English Version
This Site Is Available In English

هدف ما رهایی انسان‌هاست

هدف ما رهایی انسان‌هاست

چهارمین جلسه از دوره شصت و یکم از کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر، با استادی دیده‌بان محترم مسافر مجید، نگهبانی مسافر احسان و دبیری مسافر صالح، با دستور جلسه «DST و تجربه من از سایر روش‌ها» و جشن آزادمردی مسافر پوریا، روز پنج‌شنبه 26 مهرماه 1403 ساعت 15:00 آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

سلام دوستان مجید هستم یک مسافر.
خیلی خوشحالم که در خدمت شما هستم و امیدوارم که حال همگی شما خوب باشد و یک خوشحالی مضاعف دارم برای اینکه امروز آمده‌ام در این ساختمان که متعلق به همه شما و کنگره 60 است و این سقف که بالای سرمان است حاصل تلاش و زحمات همه شما مسافران و همسفران عزیز است و یادی کنیم از همه کسانی که به نوعی در تاسیس نمایندگی کمک کردند و از همه آن‌ها سپاسگزاری می‌کنیم.
باید سپاسگزار خداوند و جناب مهندس و همه خدمتگزاران باشیم که این آموزش‌ها را به ما دادند و در زمانه‌ای که عصا را از دست آدم نابینا می‌گیرند، بچه‌ها آمدند و با تلاش و با همت خود هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ کاری و سرمایه اجتماعی کمک کردند و امروز این سقف بالای سر ماست.
وقتی وارد این مکان شدم، یک حس و حال خیلی خوبی داشتم و این باور قلبی من و حس درونی من است که وقتی به جاهایی می‌روم که ساختمانش متعلق به خودمان است برای من حکم خانه پدری را دارد؛ چون با حس خوب و با یک انرژی بسیار مثبت ساخته شده است و برای آن تلاش بسیاری شده است.
آن‌هایی که پدر و مادرشان هستند می‌دانند چه می‌گویم و یا حتی آن‌هایی که مثل من پدر و مادرشان نیستند وقتی از جلوی همان منزلی که آن‌جا خانه پدرشان است رد می‌شوند، احساس آرامش و امنیت می‌کنند و این اتفاق در نمایندگی‌هایی که متعلق به خودمان است می‌افتد.
احساس امنیت، آرامش و غرور می‌کنم وقتی می‌بینم کسانی برای این‌جا تلاش کرده‌اند که مثل گذشته من با هیچ‌کس ارتباط نداشتند و اگر هم با کسی در ارتباط بودیم دلیلی داشت؛ یا می‌خواستم از موادش استفاده کنم و یا از مکان و شاید موقعیتی که داشت و به هر طریق می‌خواستم فقط استفاده کنم و مجبور بودم سر دیگران را کلاه بگذارم تا اموراتم بگذرد.
در هفته گذشته که در مورد افزایش مبلغ پهلوان و دنور و لژیون سردار صحبت کردیم،  وقتی آقای مهندس نظر من را خواستند، گفتم با بخش اول که پهلوانی و دنوری است موافقم ولی برای لژیون سردار موافق نیستم! فرمودند دلیلت چیست؟ گفتم یک نفر با تمام توانش می‌رود وام می‌گیرد که این خدمت را انجام بدهد ممکن است این یک میلیون، دو میلیونی که ما بخواهیم اضافه کنیم دست خیلی‌ها را ببندد! آقای مهندس گفتند خب تا همین‌جا کفایت می‌کند و ادامه نمی‌دهیم و مبالغ همان تعیین شد.
کسی که عضو لژیون سردار شده است، از دید کنگره هیچ سود مالی برایش ندارد، کسی که پهلوان است هیچ امتیازی نسبت به فردی که پهلوان نیست، ندارد و یا این که دنور است هیچ سودی برای او ندارد و فقط بحث معنوی آن است و آن‌هایی که تجربه دارند می‌دانند که هرچه کمک کرده‌اند چندین برابر به زندگی‌شان برگشته است.
روزی که آمدیم برای این زمین، این‌جا بیابان بود و من به دوستان گفتم فکر نمی‌کنید این‌جا یک مقدار دور است؟ در آن شعبه افزایش نیرو نداریم این همه مسیر هم عوض کنیم؟ بیایند تا این جا ریزش ندارید؟ گفتند خیر!
چون به صورت تخصصی امور ملک کنگره را انجام می‌دهم، ابتدا نگاه می‌کنم به مسیری که همسفران می‌خواهند بیایند؛ از مرکز شهر کیلومتر می‌زنم که چقدر مسافت است و مسیر اتوبان را در نظر گرفتم و فکر می‌کردم این جا یک ریزش شدیدی داشته باشد!
خدا را شکر می‌کنم که امروز می‌بینم این اتفاق نیفتاده و حتی نسبت به قبل رشد خیلی خوبی هم داشته است و تمام این رشدها و پیشرفت‌ها چه در بحث مالی و چه در بحث ساختمان و نیرو، برای من جالب بود.
وقتی نمایندگی خلیج‌فارس در 6 ماه گذشته 38 نفر رهایی داشته است نشانه رشد و تعالی این نمایندگی است و برداشت من این است که این‌جا همه با هم همفکر و هماهنگ‌اند و در 24 سالی که در کنگره هستم این نشانه، نشانه بسیار خوبی است و لذت بردم.
وقتی جلسه شروع شد چندین برابر لذت بردم و اصلا فکر نمی‌کردم این‌قدر جمعیت داشته باشید و تمام برداشت‌ها و آنچه در ذهنم بوده است کاملا عوض شد و از هم تنیده شد و این جای امیدواری دارد و انشاالله در آینده هم با همکاری شما تمام بچه‌ها چه از سفر اول، سفر دوم، ایجنت، مرزبان و همسفران ادامه داشته باشد.
این کار گروهی ماست که باعث رشدمان شده است؛ همفکری و یک هدف مشخص داشتن است که ما را ارتقا داده است؛ هدف همه ما رهایی انسان‌هاست! چه آقای مهندس، چه دیده‌بان‌ها و چه کسی که امروز به عنوان تازه وارد دستش را بالا می‌گیرد؛ این شخص هم وقتی وارد این جا می‌شود هدفش با ما یکی می‌شود و برای خودش تلاش می‌کند تا به رهایی برسد. مرزبانان برای صد نفر، دیده‌بان رابط برای هزار نفر و آقای مهندس برای صد و پنجاه هزار نفر و همه هدفمان یکی است و این باعث رشد و تعالی کنگره است و همین هدف مشترک و آن ید واحده که جناب مهندس می گویند.
روش DST یک تحول بسیار بزرگ در حوزه اعتیاد بود که در سال 1376 راه‌اندازی شد و آقای مهندس اولین نمونه روش DST بود که به درمان رسید و تا سال 1378 که من وارد کنگره شدم، این روش قابل قبول نبود و با مقاله‌هایی که آقای مهندس ارائه دادند، نگاه کسانی که در این حوزه چه در داخل و چه در خارج کشور کار می‌کردند را کلا تغییر دادند.
دوستی دارم که تاجر حرفه‌ای است و چندین شرکت را اداره می کند؛ یک روز می‌گفت وقتی طلا گران می‌شود و همه می‌خرند من آن روز نمی‌خرم! کاری که اکثریت انجام می‌دهند من انجام نمی‌دهم و یک کار دیگر می‌کنم و موفق می‌شوم.
دیدم آقای مهندس هم همین کار را کرده است، تمام کسانی که در حوزه اعتیاد فعالیت داشتند آمدند زمان را کم کنند، سه ساعت! دو روز و سه روز! یک هفته و بیست روز! یعنی رقابت بر این بود که به هر طریقی که شده است زمان را کم کنند. دو قرص بخورند و بیماری زود خوب بشود یعنی همیشه می خواستیم زمان را حذف کنیم.
آقای مهندس آمد عکس این کار را انجام داد زمان را گذاشت در بحث پروسه درمان و اگر شما بیماری‌های دیگر را نگاه کنید وقتی یک سرماخوردگی عادی پیدا می‌کنید اگر داروی مناسب و زمان مناسب که دوره‌اش یک هفته تا ده روز است را رعایت نکنید این بیماری خوب نمی‌شود.
شما دارو را در زمان مناسب و دوز مناسب می‌دهید و بدن خودش شروع به درمان می‌کند چون بدن بسیار هوشمند است و آقای مهندس این را کشف کرده بود و راجع به آن تحقیق کرده بود و علمش را داشت.
ایشان نگاه کل جامعه را در این مسیر تغییر داد تا جایی که دیگر نظر انسان‌هایی که در این حوزه فعالیت داشتند عوض شد و دیگر به چشم مجرم‌ها به ما نگاه نکرند؛ قبول کردند اعتیاد یک بیماری است و یک پروسه درمانی دارد، یک داروی مشخص با یک زمان مشخص دارد.
یکسری‌ها هنوز هم قبول ندارند که مهم نیست، مهم این است محصولی که ما داریم با محصولی که دیگران دارند چقدر فرق می‌کند. بچه های کنگره در جاهایی که همایش دارند زبانزد تمام دستگاه‌های دولتی هستند و می‌گویند بچه‌های کنگره از دور که می‌آیند مشخص است حالشان خوب است.
به این نکته توجه داشته باشید که فقط داروی خالی نیست و مهم روش DST است یعنی راه درستی بوده، دوز مناسبی بوده که مصرف کرده‌اند و زمان مناسبی بوده که مصرف کرده‌اند و بدن بازسازی شده است.
وقتی می آیند روش DST را اجرا می‌کنند به بدن اجازه می‌دهند که خودش را بازسازی کند، برای مثال کسی که دستش می‌شکند فقط گچ می‌گیرند که تکان نخورد و خود بدن جوش می‌دهد و درمانش می‌کند.
در روش DST هم درست همین اتفاق می‌افتد که شاهد آن هستیم که چقدر آقای مهندس راجع به کیس ریپورت صحبت می‌کنند و راجع به کسانی که آمدند برای درمان اعتیاد و بیماری‌های دیگرشان هم خوب شد و به نظر من یک معجزه است که در این حوزه اتفاق افتاده است.
بخش دیگر هم تولد پنجمین سال رهایی و آزادمردی آقای پوریا است که به خودش و به راهنمای سفر اولش و به تمام اعضای نمایندگی خلیج‌فارس و همه اعضای کنگره در راس به جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک می‌گویم و امیدوارم این تولدها پایدار باشد.
این تولدها نشانه راه درست، حرکت و توسعه است و باید این تولدها باشد تا دیگران شاهد باشند که این روش روش درستی است که انسان‌ها را غیر از بحث درمان در بحث جهان‌بینی و روان به سلامتی می رساند.
پوریا اگر خدمتگزار خوبی است قطعا یک همسفر خوبی هم همراهش است، چون کسانی که خدمت می‌کنند اگر همسفر خوبی در کنارشان نباشد نمی‌توانند برای این کارها وقت بگذارند.
من امروز این جا هستم فردا تهران، یکشنبه می‌روم اصفهان و دوباره برمی‌گردم آخر هفته می‌روم قشم؛ خب اگر همسفر نداشته باشم که کمکم کند قطعا این اتفاق نخواهد افتاد قطعا پوریا هم همین جور است.
پوریا از زمانی که من آمدم برای خرید زمین که فکر می‌کنم اوایل سفر دومشان بود آن جا با ایشان آشنا شدم و بسیار تلاش کرد برای اینکه اینجا خریده شد، چون با تهران کار کردن سخت است و ما یک مقدار سخت‌گیر هستیم. به این دلیل که من اگر زیر برگه را امضا کنم نماینده صد و شصت هزار نفر در کل کشور هستم شما پول را با خیال راحت واریز می‌کنید به حساب کنگره ولی من با خیال خیلی ناراحت باید خرج کنم یعنی باید تمام جوانب امر را بسنجم.
آمدیم چند جا را دیدیم و این‌جا خریداری شد و از خوان اول رد شد و خوان دوم رفت دست آقای مجدیان که از من هم سخت گیرتر بود برای نقشه که هزار دفعه برد و آورد و بسیار تلاش کرد و من شاهد بودم ده روزی یکبار به تهران می‌آمد تا بتواند اینجا را راه‌اندازی کند.
پشتکار خوبی داشت و به نظر من حامیان خوبی هم داشت یعنی بچه‌های نمایندگی حمایتش کردند و با یک پشتوانه بسیار قوی و قدرتمند به تهران می‌آمد.
آقای مهندس یعنی پشتوانه تمام کنگره 60 بوشهر، اصفهان، مشهد و... هیچ‌وقت نمی‌بینید مهندس در مورد مقاله‌هایش صحبت کند و نگوید همه اعضای کنگره چون همه شما در آن شریک هستید! پوریا هم به این دیدگاه می‌آمد.
امروز حاصل تلاش پوریا و پوریاها را می‌بینیم؛ شما همسفران و مسافران نمی‌آمدید، ولی پوریا به پشتوانه شما اعضای نمایندگی خلیج‌فارس آمد و رفت! تلاش کرد تا بتواند این‌جا سقفی را برپا کند و انشاالله تولدهای بعدی، بچه‌های دیگر بیایند بنشینند و راجع به خدمت‌هایشان صحبت کنند. 
انشاالله که بتوانیم در استان بوشهر چند نمایندگی دیگر برپا کنیم و ما امیدمان اول خدا و بعد کنگره و شما اعضای کنگره است.

پیام تولد:
مسیر تکامل، ترقی و پیشرفت مسیری است که انسان خود را می‌سازد و ساختن را می‌آموزد؛ چون باید ساختن را به دیگران نیز بیاموزد و خوشا به حال آنان که اینگونه هستند.

اعلام سفر:
آنتی ایکس مصرفی شیره، مدت سفر 11 ماه و 2 روز به راهنمایی مسافر علیرضا، رهایی 5 سال و 2 ماه و 6 روز

آرزوی مسافر:
آن‌قدر در شعبه خلیج‌فارس بوشهر قوی شویم که آقای مهندس اجازه بدهند قسمت خانم‌های مسافر راه‌اندازی شود.

سخنان مسافر پوریا:
سلام دوستان پوریا هستم یک مسافر، ممنونم از راهنمای خوبم مسافر علیرضا و تشکر می‌کنم از راهنمای همسفرم خانم سپیده و همینطور از همسفرم، یه تشکر هم دارم از جناب آقای سلامی که برنامه فشرده‌ای داشتند و منت گذاشتند که به بوشهر تشریف آوردند.
من فقط آنچه که جناب مهندس در سی‌دی‌ها گفته است و راهنمایم هم گفته است، انجام داده‌ام تا به این‎جا رسیدم و امیدوارم که همچنان راه باز باشد تا من بتوانم ادامه بدهم و هنوز اتفاق خاصی نیفتاده است و هنوز خیلی کار دارم و خیلی اشکالات دارم؛ ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

سخنان همسفر سپیده:
سلام دوستان سپیده هستم یک همسفر. ابتدا خوش‌آمد می‌گویم به جناب آقای سلامی دیده‌بان محترم و تبریک می‌گویم آزادمردی آقای پوریا را به خودشان و همسفرشان؛ من تک تک رهجوهایم را در روز اول سفرشان یادم است و خب خانم مرجان تا الان بسیار تغییر کرده است و خیلی برایشان خوشحال هستم.
مرجان وقتی وارد لژیون شد تا دو ماه فقط گریه می‌کرد و نمی‌توانست صحبت کند ولی امروز این جا نشسته است و با خوشحالی پنج سال رهایی را جشن می‌گیریم خب خدمت گزار خیلی خوبی بودند که امروز توانسته است در این جایگاه بنشیند.
به ایشان تبریک می‌گویم و امیدوارم مسیر زندگی‌شان همیشه هموار باشد، ممنون هستم که به صحبت‌های من گوش کردید.

سخنان همسفر مرجان:
سلام دوستان مرجان هستم یک همسفر. خوشامد می‌گویم به جناب آقای سلامی که منت گذاشتند و تشریف آوردند در جشن پنج سال رهایی ما و خیلی خوشحال شدیم که در کنار شما هستیم. از راهنمای مسافرم آقای علیرضا خیلی تشکر می‌کنم.
اگر امروز در زندگی من آرامشی هست، دختر و پسر من آرامشی دارند و می‌توانند به آرامی زندگی کنند، مدیون راهنمای مسافرمان هستیم که این قدر قشنگ کار کردند و پوریا تغییر کرد و در این جایگاه هست و از راهنمای خوب خودم خانم سپیده تشکر می‌کنم که واقعا با من مثل یک خواهر همراه بود.
خانواده من اصلا در جریان چین مشکلی از طرف مسافر من نبودند و نیستند و واقعا وقتی که آمدم این جا دنیایی از درد بودم؛ خسته شده بودم و می‌خواستم هیچ کس از زندگی‌ام با خبر نشود و خانم سپیده خیلی قشنگ من را حمایت و همراهی کردند و به من کمک کرد تا آن حسادت‌ها و کینه‌هایی که در وجودم بود پاک کنم و بتوانم با دید قشنگ‌تری به زندگی نگاه کنم.
بابت تمام لحظاتی که در کنار من بود و تمام لحظاتی که برای من وقت گذاشت و من را همراهی کرد از ایشان سپاسگزاری می‌کنم و خدا را شکر می‌کنم که چنین راهنمایی را در اختیار من گذاشت. 
تلاش پوریا بود که امروز در این جایگاه نشسته است. یادم می‌آید هشت ماه از شروع سفرش می‌گذشت و هیچ چیز در خانه نداشتیم و از نظر مالی در وضعیت بدی بودیم و دفتر کارش را هم به دلیل بدهی تعطیل کرده بود و در خانه در اتاق را می‌بست، هم سی‌دی می‌نوشت و هم اگر کاری داشت همان جا با کامپیوتر در خانه انجام می‌داد و برای آزمون کمک راهنمایی هم می‌خواند.
خب پشتکار داشت و در آن شرایط خیلی خیلی سخت بود، با دو تا بچه کوچک خب سخت است کلاس‌هایش را می‌آمد و جا نزد و اگر امروز این جا هست و جایگاهی دارد تلاش خودش بوده و پشتکار خودش بوده و امیدوارم که راه برایش باز باشد و بتواند خدمت‌گزار خوبی برای کنگره باشد. ممنونم که به صحبت های من گوش کردید.

نگارش: مسافر صالح (لژیون هفتم)
ثبت: مسافر اسماعیل

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .