English Version
This Site Is Available In English

فردی که بخشش نداشته باشد همیشه در شن های روان سرگردان است

فردی که بخشش نداشته باشد همیشه در شن های روان سرگردان است

دومین جلسه از دوره یکم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره۶۰ هفته گلریزان نمایندگی گنجعلی خان کرمان با استادی راهنما مسافر سینا ، نگهبانی پهلوان مسافر حسین و دبیری پهلوان مسافر جواد با دستور جلسه "گلریزان " سه شنبه ۱۵ ابان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:

سلام دوستان سینا هستم یک مسافر
خدا را شکر می‌کنم که امروز هم به من توفیق داده شد تا روز جشن گلریزان در این جایگاه قرار بگیرم.از آقای مهندس و خانواده محترم‌شان، دیده بانان محترم و تمامی خدمتگزاران کنگره ۶۰ سپاسگزارم. قبل از هر چیز از ایجنت محترم و تک تک راهنمایان عزیز ممنونم. خداقوت می‌گویم به پهلوانان عزیز و خدمتگزاران لژیون سردار. من امروز به نمایندگی از این عزیزان در این جایگاه قرار گرفتم.وظیفه خودم می‌دانم که از پهلوانان، دنور‌ها و اعضای لژیون سردار تشکر کنم و دست تک تک‌شان را ببوسم و همینطور ممنونم از کسانی که از وقت و زندگی‌شان می‌گذرند تا یک نفر به درمان برسد که این پهلوانان واقعی پیش‌کسوتانی هستند که در کرمان زحمت‌های زیادی کشیدند و باید در جشن گلریزان این مطلب ببان شود. اولین پهلوان کرمان که از خیلی چیزها گذشت، آقای علیرضا دژاکام هستند در کنارشان آقایان محسن زارکویی، مجید زنگی‌آبادی، حمیدرضا طوسی و محسن نقدی و تمامی کسانی که در ادامه به این عزیزان ملحق شدند. اینها پهلوانان واقعی هستند. در نوشتارهای کنگره می‌خوانیم که استاد جلسه یعنی کسی که جلسه را می‌چرخاند یا به عبارتی کسی که بازیگر است. ما امروز در این جشن باید استاد خودمان باشیم و بازیگری کنیم. امروز روزی است که من باید نتیجه‌ی آموزش‌هایی که در کنگره گرفته‌ام را در عمل نشان دهم. سوالی که این روزها ذهنم را درگیر خودش کرد این بود که چرا جشن گلریزان از میان ۱۲ ماه شمسی، در آبان‌ماه برگزار می‌شود. یعنی در فصل برگ‌ریزان. گلریزان در زورخانه‌ها معمولا در فصل بهار انجام می‌شود. پس از مطالعه چند مطلب متوجه شدم که در این رابطه، داستان جالبی وجود دارد. در ایرانِ باستان، چندین سال خشکسالی می‌شود و مردم درگیر قحطی می‌شوند و چشم انتظار بارش باران. پس از سختی‌های فراوان، در ماه آبان بارندگی اتفاق می‌افتد و مردم نجات پیدا‌ می‌کنند. از آن زمان به بعد جشنی برگزار می‌گردد به نام جشن آبانگان. هر ساله مردم ایران باستان این جشن را به خاطر قدردانی از نعمت باران و نجات از قحطی برگزار می‌کردند و ماه آبان ماه مقدسی شد. البته این دیدگاه من است و شاید اینطور نباشد. اما این داستان خیلی قشنگ است و بیانگر چشم انتظاری است. چشم انتظاری دو روی یک سکه است. یک روی سکه تلخ است و روی دیگر آن می‌تواند شیرین باشد. چشم انتظاری شیرین مثلِ والدینی که ۹ ماه چشم انتظار فرزندشان هستند یا مثل شخصی که در سفر است و خانواده‌اش چشم انتظار او هستند. چشم انتظاریِ تلخ، مثل شخصی که درگیر بیماری شده است و عزیزانش هر لحظه چشم انتظارند که خوب شود یا پدر و مادری که چشم انتظارند فرزندشان که دچار اعتیاد شده است، خوب شود و به زندگی برگردد. اعتیاد با زندگی منِ سینا چه کرد؟ خانواده‌ای که دورِ هم‌جمع شده‌اند مثل یک باغ است، مثل یک بهشت است و اعتیاد اولین کاری که می‌کند این باغ را دچار خشکسالی می‌کند و قحطی به بار می‌آورد و در کنارش سرما می‌آید. در اعتیاد هم اول خشکسالی می‌آید، بعد سرما و یخبندان می‌شود و تمام گل‌های این باغ پر پر‌ می‌شوند. تعریفی که روز اول از کنگره شنیدیم این بود: دنیای اعتیاد، یعنی سرمای ۶۰ درجه زیر صفر. در پیام کنگره هم گفته شده که اعتیاد، آتشِ ویرانگر است. همه‌ی مصرف کنندگان درگیر این مسئله بوده‌اند.
فرض کنید الان برف سنگینی ببارد، ما در سالن نشستیم ممکن است یک نفر روی صندلی باشد، یک نفر روی زمین بنشیند یا یک نفر روی مبل نشسته باشد فرقی ندارد همه در تاریکی بودند. اعتیاد هم دقیقا همینطور است تمام کسانی که اعتیاد دارند جایگاه اجتماعی و شرایط مالی آن‌ها اصلاً مهم نیست. این قحطی و سرمازدگی نصیب و روزی همه شده است و وقتی وارد کنگره می‌شویم همه با یک امیدی می‌آییم که این خشکسالی را از بین ببریم مثل همان که در داستان‌ها همه چشم‌انتظار باریدن بودند و تشنه باریدن که این سرما از بین برود.
اولین تصویری که یک تازه‌وارد بعد از ورود به کنگره مشاهده می‌کند و روی دیوار هم نقش بسته است، تصویر روی جلد کتاب ۶۰ درجه است که استاد سردار در مورد این تصویر فرموده‌اند که این تصویر درون همه ما و شماست ساختمان الهی، شن‌های روان، شوره‌زار و مسلخ و یک سمت آن رحمت الهی. آن صحرای سوزان اعتیاد، دروغ و کینه است. آن رحمت الهی، درمان اعتیاد و بخشش است. آقای مهندس و اساتیدشان در کتاب ۶۰ درجه می‌گویند: فردی که بخشش نداشته باشد همیشه در شن‌های روان سرگردان است. درون من و شما یک لحظه می‌تواند صحرای سوزان باشد و در بحظه‌ای دیگر می‌توانیم رحمت خداوند باشیم برای خود و‌دیگران. موقعی که به رحمت خداوند وصل بشویم آن بخشش اتفاق می‌افتد حالا این هفته جشن گلریزان است و در مورد بخشش خیلی صحبت کرده‌اند. در مورد بخشش برداشتی که من داشتم هم انفرادی و هم جمعی است. بعضی‌ها انفرادی می‌روند به ترک اعتیاد اقدام می‌کنند ولی به نتیجه نمی‌رسند. بخشش انفرادی خوب است و در خفاست مثلا برای یک نفر جهیزیه را تهیه می‌کند یا به افراد سرطانی کمک می‌کند که خیلی هم عالی است و شاید خیلی جاها خودش می‌خواهد اتفاقی بیافتد و اسمی ازش برده نشود ولی بخششی که ما امروز دور هم جمع شدیم و در کنگره در حال رخ دادن است، بخششی است که قدرت جمع پشت آن است.

من امروز افتخار می‌کنم که دوستانی مثل شما در کنگره دارم که همه ما همان قطرات باران هستیم که زمین شوره‌زار و خشکسالی را از بین می‌برد.
باران همان سبد کنگره ۶۰ می‌باشد.
یک نفر می‌آید ۵۰ هزار تومان داخل سبد می‌اندازد. یک نفر ۱۰ هزار تومان می‌اندازد این خوب است ولی من می‌خواهم بگویم اگر یک زمین بخواهد سیراب بشود یا از آن شوره‌زار در بیاد باید قطرات باران رود بشوند.
قدرت رود به قطرات باران است.
کنگره کرمان بعد از حدود ۸ سال، نیاز به رود دارد آن هم رود خروشان و این قدرتش را از من و شما می‌گیرد. افتخار می‌کنم به کنگره‌ای بودنم تا در کنار شما بخشش را معنا کنم و یاد بگیرم. اگر خانواده بخواهد احیاء بشود نیاز به یک رود خروشان دارد، اگر یک شعبه‌ بخواهد ساخته بشود نیاز به یک رود خروشان دارد و قطره قطره مهم است و  بازی امروز، به هیچ وجه بازی اعداد  نیست که من از عدد و رقم بترسم.بازی، بازی توانایی است‌. جشن گلریزان بازی توان است یک نفر توانش مثل پهلوان‌های شعبه ۵۰۰ میلیون تومان است، می‌آید و  تمام توانش را می‌گذارد و یک نفر توانش ۵۰ میلیون تومان است و یک نفر توانش ۲۰۰ هزار تومان است این بازی اعداد نیست.
بازی توانایی است ولی وقتی که به توانایی‌ام شک کردم دچار کفر شده‌ام.
اگر از خودم بخواهم بگویم چندسال روزی من شده است که عضو لژیون سردار باشم دو سال پیش خودم دنور شدم پارسال پسرم را دنور کردم امسال هم همسفرم در شعبه کریمان دنور می‌شود. و یک شش میلیون تومان نمی‌دانم حسی بود برای راهنمای راهنمایم، مرحوم هادی پناهی که سال ۹۷ به کرمان آمد  و‌ من را با یک صحبت روی درمان نگه داشت من که ناامید بودم و روی دلم بود و این کار را حسی انجام دادم و ۶ میلیون تومان برای آقای هادی پناهی کارت کشیدم و امروز هم انشالله برای سرداری کارت می‌کشم.
استاد سیلور در سی‌دی خیال شفا خیلی قشنگ می‌گویند که ما شاهد و ناظر گمشدگانی هستیم که روزی فکر نمی‌کردند حتی کوره راهی را بیابند. اصلاً فکرش را نمی‌کردند راهی پیدا کنند اما این لطف پروردگار است که باران رحمت خویش را بر اینان می‌بارد و دیگرانی با بام‌های وسیع‌تر از این باران بی‌بهره‌اند.
ان‌شاءالله این باران رحمتی که امروز نصیب من و شما شده است قطره قطره به رود خروشان تبدیل کنیم و معنا کنیم تا بتوانم به این درمان و حال خوش برسیم.
تمام کسانی که امروز از دل و جان می‌بخشند تشویق کنید.

 

عکس:مسافر سعید مرزبان خبری نمایندگی 

تایپ و ویرایش :مسافر یوسف لژیون دهم 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .