جلسه چهاردهم از دوره دوازدهم از کارگاههای آموزشی خصوصی، کنگره۶۰ نمایندگی قیدار با دستور جلسه "وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من" با استادی مسافر منصور و نگهبانی مسافر یداله و دبیری مسافر محمد در روز یکشنبه ۱۴۰۱/۱۲/۲۱ و در ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان منصور هستم یک مسافر. از نگهبان محترم آقا یداله تشکر میکنم که مسئولیت و اداره جلسه را به من واگذار کردند تا خدمت کنم. خدای خود را شاکر و سپاسگزارم که یکبار دیگر فرصت حضور در کنگره به من داده شد، تا بتوانم از تک تک شما عزیزان آموزش بگیرم. تشکر میکنم از راهنمای بزرگوارم، لژیون مرزبانی و ایجنت محترم آقا مسعود که اجازه دادند یکبار دیگر این جایگاه را تجربه کنم.
اما در مورد دستور جلسه این هفته "وادی چهاردهم و تاثیر آن بر روی من" این وادی، وادی عشق و محبت است که به ما میگوید: آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است. یعنی کسانی که به عشق و محبت ایمان دارند، دست افتادهای را میگیرند، محبت میکنند، بخشش میکنند و گذشت میکنند. یعنی پیمانه اینها از محبت پر است و کسانی که از این مولفهها ندارند یا بویی از دوست داشتن، بخشش و محبت نبردهاند، مثال همان ظرف تهی است.
وادی عشق میگوید: از عشق چه گویم که عشق به ظاهر سوختن است، اما نه برای خاکستر شدن، بلکه برای تبدیل شدن به نور و رسیدن به خود، رسیدن، یاد گرفتن و چگونه زیستن در جهان خاکی است. اگر یک مثالی بگویم، یک درخت را نگاه کنید، قبل از اینکه شاخهاش زیبایی نور را لمس کند، ریشهاش تاریکیها را لمس میکند. گاهی برای رسیدن به نور باید از تاریکیها گذر کرد.
"گل مباش، که ریشهات اسیر خاک باشد
باران مباش، که بر روی خاک فرو بروی
خاک باش، که گل از تو بروید
خاک باش که باران بخاطر تو ببارد"
اگر به این واژهها دقت کنیم، متوجه خواهیم شد که مفهوم خیلی زیبایی را با خود حمل میکند.
ما در وادی چهاردهم سه مرحله عشق داریم. عشق مخلوق به مخلوق، عشق مخلوق به خالق و عشق خالق به مخلوق، چه زمانی خالق، عاشق مخلوقش میشود؟ زمانی که انسان با عشق بلاعوض به بنده های خدا عشق بورزم و دست یتیمی را بگیرم، بدون چشم داشتی بتوانم ببخشم، اینجاست که خداوند عاشق بنده خود میشود. دروازه ورود به رحمت خداوند، قلب انسانها است. کسانی که کمک میکنند، به همنوع خود عشق میورزند، به همدیگر محبت میکنند، دروازه رحمت خداوند همیشه به روی این عزیزان باز است.
در دنیایی که زندگی میکنیم، دو خط موازی وجود دارد یعنی این خط تولد تا مرگ انسان است. اگر سنگ قبرها را نگاه کنید، خواهید دید که فاصله چندانی باهم ندارند و ما در این فاصله کم بر روی این کره خاکی زندگی میکنیم. در این دنیای خاکی هر آنچه که از پول، ثروت، مقام و قدرت مهم است در زمان مرگ هیچ اهمیت و ارزشی ندارد، مگر آنکه از آنها در راه رضای خدا بهرهای برده باشد. زمان مرگ انسان، ثروت و مقام جایگاهی برای او مشخص نمیکند، اما کارها و اعمالی که از زمان تولد تا مرگ انجام داده است، مثل محبت به دیگران، خدمت به خلق خدا، مشروط بر اینکه در راه رضای خدا باشد، جایگاهش را در جهان پس از مرگ مشخص خواهد کرد. بهترین اعمال همین عشق و محبت است. بیائید بجای اینکه نفرت داشته باشیم، کینه ورزی کنیم، همدیگر را دوست داشته باشیم، به یکدیگر کمک کنیم.
خیلی از سرمایهداران هستند که به قشر ضعیف کمک میکنند و هستند کسانی که از مال دنیا بینیاز هستند ولی دریغ از یک بخشش یا کمک به دیگران، شاید این افراد خودشان هم اجازه استفاده از اموال خود را ندارند. کسانی هم هستند که برای شناخته شدن به سفر مکه میروند یا فقط برای اینکه حاجی شوند و غافل از اینکه مکه جلوی درمان است، تهیه جهیزیه، دست نوازش بر سر یتیمان کشیدن، باید باور کنیم که این اعمال ثوابی بیشتر حج دارد.
عشق به ظاهر سوختن، نه برای خاکستر شدن، وقتی در وادی عشق قرار گرفتی، همان گدازههای آتش را همچون برگی لطیف احساس خواهی کرد.
اما در مورد کنگره و لژیونها باید بگویم، کنگره جایی ایست که عشق و محبت را به معنای واقعی کلمه میتوان دید. میتوان دید با عشق و محبت از تازه واردین استقبال میشود و با آغوش باز آنها را در جهت درمان میپذیرند.
لژیونها مثال یک خانواده است و راهنما حکم پدر را در لژیون دارد و اعضای این لژیون مثل برادران تو هستند، پس آنچه را که از عشق و محبت آموختهایم باید در لژیونها اجرایی کنیم تا با حال خوش روبرو شویم.
ممنونم از اینکه به حرفهای من گوش کردید متشکرم.
تایپ و ضبط صدا: مسافر ابوذر، رهجوی لژیون چهارم
ارسال گزارش: مسافر یداله، مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
494