English Version
This Site Is Available In English

وعده خداوند دروغ نیست

وعده خداوند دروغ نیست

جلسه سیزدهم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار نمایندگی حر به نگهبانی همسفر صالحه، دبیری همسفر خاطره و استادی همسفر آزاده با دستور جلسه «وادی نهم (وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجۀ بالا و بالاتری برسد، نقطۀ تحمل پیدا می­شود) و تأثیر آن روی من» در روز سه‌شنبه ۸ آبان‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۴۵ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوش‌حال هستم که امروز در این شعبه حضور دارم و برای بار اول است که به این شعبه آمده‌ام. از ایجنت محترم و از نگهبان خانم صالحه عزیز خیلی ممنونم که مرا دعوت کردند. معمولاً در هفته‌های گلریزان از پهلوان‌ها به شعبات زیادی دعوت می‌‌شود، من پارسال هر شعبه‌ای که می‌گفتند اکثرشان را می‌رفتم؛ امسال سعی کردم به دلایل خاصی شعبه‌هایی که در تهران گفته می‌شد را بروم و واقعاً این شعبه را دوست داشتم تجربه کنم. خب این‌جا خیلی پر و پیمان است؛ اعضای لژیون سردار تقریباً صد و هفده نفر هستند، پانزده تا دنور داریم، سه نفر پهلوان هستند، سه نفر هم کاندیدای پهلوانی هستند؛ واقعاً تبریک می‌گویم به شما به مرامتان به معرفتتان و به این آگاهی که این شعبه رسیده است. مطمئناً آموزش‌های کنگره و آموزش‌های آقای مهندس حسین دژاکام و استاد امین است که هر کدام از ما به این درک می‌رسیم که به دیگران هم فکر کنیم.

در رابطه با دستور جلسه و ربط آن به لژیون سردار خیلی مشخص و واضح است و همه شما مطمئناً می‌دانید. وادی نهم وادی تحمل و ظرفیت است که چگونه از یک نقطه کم، ما می‌توانیم ظرفیت‌مان را افزایش بدهیم؛ این خیلی ارتباط مستقیمی با لژیون سردار و با خیلی از مسائل زندگی‌مان دارد و من به شخصه از این دستور جلسه و از این وادی خیلی استفاده کردم. تجربه خودم را می‌خواهم در رابطه با این دستور جلسه خدمتتان عرض کنم؛ سالی که ما وارد کنگره شدیم در آن سال لژیون سردار به این شکل وجود نداشت، در آن موقع من کارمند و شاغل بودم و وقتی که سبد گردانده می‌شد یک مبالغی را در حد توانم در سبد می‌انداختم. یادم است آن موقع ایران چک‌ها، پنجاه هزار تومانی بود، فکر کنم یکی دو بار به این صورت ریختم و سبد گردان‌ها می‌گفتند؛ این مبلغ خیلی خوب است دست‌شان درد نکند. انگار تازه فهمیدم که این کار را می‌توان انجام داد.

من هر هفته که از سر کار می‌آمدم، برای لژیون‌مان شیرینی می‌خریدم و برای راهنما و بقیه کادویی در حد کوچک می‌خریدم که راهنمایم گفتند؛ «بیا همه این هزینه‌ها را جمع کن و به حساب زمین واریز کن» که استارت از آن‌جا خورده شد؛ من ماهانه یک مبالغی را پرداخت می‌کردم، فکر کنم اولین مبلغ من دویست هزار تومان بود که همین‌طور پرداخت می‌کردم و لژیون سرداری وجود نداشت. استاد امین آن موقع برای ماه رمضان گلریزان جمع می‌کردند؛ واقعاً مثل همین گلریزان عدد اعلام می‌کردند یادم است در آن جلسه بالاترین مبلغ را من پرداخت کردم که دو میلیون و خورده‌ای بود و در آن موقع نسبتاً مبلغ زیادی بود و به من توان داد. تا قبل از آن شاید ریز‌ ریز کمک می‌کردم و یک کار‌هایی انجام می‌دادم ولی آن کار باعث استارت و جرقه در من شد و بعد لژیون سردار ایجاد شد و همان سال اول در شعبه خودمان یعنی شعبه شادآباد، لژیون سردار ایجاد شد.

سه نفر از همسفران در آن شعبه بودیم؛ خانم صبا بودند که قبلاً در این شعبه ایجنت بودند و خانم فریده که الان پهلوان شدند و دیروز شال پهلوانی را گرفتند و استارت از آن‌جا خورده شد. خداوند را شکر که شعبه شادآباد مثل شعبه شما خیلی قوی است و این واقعاً باعث خوش‌حالی است که آدم به این دیدگاه برسد و به آن جهان‌بینی برسد که من هم جزئی از این کائنات هستم، جزئی از این فضا هستم. در این‌جا افرادی خدمت گرفتند و آدم‌های دیگر به من خدمت کردند و من هم باید برگردانم. من واقعاً سال‌ها این اشتباه را کردم خب آن موقع در این جهان‌بینی بودم و سال‌ها می‌گفتم؛ بیاید پرداخت کنید زیرا در زندگیتان برکت می‌آورد. واقعاً از یک سالی فهمیدم که اصلاً این یک کار اشتباه است؛ زیرا این هم یک معامله است دیگر چه فرقی می‌کند؟ اصلاً لازم به گفتنش نیست به خاطر آن که اصلاً فلسفه لژیون سردار و فلسفه این موضوع این است که ما بخشش را یاد بگیریم و بدانیم که چه حسی است.

ما می‌ترسیم که مثلاً اگر این مبلغ را پرداخت کنم آن وقت در هزینه‌هایم چه‌ کار کنم؟ آن وقت نکند از من کم بشود؟ می‌دانید موضوع این است من فکر می‌کنم اگر این مبلغ را بدهم از من کم می‌شود و آن ترس نمی‌گذارد و این عبور از گذرگاه‌ها است عبور از آن ترس‌ها است عبور از این‌که من این توانایی را کسب کنم، توانایی بخشیدن را، توانایی رد مال را پیدا کنم. اصلاً موضوع، برکاتش نیست؛ این‌که من بخواهم واقعاً این گونه فکر کنم یک جور معامله است، حالا یک خورده شکلش قشنگ‌تر است و حس بهتری شاید داشته باشد؛ ولی همان معامله است و فرقی نمی‌کند. وعده خداوند دروغ نیست، خداوند وعده داده است برمی‌گردد؛ ولی اگر من این تفکر را داشته باشم که بیایم کمک کنم و مثلاً دو میلیون بدهم که شش میلیون به من برگردد، این تفکر از ابتدا محکوم به شکست است. اگر واقعاً بگویم که خیلی از برکات مالی و اتفاق‌های مالی من بعد از دنوری و پهلوانی افتاد، نه واقعاً این نیست.

ولی ما همه‌مان می‌دانیم همه برکات که مال نیست؛ برکات می‌تواند سلامت جسمانی، نفس کشیدن و حضور در این جمع‌ها باشد، در این فضایی که همه با هم خوب هستند، همه به هم انرژی خوب می‌دهند، حس مثبت دارند و هم‌دیگر را تایید می‌کنند. به طور مثال اگر وارد یک مکانی شوید، آیا این اجازه به شما داده می‌‌شود که یک چای بریزید و برای بقیه تعارف کنید؟ ولی در این‌جا در واقع ما را یک جورهایی سر کار گذاشته‌اند و از آن کار خودمان داریم انرژی می‌گیریم. همه این مسائل به‌خاطر خودمان است، شاید من چند سالی است که دارم به این فکر می‌کنم که آقای مهندس اهداف‌شان چیست؟ جهانی شدن کنگره است، درمان بیماری اعتیاد که دیگر حل شده است، درمان بیماری‌هایی که لاعلاج است، تأسیس دانشگاهی که در قشم است و خیلی از عزیزان واقعاً شبانه روز در آن‌جا به صورت مستمر بدون این‌که حتی یک ریال پول دریافت کنند مشغول آبادانی آن‌جا هستند؛ پس ما هم به همه کمک کنیم.

وظیفه خودم می‌دانم که بگویم؛ در گلریزان هر کسی با توان خودش شرکت کند، مهم نیست که توان کسی پانصد میلیون است یا توان یکی دو میلیارد است یا توان یکی هم واقعاً یک میلیون یا دویست هزار تومان است. استاد امین یک جایی گفتند؛ کمی فشار نه این‌که فشار زیادی بیاید این‌که من احساس کنم از حسابم یک چیزی کم شده است؛ ولی این اشتباه هم نشود که من بیایم مبالغی که قرار است برای کودکم باشد، لازم و نیاز دارد، نیازهای اولیه‌ام را نگیرم و بعد بیایم و به خودم فشار بیاورم؛ این واقعاً یک اشتباه است و آقای مهندس هم دوباره در همین روز چهارشنبه گفتند؛ چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است پس این اشتباه را نکنید که خودش یک جور انحراف است. هر‌کسی در حد توان خودش شرکت کند، آن فرد به نظر من پهلوان است. ما از جمله خودم إن‌شاءالله سربلند شویم. من روزی که رفتم اجازه پهلوانی را از آقای مهندس بگیرم می‌دانید که به این راحتی‌ها اجازه نمی‌دهد هر کسی پهلوان شود؛ خیلی از من سوال کردند و بعد اجازه دادند.

چیزی که باعث شد من در جلسه واقعاً تصمیم آخرم را بگیرم این بود که گفتند؛ باید به بیداری برسیم که این کار را انجام بدهیم. بیداری برای کسی که هنوز عضو لژیون سردار نیست، این است که بتواند از آن بگذرد و وارد لژیون سردار شود. از من سوال می‌کنند ما دوست داریم دنور شویم، ما دوست داریم پهلوان شویم؛ واقعاً اگر بالاترین توان‌ خود را بگذارید شما یک نشانی را در کائنات می‌گیرید. همه این‌ها یک خورده ظاهری هستند. تفکر آقای مهندس این است که درون ما انگیزه ایجاد کند. اگر من عضو سردارم تا دنوری نمی‌توانم پنجاه تومان پرداخت کنم و الان هم که شصت تومان شده است؛ بیست تومان که می‌توانید پرداخت کنید.

یک عدد قشنگ و مقدسی برای خودتان انتخاب کنید؛ فکر نکنید یا آن شش تومان یا آن شصت تومان یا ششصد تومان اصلاً این‌گونه نیست، هر‌کسی باید ببیند که توان مالی‌اش چه‌قدر است؟ و اگر به او خیلی فشار نمی‌آید و می‌تواند پرداخت کند، همان را پرداخت کند؛ اما من مطمئن هستم که شعبه شما آن‌قدر قوی است که حتماً همه شما به این درک رسیده‌اید. من در جشن گلریزان بهترین لذت را می‌‌برم و بالاترین شادی عمیق را درک می‌کنم و برای همه ما مطمئناً همین است.

مشارکت اعضا؛
همسفر سریه:

استاد عزیز خدا قوت عرض می‌کنم. واقعاً موقع گلریزان، سر پهلوان‌ها شلوغ می‌شود. من، خانم وکیلی و سارا دیشب ساعت ۹:۳۰ به خانه‌مان رسیدیم. خداوند به اعضای کنگره، همسفر و مسافرها برکت بدهد، جیبشان همیشه پر از پول و لبشان همیشه خندان باشد. خدا را شکر ما در این مدت شعبه‌های زیادی رفتیم و هر کجا که رفتیم شعبه حر زبان‌زد بوده است و ما را به خاطر خدمت مالی، پهلوان‌ها، دنورها و سردار‌هایمان، به شعبه قشنگمان و به حس و حال خوبمان می‌شناسند. در سی‌دی حلقه مفقوده درباره ید واحد صحبت می‌کنند؛ به نظر من ید واحد تمامی کسانی هستند که عضو کنگره و عضو لژیون سردار هستند. رکاب زدن دوچرخه را دیده‌اید که درابتدا چه‌قدر سخت است؟ ولی وقتی ید واحد می‌شویم چه‌قدر قشنگ رکاب می‌زنیم و جلو می‌رویم. در کنگره؛ اعتیاد، درمان و حل شده‌ و درد بیشتر امروز کنگره این است که علم‌هایی که کشف نشده، کشف شود و به انسان‌های دیگری هم کمک شود.

من همیشه می‌گویم؛ سعی کنیم به کسانی که واقعاً دردمند هستند کمک کنیم. از لحاظ اعتیاد خدا را شکر راه حلش را پیدا کرده‌ایم، به روش تدریجی، OT یا D.sap، همه این‌ها را حل کرده‌ایم. خدا کند روزی بیاید همه مشکلات ما حل شود. همان‌طور که در وادی نهم گفته شده؛ مشکلات رحمت هستند. برای بعضی‌ها عضو لژیون سردار شدن واقعاً سخت است؛ ولی من می‌گویم اگر هر کسی صد خودش را بگذارد، برای یکی ده هزار تومان و برای دیگری صد هزار تومان می‌باشد و هرکسی خودش می‌داند که توانایی‌اش چه‌قدر است. اگر توانستیم حتی اگر به اندازه یک آجر سعی کنیم در این کار خیر خودمان را سهیم کنیم، دور نباشیم و نگوییم من نمی‌توانم. وادی هشتم می‌گوید؛ نترس، حرکت کن که خداوند کمکت می‌کند. هیچ‌وقت به فکر بازگشتش نباشیم که من ده تومان داده‌ام چه‌قدر به من برمی‌گردد؟ هیچ‌وقت نباید حساب و کتاب کنیم؛ چون خداوند به‌جا و به‌موقع برایمان برمی‌گرداند.

همسفر مهری:
خدا را شکر‌ امروز به من فرصت داده شد که در لژیون سردار حضور داشته باشم. روزی که من سرداری شرکت کردم با مسافرم به کنگره می‌آمدیم؛ ولی او خوب سفر نمی‌کرد. با خودم گفتم من‌ که آمده‌ام و حالم خوب شده‌ است، آموزش گرفته‌ام و متوجه شده‌ام که درمان وجود دارد و دیر یا زود مسافرم هم می‌آید. لژیون سردار شرکت کردم و همین‌طور که شما گفتید؛ حتماً نباید دریافتی که داریم مالی باشد، مسافرم آمد سفرش را به خوبی شروع کرد و مرتب دارویش را می‌خورد. خیلی از سفر سیگار ترس داشت؛ ولی آن را هم به خوبی انجام داد، روز رهایی‌اش اصلاً باورم نمی‌شد که بتواند رها شود. ما چندین سال بود که به دنبال درمان بودیم؛ ولی به جایی نمی‌رسیدیم. همین که به کنگره آمدیم و درمان شدیم، به نظرم شرکت در لژیون سردار جواب همان درمان بود؛ باید دین خودم را ادا می‌کردم، چند سالی بود که می‌آمدم و آموزش می‌گرفتم با خود گفتم من برداشت‌های زیادی داشته‌ام و وظیفه خود دانستم که در لژیون سردار شرکت کنم.

تایپ: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر منیژه (لژیون شانزدهم) و همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم)
ویرایش: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هجدهم) و همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم)
ارسال: راهنمای ویلیام همسفر محدثه
همسفران نمایندگی حر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .