چهارمین جلسه از دوره پنجاه و دوم کارگاههای آموزشی عمومی صبحگاهی کنگره ۶۰، نمایندگی پارک لاله با استادی پهلوان محترم مسافر مسعود، نگهبانی مسافر و دبیری مسافر امیر با دستور جلسه ( گلریزان ) یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۶ صبح آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مسعود هستم مسافر
شاکر خداوند هستم و سپاسگزار اقای مهندس و خانواده محترمایشان، تشکر میکنم از ایجنت، گروه مرزبانی، نگهبان که این فرصت را به من دادند تا در کنار شما باشم آموزش بگیرم و خدمت کنم، هفته گلریزان رو به همه عزیزان تبریک میگویم، خیلی تعریف های خاصی دارد این هفته، عید بچه های کنگره یا فینال بازی است، داشتم فکر میکردم که کنگره مثل یک سفره غنی و پر از نعمت است، این خواسته من میباشد که تعیین میکند از آن سفره چه مقدار بهرهمند بشوم، کنگره فقط یک مدل غذا یا میوه ندارد، کنگره غنی و بینهایت است، بازی های گستردهای در کنگره شصت داریم، یک تازه وارد سه جلسه میتواند از این سفره بهرهمند بشود و برود، یک تازه وارد دیگر میآید و یک مقدار زرنگ تر هست ادامه میدهد و سفرش را شروع میکند، اما وسط سفر که رسید فکر میکند که راه را بلد است، و با خود میگویید میروم خودم کم میکنم، این شخص به اندازه اموزش پروتکل dst از این سفره برداشت کرده است، میرود خودش هم کم میکند اما همه این موضوع را میدانیم که به نتیجه نمیرسد، یکی دیگر میآید رهاییاش را میگیرد و میرود، آن هم یک ناخنکی به این سفره زده است، موضوع فرق میکند همه ما در سفر اول این تجربه را داریم، میآییم جسم و فیزیولوژی خودمان را به تعادل میرسانیم، و از یک سفر اول خوب بهرهمند میشویم، اما سفر دوم متفاوت است، جنس سفر دوم از جسم و روان است، جنس آن از فهمی است که باید درکش کرده باشیم، نمیشود جهانبینی کنگره را داشته باشی اما در بیرون از کنگره سر جای پارک ماشین دعوا کنی، اصلا شدنی نیست باید بیرون از این فضا آموزش هایی که گرفتیم را اجرا کنیم، هر دو سفر ها یعنی هم سفر اول و هم سفر دوم، نیازمند یک اتفاقی است به نام بخشش، در سفر اول چیزی که در ظاهر به آن نیاز داریم را میبخشیم، هر بیست و یک روز یک پنجم شربت اوتی را میبخشیم، حقیقت ماجرا این است که یک پنجم ماجرا به شما فیزیولوژی داده میشود، یک پنجم سیستم ایکس شما بازسازی میشود، در سفر دوم هم باید ببخشیم تا بتوانیم مسافر سفر دوم باشیم، در غیر اینصورت نمیتوانیم سفر کنیم، نمیتوانیم صور پنهان خودمان را بشناسیم، کلید تزکیه و پالایش بخشش است، اول جلسه گفتم گلریزان فینال بازی هست، پس اندازه خودمان را باید بدانیم، چون در فینال جام جهانی با زدن فقط یک گل خیال مان از بردن بازی راحت نیست، باید به قدری قوی بازی کنی که فینال بازی زندگیات را ببری، باید آنقدر زورت زیاد باشد که خیالت راحت باشد که من این بازی را بردهام، اندازه خودت باید بازی بکنی، هرکس در سفر دوم در فینال بازی که گلریزان است، باید اندازه خودش را بداند، اگر اندازهاش هزار تومان باشد ولی پانصد تومان بازی کند بازی را باخته است، موضوع خودشناسی و موضوع سفر دوم بسیار متفاوت است، اگر از سرزمین بخشش گذر نکنیم نمیتوانیم سفر دوم را بگذرانیم، این حرف من نیست، حرف آقای مهندس و بزرگان کنگره است که میگویند؛ اگر میخواهید در سفر دوم بازی کنید باید از سرزمین بخشش عبور کنید، بخششی که اندازه تو باشد، بخششی که فینال زندگیات را نبازی، بخششی که بدانی خود خودت هستی، خویش خویشت را به خودت نشان میدهد، بستر این کار با گلریزان در کنگره فراهم شده است.
تایپ: مسافر محمد جواد
بارگذاری: مسافر جواد
مرزبان کشیک: همسفر علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
88