سیگار یا قلیان یکی از مضرترین سمومی است که به دست انسان ساختهشده و بشر با ندانستن و نداشتن تعادل دست به استفاده گوناگون از آن زد. گاهی فکر میکند اگر شکل و یا نوع مصرف آن را تغییر دهد از ضرر آن جلوگیری کرده است، شکل مصرف نیکوتین فرقی نمیکند مهم این است که با مصرف آن هزاران هزار سم را به علت نداشتن آگاهی وارد بدن کردهایم و به علت اینکه انرژی زیادی در بدن ما ایجاد میکند از مصرف آن شادمان بودهایم.
فکر میکردیم که داروی شفا پیداکردهایم غافل از اینکه در درازمدت متوجه شدیم که تمام تعادل ما به دست سیگار یا قلیان افتاده است و قدر آن آزادی و رهایی را نمیدانستیم، در تکاپو بودیم که آن آزادی را به دست آوریم و از افیون خود را جداسازیم؛ اما هر بار با درهای بستهای مواجه میشدیم و امیدی در دلمان میمرد. از جامعه رانده و از خانواده درمانده شده بودیم، نگاه افراد که انگار به عجوزهای برخورد کردهاند و خود را یک سر و گردن از ما راهگمکردگان بالاتر میدیدند بر من سنگینی میکرد؛ اما من نمیخواستم به این باور برسم که آری! آنان راه سلامتی در پیش گرفتند و من راه را گم کردم.
در جهان خلقت هیچچیز بیهوده نیست، این ما انسانها هستیم که راه درست استفاده کردن را از یاد بردهایم، میگوییم اگر خدا نمیآفرید من دست به عمل ناشایست نمیزدم، غافل از اینکه برای من گمکرده راه فرقی نمیکند، اگر تنباکو نبود با ابزار دیگری دست به نابودی خویش یا دیگران میزدم، بهطور مثال از چاقو برای خودکشی یا کشتن دیگران استفاده میکردم.
من در دوران استفاده از قلیان لذت زندگی را برای خودم حرام کرده بودم؛ ریهای که خداوند به من به امانتداده بود را از بین بردم و میگفتم من مقصر نیستم، اگر بد است چرا خدا آفریده،؟ اگر ضرر داشت که میلیونها آدم از آن استفاده نمیکردند! پس استفاده از آن غلط نیست، ولی وقتی در کنگره ۶٠ قرار گرفتم تازه متوجه شدم که چقدر در اشتباه بودم که تمام مسئولیت اشتباهات خود را به گردن خالق خود میانداختم.
در کنگره ۶٠ با متدی به نام DST آشنا شدم و فهمیدم میتوانم با کمک این روش خود را از بند بزرگترین دشمن خود رهاسازم؛ راهی که زمان میبرد؛ اما بهراستی به جواب میانجامید. برای منی که فکر میکردم کاری نشدنی است، شدنی شد و از بند نیرومندترین اهریمن آزاد شدم و دربند بندگی قرار گرفتم و بهترین راه رسیدن به سعادت و سلامت روح و جان خود را پیدا کردم؛ بهراستیکه بهترین راه کوتاهترین راه نیست!
در این راه سختی بسیار بود؛ اما شیرینی هم بسیار شد. منی که فکر میکردم فقط غذا برای جسم است با نوشتن سیدیها و رفتن سر لژیون یاد گرفتم جسم من بیشتر نیاز به غذای روح دارد؛ زیرا من در تمام زمانی که به جسمم آسیب میزدم به علت نگاه تلخ و زننده مردم که مرا همانند یک قاتل جانی میدانستند، کسی که جرم بسیار سنگینی متحمل شده است بسیار دچار آسیب شده بودم و زخمهای فراوانی داشتم. کنگره ۶٠ به من شخصیت داد، احترام داد، بخشیدن را به من آموخت، قدرت تشخیص بدی از خوبی را به من آموزش داد. کنگره به من آموخت راه بندگی فقط یکراه است و آن صراط مستقیم است؛ راهی که در آن بدی بد است و خوبی بهترین راه است. برای جلب رضایت خود، دیگران و علیالخصوص پروردگار بهترین و کاملترین راه صراط مستقیم است که برای نشان دادن این راه پیامبران و امامان بسیاری آمدهاند.
نویسنده: مسافر نیکوتین نفیسه رهجوی راهنمای ویلیام وایت همسفر شهلا، نمایندگی اراک
رابط خبری: مسافر نیکوتین یسنا رهجوی راهنمای ویلیام وایت همسفر شهلا، نمایندگی اراک
ویراستاری و ارسال: مسافر نیکوتین منیره رهجوی راهنمای ویلیام وایت همسفر فریبا، نمایندگی سهروردی اصفهان
گروه همسفران ویلیام وایت کنگره ۶٠
- تعداد بازدید از این مطلب :
449