English Version
This Site Is Available In English

برای رسیدن به فرماندهی ، لازم است غرور و منیت را کنار بگذارم تا تغییر و تبدیل در من صورت بگیرد.(نمایندگی یاس)

برای رسیدن به فرماندهی ، لازم است غرور و منیت را کنار بگذارم تا تغییر و تبدیل در من صورت بگیرد.(نمایندگی یاس)

چهاردهمین جلسه از دوره شصت و یکم سری کارگاه‌های آموزشی - خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی یاس ، با استادی راهنما مسافر فاطمه، نگهبانی همسفر سپیده و دبیری مسافر نسرین، با دستور جلسه «از فرمان‌برداری تا فرماندهی» روز شنبه ۱۰ شهریورماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان فاطمه هستم یک مسافر

ابتدا بسیار شاکر و سپاسگزارم که امروز در این جایگاه قرار گرفته‌ام. امروز در مورد دو موضوع مشارکت می‌کنیم؛ موضوع اول از فرمان‌برداری تا فرماندهی است، و موضوع دوم تولد آزاد زنی و پنج سال رهایی راهنما خانم آذر عزیز را داریم. باید عنوان کنم امروز حس و حال بسیار خوبی دارم و سرشار از انرژی هستم، بابت امروز خدا را شکر می‌کنم.

دوستان باید دانست اگر فرمان‌بردار نباشم، قطعاً به فرماندهی نخواهم رسید. منظور از فرماندهی، فرماندهی جسم، روح و روانمان است. در طول زندگی باید از یک سری قوانین پیروی کنیم، خانواده، جامعه و محیطی که در آن کار می‌کنیم یک سری قوانین دارد.انسان از بدو تولد و در طول زندگی، و در مسیری که طی می‌کند، باید فرمان‌بردار باشد، بیشتر در مورد سفر اولی‌ها صحبت می‌کنم، رهجوهایی که حالشان خوب نیست علت این است که فرمان‌بردار خوبی نیستند و گوش به حرف راهنما نمی‌دهند.

راهنما می‌گوید به‌موقع بیا و به‌موقع برو، داروی خود را به‌اندازه بخور، در ورزش شرکت کن، سی دی بنویس، رهایی، تولد و جشن‌ها را ببین و حرکت کن. آقای مهندس در سی دی وظایف رهجو می‌فرمایند: هر آنچه داریم باید پشت در بگذاریم و وارد کنگره شویم، فرقی نمی‌کند در چه جایگاه، چه شغلی و با چه میزان تحصیلات هستیم.در هر جایگاه شغل و با هر میزان تحصیلات که باشم، ماشینی که سوار می‌شوم مدل‌بالا باشد، یا وضع مالی خوبی دارم و از شخصیت اجتماعی بالایی برخوردارم، این‌ها خیلی خوب و مهم است؛ لیکن شاید در محیط کاری خود حرفه‌ای باشم؛ اما زمانی که به کنگره می‌آیم، باید فرمان‌بردار باشم و سن‌وسال هم ندارد، شاید رهجوی من ۵۰ساله باشد، ولی به قول آقای مهندس؛ اگر چریدی کو دنبه‌ات؟ اگر ادعا می‌کنم حال خوبی دارم یا مسیر زندگی را بلد هستم، مسلماً امروز اینجا حضور نداشتم.

شرط اول برای رسیدن به حال خوب این است که؛ فرمان‌بردار باشم. کنگره مثل یک ارتش می‌ماند که هر دستوری به ما داده می‌شود بدون چون‌وچرا باید آن را انجام بدهیم. حساسیت کار ما فرقی با کادر پزشکی ندارد حتی حساس‌تر هم است چرا که پزشک فقط جسم را درمان می‌کند لیکن کنگره جسم، روان و جهان‌بینی را درمان می‌کند تا ما به تعادل برسیم.
نکته مهم‌تر اینکه؛ زمانی می‌توانم فرمانده شوم که فرمان را به عقل خود بدهم تا بتوانم رشد کنم. برای این رشد لازم است غرور و منیت را کنار بگذارم تا تغییر و تبدیل در من صورت بگیرد.

صحبت‌های استاد در مورد تولد پنج سال رهایی راهنما مسافر آذر:

آزاد زنی راهنما خانم آذر را خدمت آقای مهندس، خانم مونای عزیز، همکاران عزیز و کادر مرزبانی تبریک می‌گویم. خانم آذر یکی از رهجوهای خیلی خوب و واقعاً یک فرمان‌بردار واقعی بودند، همیشه بی‌نقص عمل کرده و بسیار تابع قانون است. در بسیاری از اوقات از زمانی که ایجنت شدم برجکش را زدم، لیکن ایشان بسیار قانونمند عمل کردند، حتی یک جاهایی از او خواستم که این‌قدر سخت‌گیری نکند.

او از خمینی‌شهر می‌آمد و می‌رفت؛ ولی این مسیر را با عشق می‌آمد. اکنون به رهجو می‌گویی چرا شعبه نمی‌آیی؟ می‌گوید راهم دور است، با اینکه زیاد هم دور نیست و اغراق بسیار زیادی در این مورد می‌کنند.

آذر به بسیاری از بچه‌ها در آموزش پروتکل کمک کرد و به‌خاطر عشقی که به کنگره دارد، به نزدیک کنگره نقل‌مکان کرد و این نشان می‌دهد که مسیری که در آن قدم گذاشته، درست است. به‌پاس زحماتی که در کنگره انجام می‌دهد، بازتابش را در زندگی برای فرزند و همسرش آرزو دارم، بچه‌های لژیونش راهنمای خود را الگو قرار بدهند در نظم، قانون و فرمان‌برداری و جای پای راهنمای خود بگذارند.

پیام تولد ایشان را می خوانم؛ «ما همه خوشحال می شویم که در راه راست قدم بر می داریم ، هر قدمی که با بلندی برداشته می شود شما را به مقصد کل نزدیک تر می کند.»

اعلام سفر :

نام راهنما: مسافر فاطمه - آنتی ایکس مصرفی: تریاک، شیره - روش درمان: DST - داروی درمان: شربت OT - مدت سفر: ۱۰ ماه و ۱۰ روز - مدت رهایی: ۵ سال و ۵ روز - ورزش در کنگره: شطرنج.

خواسته:

خواسته اول: در دلشان بیان کردند.
خواسته دوم: خواسته‌ام خواسته جناب آقای مهندس است، بتوانم در اهداف کنگره ۶۰ به‌نوعی خدمت کنم.

صحبت‌های راهنما مسافر آذر:

سلام دوستان آذر هستم یک مسافر

خداوند را بابت نعمت‌هایش سپاسگزاری می‌کنم. از جناب مهندس خالق OT تشکر می‌کنم و از همین‌جا دستانش را می‌بوسم. اسیستانت محترم خانم مریم خیلی قدردان محبت شما هستم، خیلی از گره‌هایم به دستان شما باز شد. خدمت خانم فاطمه راهنمای تمام زندگی‌ام، بی‌نهایت تبریک می‌گویم و سپاسگزارم. خانم فاطمه از تمام امضاهایی که پای سی‌دی‌هایم زدید، تمام نامه‌های OT که برایم امضا کردید و تمام لحظاتی که کنارم بودید چه در حال بدی‌ها و چه حال خوبم، از شما نهایت تشکر را دارم.

تصور می‌کنم که امروز این دستور جلسه از فرمان‌برداری تا فرماندهی به من خورد برای این است که از سفر اول با خود عهد بستم و صد خود را گذاشتم تا کاری نکنم که خم به ابروی راهنمایم بیاید. امروز زندگی‌ام هزار درجه تغییر کرده است، مشکلات همیشه بوده و هست اما دید من نسبت به جهان عوض شده است‌. سؤال کتاب حال شما چطور است را با صمیم قلب جواب می‌دهم که آری؛ اکنون حالم خیلی خوب است و خیلی آرامش دارم!

اما چه شد که این شد؛ در خانواده‌ای بزرگ شدم که هیچ‌کدام مصرف‌کننده نبودند. اعتیاد از عروسی‌ام آغاز شد، سال‌ها گذشت و قدکشیدن و بزرگ‌شدن بچه‌هایم را ندیدم. از همان سفر اول منتظر ۵ سال رهایی‌ام بودم.حس امروز من مثل یک گردوی دربسته است؛ امروز با تمام عشق این پوسته را از هم جدا کردم و حس می‌کنم وارد یک حباب یا دنیایی بزرگ‌تر شده‌ام، با حس و حال خوب و طبیعتاً انتخاب‌های درست.

خیلی قدردان همسرم هستم، ایشان فداکاری کرد و ما به نزدیک کنگره نقل‌مکان کردیم. از طریق سایت با کنگره آشنا شدم و زمانی که قدم به اینجا نهادم، حس کردم متعلق به اینجا هستم.

تایپ: مسافر الهه، لژیون هجدهم - نمایندگی یاس
ویرایش: مسافر نگین، لژیون هجدهم - نمایندگی یاس
بازبینی و ارسال: همسفرفاطمه
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .