد گرفتار هستند نیز اذن ورود به کنگره صادر شود، اکنون از خداوند می‌خواهم من را یاری دهد تا در مسیر کنگره، آموزش‌های ناب راهنمای دلسوزم همسفر زهرا را با جان و دل بیاموزم تا برای حیاتی بهتر کاربردی و در نهایت خدمتگزار کنگره باشم.

نویسنده؛ همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون نهم)

امیدوارم بر دل نشیند، نوشتن آنچه که از دل برآمده است، در ابتدا شاکر خداوندم که اذن ورود من و مسافرم را به کنگره صادر کرد و در این مسیر قدم نهادیم، مدتها قبل در اوایل ازدواج متوجه شدم همسرم مصرف‌کننده است تمام غم دنیا در دلم نشست و باعث شد هر روز بیشتر در ناامیدی فرو‌‌ بروم، مشکل اصلی آگاهی خانواده من از این موضوع بود که سخنان آن‌ها در مورد طلاق سبب آزار من می‌شد به‌ این‌دلیل با وجود سن کم در آغاز زندگی مشترک، تصمیم به طلاق گرفتم و هنگامی‌که موضوع را با همسرم مطرح کردم با ناراحتی از من خواست که فرصتی دیگر به او بدهم، زیرا تمایلی به مصرف مواد نداشت و گفت؛ هرطور شده مواد را کنار می‌گذارد، من به‌واسطه علاقه فراوانی که نسبت به او داشتم و مایل نبودم زندگی‌ام را نابود کنم، پاسخ مثبت دادم، آن زمان هیچ آگاهی نسبت به کنگره نداشتم، به پیشنهاد مسافرم روز پنجشنبه به کنگره آمدیم که اعلام کردند امروز تولد یکی از مسافران به همراه خانواده او است که بسیار جالب بود و من با تعجب منتظر برگزاری مراسم بودم تا این‌که صحبت استاد و مشارکت مسافران و همسفران به پایان رسید و من با نقطه تحمل پایین دقتی به سخنان استاد نداشتم تا این‌که با فرا رسیدن زمان تولد، مسافر و همسفر در جایگاه قرار گرفتند و سرود تولد نواخته شد، آن‌ها آرزوی خود را بر زبان جاری کردند، سپس شمع را فوت نمودند و در ادامه در مورد درمان و احساس خود در زمان رهایی صحبت کردند به این ترتیب من مفهوم تولد را دریافتم، تولدها در کنگره با مفهوم رهایی از بند اعتیاد الگویی است برای مسافر و همسفر تا آن‌ها مطلع شوند که این مسیر برای تک‌تک انسان‌های دربند باز است و تنها باید خواسته رهایی و درمان وجود داشته باشد و قدرت مطلق راهگشا است که توسط آقای مهندس این اتفاق زیبا به‌عنوان حیاتی دوباره انجام می‌پذیرد، به امید این‌که علم کنگره جهانی شود. تا همه بتوانند از سرگردانی اعتیاد رها شوند.

نویسنده؛ همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون نهم)

به نام خداوند جان و خرد، او که خرد و بزرگی را در وجود مردی با عظمت به نام آقای مهندس دژاکام قرار داد تا بنیان‌گذار کنگره‌۶۰ شوند و مسیر را برای مسافران و همسفرانی مانند من معصومه که پیش از ورود به کنگره شهری آشفته داشتند و وجود او انباشته از ضد‌ارزش‌هایی مثل کینه، نفرت و حسادت بود نمایان کنی، روزی که با حال پریشان وارد کنگره شدم، تاریکی تمام اعماق وجودم را گرفته بود، در‌ زمان ورودم گویی نوری عظیم تمام وجودم را در‌ برگرفت و در کمال آرامش به این مکان امن و مقدس ایمان آوردم، اکنون با گذشت یک سال بسیار خوشحالم که به‌واسطه مسافرم در کنگره سفر می‌کنم، این سفر سبب بازسازی جسم، روان و جهان‌بینی من شد، همیشه با حضور به موقع در جلسات، شنیدن و نوشتن سی‌دی‌ها، خواندن مقالات، و فرمانبرداری از راهنما به شناخت جهان پیرامونم می‌پردازم، بسیار خوشحالم از تجربیات همسفران و دوستان محبت بهره‌مند می‌شوم، امیدوارم با دریافت آموزش‌ها و اجرای آن‌ها روزی از خدمتگزاران کنگره‌۶۰ باشم و طبق فرمایش آقای مهندس با فرمانبرداری به فرماندهی برسم، همچنین از خداوند برای این مرد فهیم و بزرگ بهترین‌ها را خواستارم.

نویسنده؛ همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون نهم)

پیش از ورود به کنگره حال مساعدی نداشتم آن‌چنان آشفته و پریشان بودم که گویا بالی برای پریدن و زمینی برای نشستن وجود نداشت، زمانی‌که اذن ورودم به کنگره صادر شد، متوجه نبودم در کجای این کره خاکی قرار دارم، خدا را شکر توفیق یافتم در دانشگاه چنین مرد فاخر و بزرگی تعلیم بگیرم، زیرا قبل از ورود به کنگره از تعاریف سیستم ایکس، روح و نفس آگاهی نداشتم و تنها طلبکار خداوند بودم و مشکلات را از سوی او قلمداد می‌کردم، اگر آموزش‌های ناب کنگره نبود، من زهرا چطور شهر بمباران شده خود را شناخته و برای آرامش آن تلاش می‌کردم، با دریافت آموزش‌ها متوجه شدم که تمام درد بشر از دانش‌های کشف نشده است بخصوص سیستم‌ایکس که بسیار حائز اهمیت می‌باشد، با شناخت این سیستم و بازسازی آن بسیاری از گره‌ و تخریب‌ها به لطف خدا برطرف شده‌، سیستم‌ایکس من در اثر ناآگاهی و انجام ضدارزشی‌ها تخریب شده بود و قادر به تحمل رنج‌ها نبودم، قدرت تفکر به دلیل عدم تعادل از من سلب شده بود، اکنون با آموزش‌ها این علم را آموختم. مسافر من پیش از ورود به کنگره از بیماری قلبی رنج می‌برد و تمام متخصصان از درمان او عاجز بودند و بیماری او را ژنتیکی قلمداد کردند به شکر خدا با درمان اعتیاد، سیستم‌ایکس یا بزرگترین کارخانه جسم او بازسازی شد، بنابراین به لطف خدا و با متدDST بهبود یافت، از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان بابت این‌که باعث خروج فرزندم از تاریکی‌های اعتیاد شد در ادامه قلب او درمان شد بسیار سپاسگزارم، من همسفر هم به آرامش و آسایش رسیدم، البته هنوز مشکلات وجود دارند با این تفاوت که حل آن را آموختم در‌صورتی‌که در گذشته تمام مشکلات را مانند زباله زیر فرش پنهان می‌کردم تا مشاهده نشود و به اصطلاح صورت‌مسئله را پاک می‌کردم؛ اما اصل صورت‌مسئله در جای خود باقی بود، خدا را بسیار تا بسیار سپاسگزارم بابت این عمل عظیم و تا زمانی که نفس دارم مدیون آقای مهندس و خانواده محترم ایشان هستم.

نویسنده؛ همسفر زهرا (ت) رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون نهم)

ویرایش؛ همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون پنجم)
ارسال؛ همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوازدهم)
نمایندگی همسفران سلمان فارسی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .