English Version
This Site Is Available In English

جلسه هماهنگی لژیون سردار

جلسه هماهنگی لژیون سردار

سومین جلسه هماهنگی لژیون سردار با استادی اسیستانت لژیون سردار همسفر شیما و دستیاران ایشان روز چهارشنبه بیست و پنجم مهرماه ۱۴۰۳ ساعت ۸:۰۰ در ساختمان اداری ققنوس با حضور ۴۲ نفر از نگهبانان و خزانه داران نمایندگی‌های استان تهران برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:

خدای بزرگ را سپاسگزارم یک‌بار دیگر فرصت داد تا بتوانم در خدمت شما همسفران باشم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این بستر را برای تک‌تک ما فراهم کردند که بیاییم مسافرمان درمان بشود و حال خودمان خوب شود و بعد یک بستری باشد برای این‌که بتوانیم یک کاری را در سیستم کائنات انجام بدهیم؛ چون خدمت کردن یک کار است شغل نیست. شغل آن چیزی است که در قبال انجام آن پولی دریافت می‌کنیم و منظور ما از این‌که شغلی داشته باشیم غالباً به خاطر تأمین نیازهای مالی‌مان است که البته این موضوع خیلی هم ارزشمند و قابل‌احترام است؛ اما خدمت کردن به مفهوم شغل نیست؛ به نظرم کاری است که انسان‌ها در سیستم انجام می‌دهند؛ درست مثل درخت سیب که از ریشه مواد مغذی، آب و نور را می‌گیرد و سیب می‌دهد؛ اما آن سیب برای خودش نیست، دیگران می‌آیند از آن استفاده می‌کنند و به خاطر همین است که می‌گوییم دارد خدمتی را انجام می‌دهد.

آقای مهندس در صحبت‌هایشان می‌گویند در سیستم کائنات همه موجودات دارند یک خدمتی را انجام می‌دهند و من همیشه در شروع صحبتم از خداوند و آقای مهندس تشکر می‌کنم؛ چون باورم این است که آقای مهندس این بستر را فراهم کردند که من نوعی بیایم و یک کاری را در سیستم کائنات انجام بدهم و وقتی‌که می‌آیم وادی دوم را می‌خوانم که «هیچ موجودی برای بیهودگی پا به حیات نگذاشته» آنجا این حس به من دست می‌دهد که من هم دارم یک کاری را انجام می‌دهم. در سوره والعصر داریم قسم به زمان، انسان زیانکار است و واقعاً همین‌طور است انسان علی‌رغم این‌که اشرف موجودات است و علی‌رغم این‌که دارای اختیار است؛ اما زیانکار هم هست؛ یعنی خیلی مواقع ما انسان‌ها نه‌تنها کاری را انجام نمی‌دهیم؛ بلکه می‌آییم به سیستم و کائنات هم آسیب می‌زنیم. من فکر می‌کنم این‌که آقای مهندس می‌گویند خدمت می‌کنید منتظر نباشید کسی از شما تشکر کند منظورشان این است که من بیایم به آن فهم خدمت برسم. زمانی که انسان به آن فهم می‌رسد اصلاً دیگر کاری ندارد کسی خدمتش را ببیند یا نبیند، تشکر بکند یا نکند.

این جلسات را دوست دارم برای این‌که هم هماهنگ می‌شویم هم آن قاعده کلی کار دستمان می‌آید هم تبادل حس ایجاد می‌شود و هم این‌که اصلاً پیدا می‌کنید که به چه علت این خدمت را انجام می‌دهید. تمام دغدغه من این است که من به‌عنوان یک خدمتگزار لژیون سردار تفکرم سرداری شود، خودم خیلی در این مورد تلاش می‌کنم و دوست دارم که این اتفاق برای همه خدمتگزاران سردار بیفتد که تفکرمان تفکر قدردانی کردن شود نه این‌که من یک کاری را انجام می‌دهم که دیده شوم و از من تشکر کنند. اگر هدف من این است که پهلوان شوم منظور من از این هدف باید چیز دیگری باشد. ‌می‌خواهم این را بگویم این نقطه تفکر از نگهبان و خزانه‌دار لژیون سردار می‌آید و بعد منتقل می‌شود و چه قدر قشنگ است که شما بعد از چهارده جلسه که نگهبان سردار بودید یا چهارده ماه که به‌عنوان خزانه‌دار خدمت کردید بتوانید تأثیر بگذارید که یک نفر نگاهش به خدمت مالی تغییر کند.

روز دوشنبه در نمایندگی شفا بودیم آنجا به همسفرانی که حضور داشتند گفتم که نگاهمان را باید تغییر بدهیم چرا؟ چون ارزش چیزی که در کنگره به دست آوردیم خیلی زیاد است و اصلاً با مبلغ سرداری، دنوری و پهلوانی قابل‌مقایسه و قابل جبران نیست. اگر شما به‌عنوان نگهبانان، خزانه‌داران و مسئولین سردار در نمایندگی نگاهتان تغییر کند می‌توانید این را به زیبایی به اعضاء انتقال بدهید. این‌ها را گفتم که از شما درخواست کنم این دو هفته را وقت بگذارید برای فکر کردن در مورد این موضوع که من به‌عنوان یک نگهبان برای برگزاری جشن گل‌ریزان چه‌کار می‌توانم بکنم که افراد باکیفیت بیشتری شرکت کنند و واقعاً به این نگاه برسند که من اگر در گل‌ریزان شرکت می‌کنم به‌منظور قدردانی است و اگر کمک می‌کنم دارم به خودم کمک می‌کنم.


ان‌شاءالله در قسمت همسفران جشن خیلی خوبی داشته باشیم و همسفران پررنگ‌تر و مستحکم‌تر از قبل قدم‌هایشان را بردارند؛ چون یک مقدار ما خانم‌ها بیشتر از آقایان دودو تا چهارتا می‌کنیم همه‌چیز را می‌خواهیم بسنجیم بعد یک کاری را انجام بدهیم غافل از این‌که مگر ما چه قدر فرصت داریم! به آن فرصتمان معمولاً فکر نمی‌کنیم. من قبل از ورودم به کنگره این‌طور فکر می‌کردم که باید یک سری از کارهایی که می‌خواهم را انجام بدهم و به هدف‌های خودم برسم آن‌ها که تمام شد بعد شروع کنم به انجام کارهای خیر. بعدازاین که به کنگره آمدم اتفاقاتی برایم افتاد که نگاهم تغییر کرد، درگیر بیماری شدم که نگاه مرا تغییر داد. به خودم آمدم گفتم مگر چقدر فرصت داری.

من در سال گذشته یکی از دوستان خیلی نزدیکم را که هم سن بودیم در یک حادثه تصادف از دست دادم و باوجود این‌که در کنگره آموزش گرفتم که مرگی نیست انتقال است، یک ماه در شوک بودم و نمی‌توانستم بپذیرم. اصلاً هیچ تضمینی نیست و نمی‌دانیم چه قدر فرصت داریم برای این‌که بتوانیم یک کاری را انجام بدهیم. خوب است از این زاویه هم به مسئله نگاه کنیم. جشن گل‌ریزان یک فرصت است که بتوانیم این کار را انجام دهیم و نقطه تفکر آن را ایجاد کنیم. در ادامه جلسه توضیحات تکمیلی در خصوص تنظیم فرم‌ها توسط دستیاران ارائه گردید و اسیستانت سردار همسفر شیما به سؤالات حاضرین در جلسه پاسخ دادند.

عکس: مرزبان همسفر زهرا
ارسال: همسفر آتنا مرزبان خبری ققنوس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .