English Version
English

رهایی از بند اعتیاد انگار در زمین و آسمان معلق هستی

رهایی از بند اعتیاد انگار در زمین و آسمان معلق هستی

به نام خالق هستی

خداوندا دریا و آسمان و دشت پوشیده از رقصنده‌های آسمانی و روح ناآرام ما خواستار رهایی، نه از خلاصی بلکه دیدار معشوق است. خداوندا تنها تو را می‌ستاییم و تنها تو را ستایش می‌کنیم برای انجام این عمل عظیم شکر، شکر، شکر
وعده خداوند دروغ نیست چه جمله زیبایی! جمله‌ای که بارها و بارها در اوایل ورود به کنگره به من گفته می‌شد. تاریکی‌هایی چون ترس، ناامیدی، اضطراب، قیاس ... تمام وجودم را احاطه کرده بودند. باور کردن حرف‌ها، باور کردن انسان‌ها و باور کردن درمان اعتیاد برای من خیلی سخت بود. ذهنم پر از آشوب، افکارم پر از کلمات منفی، درونم شلوغ و پر از هیاهو بود. من هم در کنار مسافرم، به دلیل ناآگاهی‌هایم وارد دروازه تاریکی‌ها شده بودم؛ اما با وجود تاریکی‌ها یک نقطه‌ای روشن را حس می‌کردم ‌که نمی‌دانم نور بود یا نقطه سفیدی؛ اما هر چه بود منبع‌اش امید، ایمان و عشق بود و می‌دانم آن نقطه قدرت زیادی داشت که می‌توانست در دل آن همه تاریکی که برای خود به وجود آورده بودم خودنمایی کند.

هر بار با شنیدن جمله؛ وعده خداوند دروغ نیست. آن نقطه نور هم در وجود من بزرگ‌تر می‌شد. با تمام سختی‌ها و با تمام دردها، من و مسافرم وارد سفر اول شدیم و تاریکی‌ها همچنان برای خود جولان می‌دادند؛ اما چیزی که فرق می‌کرد، این بود که انگار آن تاریکی‌ها هم فهمیده بودند که اتفاقاتی در راه است و خود را مانند سیل، زلزله و طوفان نشان می‌دادند تا سد راهمان شوند؛ اما چیزی که وجود داشت آن نور کوچک در دل تاریکی‌های من خودنمایی می‌کرد و با گرفتن انرژی از سرچشمه عظیمی مانند کنگره ۶۰ بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد و من را در ادامه دادن به مسیر کمک می‌نمود. مسیر سخت بود. گاه با کوه‌های بزرگ برخورد می‌کردم که مانع حرکت کردنم بودند و گاه سنگ‌های سخت و تیز، پاهایم را ‌بی‌رمق می‌کردند و گاه موج‌هایی ترسناک حمله‌ور می‌شدند که از مسیر گمراهم کنند؛ اما سرچشمه زلال و شیرین کنگره ۶۰ بر تمام این‌ها غلبه می‌کرد و به من یاد می‌داد که چگونه از کوه‌های بلند و سنگ‌های سخت موج‌های ترسناک عبور کنم و به من وعده رهایی می‌داد. رهایی از بند تاریکی‌ها، رهایی از بند اعتیاد و چه وعده شیرینی که وقتی آن را می‌چشی انگار در زمین و آسمان معلق هستی.

لحظه‌ای که اعتیاد آرام‌آرام کوله‌بار خود را جمع می‌کند و از تو و عزیزانت دور می‌شود. آن‌قدر دور می‌شود که فقط برايتان یک تجربه می‌شود، تجربه‌ای که درس‌های زیادی به تو داده است. تجربه‌ای که کمکت می‌کند قوی و محکم و استوار باشی، تجربه‌ای که به من آرزو نشان داد این بود که پا روی ترس‌هایم گذاشتم و به دل مشکلات رفتم و در کنار مسافرم ایستادم تا بگویم هستم با تمام دردها و زخم‌هایی که در مسیر اعتیاد به من و مسافرم و فرزندانم خورده، می‌مانم و محکم ایستادگی می‌کنم؛ چون عشقی را یافته‌ام که به من قدرت حرکت می‌دهد و عشقی که جای تمام نداشته‌هایم را برای من پر کرد و آن عشق کنگره ۶۰، عشق آقای مهندس و‌ عشق راهنما است که آموزش درست زندگی کردن را به من می‌دهند. تمام این‌ها از عشقی چون عشق قدرت مطلق سرچشمه می‌گیرند.

خداوندا از تو ممنونم بابت کنگره ۶۰ که به من و خانواده‌ام کمک می‌کند تا به طرف روشنایی‌ها برگردیم و مزه درست زندگی کردن را بچشیم. تمام این‌هایی را که از دل گفتم فقط نشان‌دهنده این است که وعده خداوند دروغ نیست؛ اگر در مسیر درست قرار بگیرم و یک قدم بردارم خداوند ده قدم برای من برمی‌دارد و اگر درست و محکم و با ایمان و با امید حرکت کنم، قطعاً خداوند پاداشم را خواهد داد و کمکم خواهد کرد. شکر شکر شکر

نویسنده و تایپ: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون‌ اول)
ارسال: مرزبان خبری همسفر زلیخا
همسفران نمایندگی پرند

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .