بنام قدرت مطلق
چهارمین جلسه از دوره اول کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی لواسان
به استادی مسافر پهلوان بهروز و نگهبانی مسافر دنور مجتبی و دبیری مسافر دنور حسین با دستور جلسه " هفته ی گلریزان "
در مورخ 19 آبان 1403راس ساعت 17 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را برای در کنار یکدیگر بودن شکر میکنم. تلخی اعتیاد کجا و این روز های شیرین کجا. من می گویم خداوند من را دید و من را با کنگره ۶۰ که تعریف اولیه آن جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ می باشد آشنا کرد. مکانی که به معنای واقعی کلمه این کار را انجام می دهد. به من فرصت داد تا خودم را پس بگیرم، جسمم را احیا کنم، با اهل بیت درونیم، روحم، حسم و عقلم آشتی کنم. گم شدن داخل بازی زندگی، سر از نداشته در آوردن، سر از حسرت ها در آوردن، کاش اینطوری بود، کاش آنطوری بود و کاش این هم داشتم، گم می شوم و به عقیده من دلیل آن همان دوست نبودن با اهل بیت درونی است و آشنایی با جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ برای همین موضوع است که من حرف روح درونم را گوش کنم. رو به تکامل نفس حرکت کنم.
می بینم که بعضی می گویند من به کنگره آمده ام اما معدل بچه ام فرق کرده. بچه ام درسش را درست میخواند. برایشان سوال می شود که من آمده کنگره به چه دلیل معدل بچه ام خوب شده، می بینی که دارد پدر بودنش را پس می گیرد، مادر بودنش را پس می گیرد، احساس عاشقی را بلاخره حس میکند و این لطف خداوند است.
این بر گردن من است که بتوانم عشق را در این فصل از زندگی حس کنم و در جایگاه اصلی خودم باشم. اگر من یک روزی این رخت فیزیکی را از تن در آورم موقعی که پیش نگهبانان میرسم از من می پرسند که چرا دستم خالیه، نگاه ترحم بر اگیز به من کنند. تو آمدی، پس چرا دستانت خالیست. چرا اینقدر قلبت تهی استو تو شنیدی از آقای مهندس که مهر مادری،برادری، خواهری غریزه است. نژاد پرستی کردی فقط نژاد خودتو دوست داشتی؟ کنگره که به شما گفت نیاز شما در دل دیگران است.
حتی اگر این جسم به زیر خاک برود، خاک تفاوت آن را حس می کند که می گوید این جسم جسم D.SAP خورده است. تعجب می کند که چرا متفاوت است.
من به کنگره می آیم که خودم را پس بگیرم و باید زمانی که ترک زمین می کنم، نشان محبت روی سینه ام باشد. دستانم هم پر از عشق باشد. این دو یعنی محبت و عشق به هیچ گونه ای به دست نمی آید مگر به وسیله بخشش. هیچ کسی نمی تواند بگوید من محبت دارم، عاشق هستم اما دلش برای نداشته هایش ضعف برود و در همه حال حسرت داشته باشد. پس گرفتن خودم به این معناست که در هر جایگاهی درست ایستاده باشم. مثل اینکه به شخصی می گویی بچه داری میگوید دارم، پدری هم برایش میکنی، رهجو داری، رهجو دارم، آیا راهنما هم هستی برایش؟
خداوند من را دید و من را با بدترین درد دنیا ، با بهترین جای دنیا آشنا کرد که بتوانم سفره خوش داشته باشم، بتوانم عزیزم بگویم. بتوانم اعتماد کنم، عزیزم بگویم. آنجایی که از ته دل به دیگران عزیزم می گویی. دیگر خیالم راحت است. ایم محصول کجا کاشته ام که بتوانم الان درو کنم. هر کسی به این صندلی می رسد کاندید خوشبختی است. کاندید این هست که عاقبت بخیری فرزندش را مشاهده کند، کاندید این هست که خواب راحت داشته باشد اما باید رای آورد.
همان خدایی که من را با این صندلی آشنا کرد، همان خدا باید به من رای بدهد. از آن جالب تر این هست که آن ها درون من را می بینند. قضاوت میکنم یا نمیکنم، نا امید هستم یا نیستم. آن ها من را می خوانند. موضوع این هفته هم همین است که من رای آورم. طنازی کنم، دلبری کنم. ببخش تا بخشیده شوی.
با بخشش آینده را به خوبی پیدا می کند و گذشته را جبران می کند و در کل با احساس امن الهی زندگی می کند. من حاکم پول و ثروتم می شوم. این هفته می توانم سر نوشت خود را تغییر دهم.
تنظیم و عکس: مسافر سینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
160