English Version
English

عشق برای عاشق زمان و مکان نمی‌شناسد

عشق برای عاشق زمان و مکان نمی‌شناسد

عشق ازنظر برخی صاحب‌نظران منحصر به داستان‌ها و افسانه‌های رمانتیک است. عشقی که در رابطه‌ عاطفی تجربه می‌گردد صرفاً نوعی شیفتگی و شیدایی است که در اثر فرآیندهای فیزیولوژی در جسم انسان ایجاد می‌شود، عشق را باید درک کرد و دریافت که یک احساس عمیق با محبت است که در وجود هرکسی نهادینه گردیده، کار‌هایی که ما انجام می‌دهیم نشان از پایه و ریشه‌ حیات است و حیات نشانی از عشق می‌باشد، وقتی مفهوم ‌می‌یابد که با محبت عجین شده باشد.

مُردن عشق است و دوباره زنده شدن نیز عشق؛ اگر عشق نبود چه چیزی یا چه کسی می‌توانست در حیات رشد کند و جهت کشف و تحقیق از تعلقات خود جدا شود، نه برای خود بلکه برای انسان‌هایی که پیش و پس از آن‌ها پا به حیات گذاشته و می‌گذارند. عشق یعنی گذشتن از خویش، چه چیزی زیباتر از این‌که با تمام وجودت دوست بداری، عشق قامت‌ها را راست، اندیشه‌ها را پاک و حیات را برای زیستنِ بهتر تقویت ‌می‌نماید، چنانچه این از خودگذشتگی در وجود انسان متجلی شود او عاشق است. عشق رنج زیستن را توجیه کرده و برای ناامیدی‌های بی‌دلیلی که ما را در چنگ می‌گیرد عذر موجه می‌تراشد، بسان حقیقتی که ما را در فراسوی مرزهای تن به زندگی دلبسته می‌کند لیکن همواره در وجود عاشق بیم آن است که عشق پناهی گردد، پروازی نه! گریزگاهی گردد که رنج شیدایی را تسکین نباشد.

نگفتمت که به یغما رود دلت عاشق!
چو دل به عشق دهی دلبران یغما را

 

عشق برای عاشق زمان و مکان نمی‌شناسد، خداوند خود حیات است و هر آنچه خلق کرده در اختیار مخلوق خود یعنی انسان نهاده و خورشیدی را برای زیستن و پیدا کردن راهش بر بالای سر او نهاده تا در اعماق ظلمات فرو نرود، درب‌های بسته روزی بازخواهد شد؛ کافیست دریچه قلب عاشق گشوده شود، میزبان امواج خروشان عشق گردد و وسعت بیکران عشق را دریابد، از بیداری تا هشیاری فاصله چندانی نیست امّا انسان می‌بایست صبر داشته باشد تمامی موجودات دارای محبت هستند حتی آن‌هایی که ظاهری خشن دارند. زمین و آسمان، هستی و نیستی و هر آنچه در آن‌هاست عشق است که همه در عشقِ معشوق لایتناهی شناورند. چهره عرفانی را شاید بتوان این‌گونه توصیف کرد: منصور حلاج را پرسیدند که: "عشق چیست؟"گفت: " امروز بینی و فردا و پس‌فردا" امروزش بکُشتند و فردا روزش بسوختند و دیگر روزش به باد دادند. عشق این است و بس! بدون عشق نمی‌توان‌ از عشق سخن گفت، زیرا که نه جسم است و نه جان!
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه‌ی خمار داشت.

به قلم: مسافر مجید محمدی لژیون 7

تهیه کننده : مسافر حسین کیانی لژیون 30

تقدیم به نگاه شما عزیزان از طرف خدمتگزارن سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .