اعتیاد و مواد مخدر، کلماتی هستند که شنیدن آن برای همه انسانها سخت است و خدا میداند که انسان در دل خود چه رنجی میکشد و این کلمات برایش چهقدر خجالتآور هستند.
من و مسافرم مثل همه آشنایی با مواد مخدر نداشتیم، و من خیلی وحشت داشتم اگر خدایی ناکرده یک روز مسافر من مصرف کننده باشد چه میشود. همیشه این کابوس با من بود چون واقعا نمیتوانستم یک فرد مصرف کننده را تحمل کنم. مسافر من گاهی با دوستان تفریحی بساط راه می انداخت، ولی آخرش با جنگ دعوا به پایان میرسید.
چند سالی گذشت تا ما با یک ورشکستگی مالی رو به رو شدیم و مسافرم دور از چشم من دوباره شروع کرد و این بار مرتب، البته با دوستان وقتی که فهمیدم انگار دنیا روی سر من خراب شد احساس کردم به پایان راه رسیدم.
به هر ریسمانی چنگ انداختم ولی مسافرم قادر به ترک نبود چون نمیتوانست، نیمه راه را میرفت دوباره شروع میکرد.و من نا امیدترین فرد دنیا بودم، تا اینکه فرد عزیزی کنگره را به ما معرفی کرد.
من خیال میکردم که مثل بقیه راهها است و چندان خوشحال نبودم چند ماهی گذشت و مسافرم اسرار داشت من هم با او به کلاس بروم. بلاخره با اسرار زیاد رفتم 3 جلسه گذشت بعد من را به فرشتهای سفید پوش سپردنند. من با او هم صحبت شدم و دیدم چقدر با احترام و روی خوش با من حرف میزند او صادقانه من را در آغوش کشید، و احوال پرسیگرمی با من کرد. او از قوانین برای من گفت از احترام گذاشتن از حریم شخصی،
و خداوند را سپاس میگویم که کنگره و فرشته های زمینیاش را سر راه من و مسافرم قرار داد و به ما یاد دادن احترام گذاشتن فقط برای رسیدن حال خوش خودمان است و همیشه احترم مسافرم را نگه دارم، و اجازه ندهم کسی وارد حریم شخصی زندگیمان شود و همیشه قوانین را سرلوحه زندگیمان قرار دهیم تا به آن گذشته تاریک بر نگردیم.
نویسنده: همسفر افسانه، رهجوی راهنما همسفر شبنم (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر منصوره، رهجوی راهنما همسفر شبنم
ویراستار و ارسال: همسفر معصومه، مرزبان خبری
همسفران لژیون الیگودرز
- تعداد بازدید از این مطلب :
66