English Version
This Site Is Available In English

خورشید آگاهی و ذوب شدن یخ‌های ذهنی

خورشید آگاهی و ذوب شدن یخ‌های ذهنی

ششمین جلسه از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دلیجان با استادی اسیستانت همسفر اعظم، نگهبانی همسفر صدیقه و دبیری موقت همسفر پریسا با دستورجلسه «نقش سی‌دی و نوشتن آن در آموزش» روز چهارشنبه ۱۸ مهرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

از خداوند به‌خاطر حضورم در کنگره۶۰ سپاسگزارم، به‌خاطر اینکه من هم مثل همه شما عضوی از اعضای جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰ هستم، واقعاً به‌خاطر اینکه بهترین استاد کره زمین را داریم جای شکر دارد و مطالبی که این‌جا یاد می‌گیریم مطالبی هست که نکته به نکته‌اش به درد زندگی ما می‌خورد و اگر ما یاد بگیریم باعث می‌شود بتوانیم بهتر زندگی کنیم و حال خوب را تجربه کنیم. از ایجنت محترم گروه مرزبانی و خانم نگهبان که از من دعوت کردند و اجازه دارند که در این جایگاه خدمت کنم، بسیار سپاسگزار هستم و خیلی خوشحالم که برای اولین بار شما را می‌بینم. ان‌شاءالله که سالیان سال در کنگره باشیم و یاد بگیریم و خدمت کنیم و خدمتگزار بمانیم و آن‌هایی که خدمت می‌کنند و کسانی که خدمت ندارند و سفراولی هستند به حال خوب و سلامتی برسند، هم خودشان و هم مسافرشان و به خدمتگزارانی برای کنگره۶۰ تبدیل بشوند.
نمایندگی دلیجان یک شعبه تازه‌تاسیس است و این خیلی نعمت بزرگی است. اینکه من بدانم خداوند چه نعمتی را در اختیار من گذاشته‌است، بسیار مهم است، خیلی وقت‌ها ما متوجه نمی‌شویم که نعمت چشم را داریم و می‌توانیم ببینیم. صبح چشم باز می‌کنم و همه‌جا را می‌بینم و راحت از روی نوشته‌ای می‌خوانم. چه زمانی می‌توانم متوجه بشوم که این چشم چقدر ارزش دارد؟ اگر روزی بیدار بشوم و دیگر نتوانم ببینم یا چشمانم درد بگیرد. وقتی ما متوجه می‌شویم کنگره چه مکانی است و چقدر ارزش و اهمیت دارد که این نعمت از من گرفته بشود و دیگر نتوانم یاد بگیرم. من وقتی می‌توانم یاد بگیرم که همیشه حضور داشته باشم و از این نعمت استفاده بکنم که شکرگزار باشم و بدانم که خداوند چه نعمتی به من داده است، سپاسگزار باشم، هم در قلبم و هم به زبان و عملم و وقتی می‌توانم از خالقم شکرگزاری کنم که شکرگزاری کردن از نعمتی را که به من داده است یاد گرفته باشم و اصلاً بدانم فرق خوب بودن و بد بودن در چیست.
یکی از مشکلات بزرگی که ما امروزه داریم مخصوصاً در رابطه با فرزندانمان این است که جای خوب و بد عوض شده است، زشتی‌ها، زیبایی شده‌اند و زیبایی‌ها و ارزش‌ها جای خودشان را به ضدارزش‌ها داده‌اند و یک‌سری از نکات را که من گمان می‌کنم ارزش است و به آن اهمیت می‌دهم و دلم می‌خواهد انجام بدهم، دیگر فرزندم به آن معتقد نیست و و این جابجایی ارزش‌ها و ضدارزش‌ها را چه کسی انجام داده است؟ پاسخ این است که خودمان به‌واسطه نیروهای منفی انجام داده‌ایم، به‌خاطر جهالت و ندانستن جای ارزش‌ها و ضدارزش‌ها عوض شده است، به‌خاطر اینکه خیلی چیزها را بلد نیستیم و نمی‌دانیم، منِ مادر بلد نیستم چه چیزهایی را به فرزندم آموزش بدهم. در کنگره بودن نعمت بزرگی است زیرا جدای از اتفاقات بزرگی که برایمان می‌افتد و مسافرمان درمان می‌شود، مهم‌ترین اتفاق این است که ما خیلی از چیزهایی را که در مدرسه، دانشگاه و زندگی یاد نگرفته‌ایم  و یا یاد گرفته‌ایم ولی سطحی از آن عبور کرده‌ایم، اینجا متوجه آن می‌شویم و یاد می‌گیریم.

همانطور که همه‌ می‌دانیم فهمیدن با درد ایجاد می‌شود، یعنی ما باید دردی را بکشیم تا فهمی برایمان ایجاد بشود. شاید یک نفر که از در وارد می‌شود اگر مسافری در زندگی‌اش نبوده باشد و اعتیاد را تجربه نکرده باشد، نمی‌تواند خیلی بین ما بنشیند؛ چون دردی را تجربه نکرده است و اصلاً لذتی نمی‌برد و اینجا بودن برایش معنایی ندارد، ولی وقتی که ما سال‌ها با درد اعتیاد زندگی کرده‌ایم و رنج کشیده‌ایم و ترکش‌های اعتیاد بر جانمان نشسته و جسم و روان و جهان‌بینی‌مان را خراب کرده، الان می‌دانیم که اینجا نشستن و یاد گرفتن چقدر ارزشمند است.
بعضی اوقات که مرا به جلسه مشاوره دعوت می‌کنند و به مدرسه می‌روم تا به حرف‌های مشاوره مدرسه‌ فرزندم گوش بدهم، آن زمان‌هایی که خیلی به مشاوره نیاز دارم و با مسئله دخترم درگیر هستم وقتی که حرف‌های مشاور را می‌شنوم، سراپا گوش هستم و تمام توجهم را روی حرف‌های او متمرکز می‌کنم تا ببینم می‌توانم کلمه‌ای را از میان حرف‌های مشاور دریافت کنم و مشکلی را که دررابطه با دخترم پیش آمده است حل کنم، چرا؟ چون نیاز دارم و احساس نیاز می‌کنم ولی وقتی در همان جلسه شرکت می‌کنم و مشکل خاصی برایم نیست در میان حرف‌های مشاور حواسم پرت می‌شود و تمرکزم را از دست می‌دهم، زیرا احساس نیاز نمی‌کنم و احساس تشنگی ندارم، ولی ما که در اینجا نشسته‌ایم همگی تشنه هستیم، تشنه یادگیری هستیم، زیرا می‌دانیم که نادانی و جهالت با ما چه کاری انجام داده است، دیده‌ام که مسافرم در اثر نادانی و جهالت چه بلایی سرش آمد و چه اتفاقی برای زندگی‌ام افتاد؛ برای اینکه طرز درست زندگی کردن و مسیر را بلد نبودم، طرز رفتار کردن با فرزندان و اطرافیانم را بلد نبودم و ضربه‌هایش را خوردم. من در سفر اول خیلی این حالت را داشتم که حالم بسیار بد بود و فقط به حرف‌های استاد گوش می‌دادم تا ببینم از میان حرف‌های او می‌توانم کلمه‌ای را دریافت کنم تا بتوانم مشکلاتم را حل کنم، مثلاً  کمتر عصبانی بشوم و هنگامی که بچه‌ها مشارکت می‌کردند گوش می‌دادم تا ببینم یک نفر  راهکاری به من می‌دهد و می‌گوید؛ من چه کار کردم که صبورتر شدم و بعد آرام‌آرام وقتی که وارد سفر دوم شدم و هوشیارتر شدم و به مرور زمان وقتی که ادامه پیدا کرد و راهنما شدم و سی‌دی نوشتن در کنگره۶۰ اجباری شد، دیدم که همه این آموزش‌ها را من در سی‌دی‌ها می‌توانم پیدا کنم. نوشتن سی‌دی اثر بسیار مستقیم و موثری بر آموزش ما دارد.
اگر سال‌ها وارد کنگره شده باشیم و بیاییم و برویم و حتی خدمت هم بکنیم اما چیزی ننویسیم، نمی‌توانیم به میزان آن وقت و انرژی که گذاشته‌ایم، دریافت داشته باشیم و آموزش ببینیم. برای مثال همه دیده‌ایم برای فرزندانمان امکانات فراهم می‌کنیم آن‌ها را به مدرسه می‌فرستیم مانتو و شلوار و لوازم التحریر می‌خریم، سرویس می‌گیریم، وقت و انرژی صرف می‌کنیم اما اگر پایان سال چیزی نیاموخته باشد به او می‌گوییم؛ اگر می‌خواهی یاد بگیری باید بنویسی؛ دقیقاً حکم ما در کنگره۶۰ همین گونه است، اینجا مدرسه نیست و کسی را مجبور نمی‌کنند و بالای سر ما نمی‌گذارند که بگویند باید بنویسید ولی به ما می‌گویند؛ رهجو یعنی کسی که خودش جوینده راه است و باید بداند که اگر می‌خواهد برایش اتفاقی بیفتد باید یاد بگیرد. در کنگره به ما آموزش دادند که اگر می‌خواهی یاد بگیری باید سی‌دی گوش بدهی و بنویسی.
در وادی دوازدهم ما مثلثی داریم به نام تغییر، تبدیل و ترخیص که می‌گوید اگر می‌خواهی حالت خوب بشود باید تغییر کنی و بعد از اینکه تغییر کردی تبدیل می‌شوی. من یک شخص عصبانی هستم و می‌خواهم دیگر عصبانی نباشم، خشمگین نباشم و صبورتر باشم و با اطرافیانم با مهربانی رفتار کنم، پس باید تغییر کنم، اگر تغییر کنم، از یک انسان عصبانی و بدخلق می‌توانم تبدیل به یک انسان مهربان و با محبت و صبور تبدیل بشوم و آموزش و یادگیری است که این تغییر را برای ما رقم می‌زند.

همه ما وقتی که وارد کنگره۶۰ می‌شویم باید این تغییرات ذره‌ذره و آرام‌آرام در وجودمان شکل بگیرد، همانطور که برای مسافرمان شکل می‌گیرد. ما می‌بینیم یک یا دو ماه اول که می‌آید رنگ و رخش تغییر می‌کند، طرز لباس پوشیدنش عوض می‌شود، مدل صحبت کردنش عوض می‌شود، آهسته‌آهسته تغییر می‌کند و ما همسفرها هم باید تغییر کنیم. فکر نکنم که فقط مسافرم باید تیپر کند، من هم باید تیپر کنم، ضدارزش‌هایی را که دارم باید تیپر کنم و وقتی می‌توانم این کار انجام بدهم که یاد بگیرم. نوشتن در ابتدای امر خیلی سخت است ولی الان دیگر سخت نیست، اما شخصی که تازه وارد کنگره شده است و یکی دو ماه است که می‌آید ممکن است که برای او سخت باشد ولی اگر بداند که برای چه دارد این سختی را تحمل می‌کند، سی‌دی می‌نویسد و قطعاً می‌تواند به شیرینی آن برسد. نوشتن سی‌دی واجب است و کسی که چیزی نمی‌نویسد، نمی‌تواند در کنگره حضور داشته باشد، غیر از اینکه جلسه عمومی بیاید و برود و پس از کارگاه نمی‌تواند در لژیون حضور داشته باشد‌.
گاهی اوقات اتفاق افتاده است که با خانم کماندار جلسه‌ای داشته‌ایم و قرار بوده است نزد ایشان برویم تا سی‌دی‌های ما را ببیند و برای اینکه سی‌دی را به ایشان تحویل بدهم، هنگامی که در حال انجام دادن کاری هستم مثلاً به کلاس پسرم می‌روم و منتظر هستم تا او از کلاس برگردد همانطور که دیگر والدین ایستاده‌اند و به گفت‌وگو مشغول هستند من دفترم را می‌گشایم و شروع به نوشتن می‌کنم و سریع سی‌دی‌هایم را می‌نویسم، گاهی هم مسافرم از من می‌پرسد فلان سی‌دی را نوشتی؟ می‌گویم بله کامل نوشتم و او می‌پرسد در این سی‌دی چه چیزی می‌گفت و من همین که می‌خواهم بگویم هیچ چیز به ذهنم نمی‌رسد، زیرا با توجه و تمرکز آن سی‌دی را ننوشتم و دلیلی که پشت سی‌دی نوشتنم بوده است دلیل خوبی نبوده است، من فقط می‌خواستم سی‌دی بنویسم که وقتی نزد خانم کماندار رفتم سی‌دی‌ننوشته نروم، اینگونه سی‌دی نوشتن خوب نیست و از  این مدل سی‌دی نوشتن تغییری برای ما ایجاد نمی‌شود، ولی باز هم بهتر از ننوشتنش است ولی موقعی که صبح زود از خواب بیدار می‌شوم آن زمان که همه‌جا ساکت است و ذهن من به‌واسطه خوابی که در طول شب انجام شده است، فرکانسش آرام است، صبحانه می‌خورم و می‌نشینم و سی‌دی می‌نویسم، گویی تمام مطالب آن در ذهن من حک می‌شود، آن وقت است که خیلی راحت می‌توانم در مورد آن سی‌دی صحبت کنم، نمی‌گویم تمام مطالب سی‌دی را بگویم ولی تمام مطالب مهم و سرفصل‌ها در ذهن من می‌ماند؛ پس خیلی مهم است که با چه دیدگاهی سی‌دی بنویسیم؛ قطعاً هدف همه ما از نوشتن، آموزش گرفتن است، اما آموزش به چه معنا است و برای چه می‌خواهم آموزش بگیرم، اگر تفکر درستی پشت این آموزش گرفتن باشد هر سختی که باشد با لذت آن سختی را قبول می‌کنم و انجام می‌دهم. شاید در اوایل برای ما نوشتن سخت باشد اما درادامه می‌توانیم راحت‌تر بنویسیم و آموزش بگیریم و در سایه همین نوشتن‌ها است که کنگره۶۰ باقی می‌ماند و دیگران هم که آمدند می‌توانند از این آموزش‌ها استفاده کنند؛ چون من یاد می‌گیرم انرژی را که ساختار به من داده است و چیزی که کنگره به من داده است باید بازپردات داشته باشم.
وقتی که وارد کنگره ۶۰ می‌شویم می‌گویند همه چیز رایگان است اما من از نظر انسانی باید بدانم برای چیزی که دریافت کردم، پرداخت داشته باشم و بتوانم آموزشی را که گرفتم عملی کنم. جشن گلریزان نزدیک است و من به عنوان پهلوان در این جلسه حضور دارم، از اصفهان آمده‌ام تا فقط یک چیز را به شما بگویم؛ من مسیری را که طی کردم تا به پهلوانی برسم مسیر سختی برایم بود، اما خیلی لذت‌بخش بود خیلی مواقع چیزهایی را که می‌خواستم برای خودم بخرم از آن گذشتم و نخریدم، به‌واسطه اعتمادی که به حرف‌های آقای مهندس داشتم. به من گفته بودند که بخشیدن خوب است اما من نمی‌توانستم قبول کنم، ولی حرف آقای مهندس اثرگذار بود چرا؟ چون خودشان اول انجام می‌دادند، اولین مبلغ پهلوانی را خودشان پرداخت کردند و بعد از ما خواستند آن کار را انجام بدهیم.
من امروز اینجا آمده‌ام و به‌عنوان همسفری که روزی با حال بد وارد کنگره شد، نشسته‌ام تا به شما بگویم امروز حال بسیار خوبی را در زندگی دارم تجربه می‌کنم، به‌واسطه مسیری که طی کردم و فرمانبرداری کردم. اگر هر پرداختی که داشتم امروز از من بپرسند، واقعاً پرداختی برای من نبوده است، هر آنچه که من پرداخت کرده‌ام، در قبال آن دریافت داشته‌ام، از حال خوب بگوییم، از نظر مالی بگوییم، از این بابت که خیلی از خطرها از خودم، همسرم و فرزندانم و عزیزانم دور شد؛ تمام این‌ها دریافت بوده‌است. امروز اینجا نشستم تا به شما بگویم من ضرر نکردم اگر شما هم می‌خواهید سود ببرید حتماً آن چیزهایی را که در کنگره۶۰ هست انجام بدهید. اگر پس‌انداز کنم و هر بار پولی را کنار بگذارم ولو آن پول خیلی کم باشد حتماً می‌توانم.

اگر عضو لژیون سردار شدم، قطعاً چیزهایی را دریافت می‌کنم و لذتی را می‌برم که اگر با آن پول چیزی را برای خودم می‌خریدم آن لذت را نمی‌بردم. من تاکنون سفرهای زیادی را رفتم اما هیچ کدام از آن سفرها به شیرینی و زیبایی سفرهایی که برای پهلوانی رفتم، نبودند و حال خوب برایم نساختند و خاطره خوبی به من ندادند و همه این‌ها تا ابدیت در پرونده من باقی می‌ماند و هیچ وقت از بین نمی‌رود.‌ اثر دیگری که سی‌دی نوشتن دارد این است که ما بخشنده می‌شویم و یاد می‌گیریم که از خودمان بزنیم برای دیگران.
یک مادر از بسیاری از خواسته‌هایش به خاطر فرزندش می‌زند با آنکه می‌داند ممکن است یک‌سری از ویتامین‌ها را خودش نیاز داشته باشد ولی با این‌حال به فرزندش شیر می‌دهد؛ چرا می‌گویند بهشت زیر پای مادران است چون  از خواب شبش می‌زند، از جسم خودش می‌زند و از شیره جانش می‌‌گذرد و به فرزندش می‌دهد و اینگونه است که می‌گویند بهشت زیر پای مادران است؛ بین فرزند و مادر محبت قوی وجود دارد و این موضوع طبیعی است، اما محبت زمانی خیلی ارزشمند می‌شود که آن را برای همه مردم بخواهم و به آن‌ها هم فکر کنم.‌ اینجاست که من می‌توانم بگویم که من همان کسی هستم که خداوند وقتی مرا آفرید به همه گفت؛ به من سجده کنند، چراکه اشرف مخلوقاتم. من وقتی اشرف مخلوقات هستم که از راحتی خودم برای دیگرانی که اصلاً آن‌ها را ندیدم بزنم و آن‌جا است که آن جهش برای من اتفاق می‌افتد؛ در ظاهر بخشیدن است اما هر آنچه هست دریافت است. دریافت می‌کنیم اما در صور آشکار نمی‌بینیم، اما زمانی هم می‌رسد که وقتی در بخشیدن مداومت می‌کنیم، حتی در صور آشکار هم می‌بینیم. امیدوارم که امسال گلریزان خیلی خوبی داشته باشید و بتوانید صندلی‌هایی تهیه کنید که یک تازه‌وارد وقتی روی آن می‌نشیند به حال خوش برسد.

تایپ: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
ویراستار: راهنما همسفر پریسا (لژیون یکم)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دلیجان 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .