استاد امین میفرمایند: یکی از مطالبی که همیشه ذهن من را به خود مشغول میکرد و موضوع مهمی در جامعهشناسی بود، این است که آیا هدف وسیله را توجیه میکند؟ این جمله معروفی است در مکاتب جامعهشناسی و طرفداران زیادی هم دارد، بعضیها هم طرفدارش نیستند؛ ولی واقعاً همانطوری عمل میکنند، برخی هم مخالفش هستند. صورت مسئله این است که آیا اگر ما یک کار مهمی بخواهیم انجام بدهیم و خیلی مهم و ارزشمند باشد، آیا میتوانیم به خاطر اینکه آن کار مهم انجام بشود دست به خیلی از کارها بزنیم؟ جواب این سوال در داستانهای قرآن بهش اشاره میشود.
خداوند میفرماید: من جهان را بیدلیل نیافریدم و با دلیل خاصی آفریدم؛ پس یک هدفی را دارد دنبال میکند و یک برنامه و نقشههایی برایش دارد؛ پس این موضوع که آیا هدف وسیله را توجیه میکند این سوال برای خداوند هم مطرح شده و با آن روبرو است و برای اینکه به هدفش برسد، باید تدبیر و مدیریتش کند. حالا میخواهیم ببینیم روش خداوند چگونه است برای اینکه به یک هدفی برسد؟ داستان حضرت موسی در سوره طاها از آنجا شروع میشود که ایشان با خانوادهاش در حال مهاجرت بوده است. در راه یک آتش و نوری را میبیند که هم کنجکاو بوده و هم میخواست که اگر آتشی است بیاورد و خانوادهاش را گرم کند؛ وقتی به آتش میرسد صدا میآید و وحی میرسد که کفشهایت را در بیاور که تو در سرزمین مقدسی هستی.
خداوند در سوره طاها میفرماید من خداوند هستم و هیچ خدایی جز من نیست و خداوند با موسی مستقیماً صحبت میکند. خداوند به او میفرماید بایستی بروی و ماموریتی را انجام بدهی و برای تو برنامه و نقشهای دارم که فرعون از قالب خودش خارج شده است. برای اینکه موسی باورش بشود خداوند یک یا دو نشانه به حضرت موسی نشان میدهد، مثلاً دستت را بیرون بیاور که درخشان میشود و عصایت را بینداز اژدها میشود؛ وقتی موسی باورش میشود که از طرف قدرت مطلق فرمانی را اجرا میکند و خواستههایی را از خداوند میخواهد، خواستههای حضرت موسی به دو قسمت شخصی و بیرونی تقسیم میشود. خواسته شخصی این بود که؛ سینهام را بگشای، کار را بر من آسان کن، گره از زبان من باز کن و خواستههای بیرونی هم این بود که؛ برای من یک وزیر که از اهل من باشد، از جنس خودم باشد قرار بده، قوی ساز پشت من را که بتوانم بروم و کار را انجام بدهم، آن را در فرمان من شریک کن. خداوند همه اینها را قبول میکند و میگوید قبلاً هم در حق تو خوبی کردم و داستان را تعریف میکند.
داستان از جایی شروع میشود که فرعون خوابی را میبیند و میرود سراغ معبران و آنها میگویند پسری از بنیاسرائیل به دنیا میآید که قدرت تو را به زیر میکشد و از بین میبرد؛ چون فرعون باور داشته که خداوند است و خدایی بهتر از خودش سراغ ندارد. دستور میدهد هر چه فرزند ذکور در بنیاسرائیل به دنیا میآید باید کشته شود و خداوند میگوید ما قبلاً هم به تو لطف کردیم و به مادرت وحی کردیم که تو را در سبدی بگذارد و در رودخانه رها کند، به خواهرت وحی کردیم به دنبال سبد برود و به خودت وحی کردیم که سینه هیچ زنی را نگیری. اینجا خواهرت مادرت را به عنوان دایه به همسر موسی معرفی میکند. این کار را انجام دادیم که مادرت غصه نخورد و دلش روشن بشود. در واقع موسی هم نان فرعون را میخورد هم شیر مادرش را هم در امکانات و رفاه بزرگ میشود.
در واقع اینجا دو تا هدف مطرح میشود. هدف فرعون برای حفظ حکومت خودش و هدف خداوند. خداوند میگوید من تو را در آن شرایط قرار دادم که بزرگ بشوی و رشد کنی برای هدف خودم. هدف خداوند این است که آن دانش را به موسی انتقال بدهد و موسی بیاید فرعون را که از مسیر خارج شده به مسیر خودش برگرداند؛ پس ما اینجا دو تا شخصیت داریم که خداوند به عنوان خدای واقعی و فرعون به عنوان کسی که فکر میکند خداوند است و خدای دروغی. هر دو هدف بزرگی دارند؛ ولی روشها با هم کلی تفاوت دارد. فرعون برای اینکه به هدف برسد، تمام فرزندان بنیاسرائیل را میکشد؛ یعنی هزاران نفر را از بین میبرد برای اینکه آن سیستم یا حکومت حفظ شود. متد فرعون این بود. متد خداوند چی است؟ آنقدر متفاوت است که حتی نمیگذارد یک مادر از فرزند خودش محروم بشود. خداوند طوری معادلات را کنار هم قرار میدهد که حتی آن بچه پیش مادرش برگردد. داستان موسی دو روش را با هم مقایسه میکند و به ما الگو میدهد که اگر کار مهمی را انجام میدهیم هر دو روش جلوی ما است؛ پس آیا هدف وسیله را توجیه میکند؟ خیر اگر انسان هدف ارزشمندی هم دارد این اجازه بهش داده نمیشود که با نهایت تخریب، با نهایت خسارت بیاید و به نتیجه برسد.
این الگو میتواند یک الگوی راهگشا در کنگره باشد..یعنی یک زمانی یک راهنما هدفش این است که شاگرد تعلیم بدهد تا به درمان و آرامش برسند. یک موقع هدف این است که تعداد رهایی زیاد باشد و آمار زیادی داشته باشد. باز این دو تا با هم تفاوت دارند؛ اگر ایجنت و مرزبان هستم در عین حالی که باید محکم رفتار کنم این اجازه به من داده نمیشود که اگر افراد خطا یا اشتباهی مرتکب شدند به هر نحوی برخورد کنم، باید به گونهای برخورد نمایم که هم آن شخص بفهمد و هم تخریب ایجاد نشود و در تمام مسائل این قانون صادق است.
نویسنده و تایپ: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
ارسال: مرزبان خبری همسفر زلیخا
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
89