جلسه آموزشی و هماهنگی لژیونهای سردار همسفران نمایندگیهای استان خراسان با استادی اسیستانت پهلوان همسفر شیما روز دوشنبه ۲۳ مهرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۰۰ در نمايندگی شفا برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
از اسیستانتهای رابط همسفر نیره و همسفر صفیه به خاطر هماهنگیهایی که انجام شده، از ایجنت نمایندگی شفا همسفر زهرا و از همه همسفرانی که یاری و کمک کردند که ما بتوانیم این جلسه را امروز برگزار کنیم تشکر میکنم؛ خوشحالم قسمت شد تا همسفران در بخش سردار بتوانند خدمتگزار باشند، بسیار حس خوبی دارد، امیدوارم برای شما هم همینطور باشد. با دیدن همسفران نمایندگیها، احوال پرسی و سلام کردن انرژی میگیرم میخواهم بگویم: فلسفه تمام تفکر در برگزاری این جلسات در حقیقت هماهنگی بین خدمتگزاران و مسئولین است که بدانیم در کنار یکدیگر هستیم و خدمت میکنیم؛ لازم است این جلسات را داشته باشیم و کنار هم آموزش بگیریم و این حس خوب در ما تبادل شود، قطعاً لژیون سردار که در نمایندگیها برگزار میشود، حس و حال بسیار خوبی دارد؛ اما من فکر کنم جلسات کمک میکند که ما نقطه تفکر جدیدی پیدا کنیم، یعنی از مشارکتهایی که نمایندگیهای دیگر انجام میدهند، استفاده و آن را به نمایندگی ها منتقل کنیم، هر کدام از هر نمایندگی آمدهایم؛ سفیر این جلسات هستیم، مسائلی که انتقال داده میشود را به نمایندگی های خود ببریم و استفاده کنیم.
ضمن اینکه من از خانم کماندار خواستم اجازه بدهند ایجنت نمایندگی نمایندگی ها، همچنین راهنمایان هم حضور داشته باشند و زمانی که صحبت میشود در جریان باشند که این هماهنگی و تعامل هرچه بیشتر بین نمایندگی ها، خدمتگزاران سردار، نگهبان و دبیر در جریان باشند، چون هر چه تعامل بیشتر همکاری و همیاری بیشتر میشود و قطعاً ما به آن هدف که تعالی اهداف کنگره است، نزدیکتر میشویم؛ چون ممکن است قوانین و مسئلهای باشد که ایجنت در جریان نباشد یا برعکس موردی که نگهبانها نمیدانند؛ استان خراسان اولین جایی بود که استارت کار را زدیم، قبل از آن جلسات تهران بود و از شما همسفران دعوت میکردیم تشریف بیاورید تا در خدمت شما باشیم، آنجا فقط چند نمایندگی میشدیم، حالا ما دو نفر در جلسه هماهنگی خدمت همه شما هستیم. دلیل این جلسات را بدانید و در جریان باشید، گل ریزان نزدیک است، هفته قبل از گل ریزان آقای مهندس تمام دستورالعملها را اعلام خواهند کرد؛ اما یکسری نکات ریز هست که اگر رعایت و توجه شود خیلی میتواند به برگزاری جشن کمک کند؛ مثلا چیدمان کارت کشیدن، قسمت واریزیها، تعهدیها مخصوصاً نمایندگی هایی که خیلی پرجمعیت هستند تقسیم کار شود؛ چون ممکن است جشن تا ساعت هشت شب طول بکشد و افراد منتظر باشند که فقط کارت بکشند و جمعبندی و ارسال صورت جلسه زمان ببرد؛ بنابراین مسائلی است که مطرح میکنیم و در ادامه به صورت PDF و نوشتار در لژیون سردار بارگزاری خواهد شد و در اختیار شما خدمتگزاران قرار میگیرد.پ
خیلی خوشحالم امروز همه خدمتگزاران لژیون سردار هستند؛ دوست داشتم در این مورد صحبت کنم و شما هم مشارکت کنید و در کنار همدیگر آموزش بگیریم؛ نکتهای که همیشه برایم خیلی مهم است و در جای که خدمت میکنم همیشه به دستیاران میگویم: قدر جایی که در آن خدمت میکنید را بدانید، خدمتهای کنگره بسیار ارزشمند هستند؛ خودم خدمت کردن در بخش سردار را دوست دارم و عاشقش بودم آن زمانی که مسافران و همسفران با همدیگر بودند ما دو همسفر در نمایندگی بودیم که عضو سردار بودیم و من دبیر لژیون سردار شده بودم و تمام عشقم در لژیون سردار خدمت بود. جلسات در تهران برگزار میشد، چون ساکن کرج هستم هر هفته جلسات را یکشنبهها شرکت میکردم و بسیار برای من شیرین و لذتبخش بود و همین باعث شد در مسیر خدمتی در لژیون سردار باشم؛ دو دوره نگهبان بودم، خزانهدار شدم، به لطف خداوند و با صلاح دید آقای مهندس و خانم کماندار این فرصت نصیب من شد اسیسانت لژیون سردار باشم؛ خدمت کردن در جایگاه سردار، بسیار ارزشمند و بسیار لذتبخش است. چرا؟ برای اینکه نگهبان و خزانهدار، چراغی را برای یک نفر روشن میکنند؛ فرد با خود سبک، سنگین میکند آیا میتواند دنور شود یا نه؟ معمولاً این افراد در نمایندگی به سراغ نگهبان و خزانهدار میروند و در این مورد با او صحبت میکنند؛ این فرد مهیا و منتظر برای شنیدن این است که به او بگویید: میتواند او برود و این کار را انجام بدهد، این بسیار ارزشمند است.
یک فیلم قدیمی را میدیدم؛ آقایی که کارهای خیر انجام میداد سردار جنگ بود را ترور کردند و خودش فکر میکرد من الان شهید شدم و جای من در بهشت است! به کما رفت (این تمثیل است مثل همان که در کنگره یاد گرفتهایم) بعد آمدند به حسابهای او رسیدگی کنند. گفتند: این کار بد را انجام دادهای؟ گفت: من کارهای خیر بسیار انجام دادهام! بله ولی در کنار آن ضد ارزش هم داشتهای که کارهای خوب تو را از بین برده است. فقط شما نور امید را در دل یک پسر بچه در سر چهار راه که دست فروشی میکرد روشن کردید؛ به او پول داده و گفتید با پولی که در میآورید حتماً برو و درس هم بخوان و این نقطه تفکر در او باعث شد پسر بچه درس بخواند و امروز جراح بسیار حاذقی است که صد و هفتاد نفر را به رایگان درمان کرده اثر کلام تو به تکتک کارهایی که او انجام داده جاری است و تو از آنها برخورداری؛ این باعث شد کارهای ضد ارزشی که انجام دادهای از بین برود. خیلی جالب بود، یک نقطه تفکر در من ایجاد کرد که همه ما در کنگره خدمت میکنیم، آقای مهندس با تکتک ما همین کار را انجام داده است؛ اگر امروز با عشق، کارهایم را ردیف میکنم، بلیط گرفته و به مشهد میآیم و در کنار شما هستم، تاثیر همان کار و اتفاقی است که آقای مهندس در هر کدام از ما به وجود آورده است؛ اکنون نقطه تفکری که ایجاد شده، زندگی همه ما را عوض کرده است؛ شاید کسی که بیرون از فضای کنگره و ناآشنا است این را درک نکند و بپرسد: حالت خوب است؟ چه کاری انجام میدهی؟ چهقدر درآمد داری؟ این تاثیر چهقدر در حال شعاع اضافه کردن است و از آن قشنگتر این فرصتی است که به ما داده شد تا بیایم این تاثیر را در زندگی یک نفر بگذاریم و من در آنجا شکرگزاری کردم به خاطر فرصتی که داده شد تا بتوانیم در مقطعی از زندگی خود، حضور داشته باشیم و خدمت کنیم، بتوانیم تاثیر بگذاریم تا یک نفر بیاید و کاری را انجام بدهد.
حال اینکه میآییم حرکت میکنیم، بخشش مالی داریم، قدردان هستیم؛ همه اینها بسیار ارزشمند است، ولی اینکه بتوانیم با حرف و کلام خود، نقطه تفکری در یک نفر ایجاد کنیم، بسیار ارزشمند است؛ هدف چیست؟ با توجه به فرمایش آقای مهندس هر خواستهای شما دارید یک ضلع آن هدف و منظور شما از آن خواسته است و به نظر من به حس ما برمیگردد، این جلسات را برای این دوست دارم که حسی را در ما ایجاد میکند؛ باعث میشود که حس ما بیشتر تزکیه و پالایش شود و ما با حس بهتری این کار را انجام بدهیم. در اینجا «بله» هدف من این است که پهلوان شوم، ولی منظور از این هدف چیست؟ آیا تفاخر است؟ آیا این هست که دیده شوم یا نه؟ در کنار دیده شدن بیشتر ببینم؟ در کنار اینکه دارم کارم را انجام میدهم، تواضعام بیشتر شود؟ اینها به حس درونم برمیگردد، این جلسات خیلی کمک میکند تا از احساس خود استفاده کنیم و آموزش بگیریم؛ انشاءالله بتوانیم این کار را با یک حس خوب انجام بدهیم، مثلا یک نفر دنور، سردار و پهلوان میشود سه سال از این موضوع میگذرد و خدمت دارد، اما وقتی مشارکت میکند؛ میگوید: من تردید داشتم، اما ایشان به گونهای با من صحبت کردند که من سردار، دنور یا پهلوان شدم؛ میدانید تاثیر همین سخن چهقدر جاودان است و این فرد خدمتگزار و مسیر را ادامه میدهد و تمام زیبایی اینجا شکل میگیرد.
امیدوارم امسال گلریزان خوبی در استان خراسان داشته باشیم، خدا را شکر نمایندگیها بسیار فعال هستند؛ این خیلی عالی است انشاءالله بتوانیم ما هم به مسافران برسیم؛ تعداد پهلوانان همسفران یک چهارم مسافران است. من گفتم اگر آقای مهندس تاکید دارند که خود را قوی کنند، البته یک جاهایی سخت میگیرند حتی زمانی که لژیون سردار جدا شد؛ کار کمی سخت شد، دقیقا دورهای بود که من خدمت میکردم و آقای مهندس دستور دادند جدا شویم و این سخت گیری برای قوی شدن همسفران بود و گرنه همیشه باید تکیه ما روی مسافران بود؛ این بد نیست، اینکه آقای مهندس تاکید دارند هر انسان، جدای جنسیت باید روی خودش کار کند و خودش را قوی کند، برای ارتقاء خودش حرکت کند؛ پس این مسیر را برای همسفران باز کردند که ما خودمان قوی شویم؛ امیداوارم در بخش همسفران کمی سرعت ما بیشتر شود تا الان خیلی خوب بوده امیدوارم از این به بعد بیشتر شود و به مسافران برسیم و حتی پیشی هم بگیریم (چه اشکالی دارد) انشاءالله این اتفاق بیفتد. انشاءالله بتوانیم این جلسات را ادامهدار کنیم و در نهایت گلریزان بسیار خوبی داشته باشیم.
این جلسه با حضور لژیونهای سردار ۱۶ نمایندگی از همسفران استان خراسان برگزار شد.
ضبط و تایپ: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون ششم) و همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر شفیعه (لژیون چهارم)
ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم) و همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پانزدهم)
ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر اعظم
همسفران نمایندگی شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
1944