خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان وهاب هستم یک مسافر. از نگهبان محترم آقا وهب تشکر میکنم که مسئولیت و اداره جلسه را به من واگذار کردند تا خدمت کنم. قبل از هر چیز خدای خود را شاکر و سپاسگزارم که یکبار دیگر فرصت حضور در کنگره را به من داد، تا خدمت کنم.
اما در مورد دستور جلسه این هفته "وظایف راهنما و رهجو" راهنما چه کسی است؟ راهنما کسی است که راه را نشان میدهد، در کنگره شصت راهنما کسی است که تمام مراحل درمان را گذرانده است، به درمان قطعی مواد یا به تعادل کامل رسیده است. راهنما هفت خان رستم را طی میکند تا بتواند در این جایگاه قرار بگیرد.
رهجو کیست؟ رهجو کسی است که راه خود را گم کرده و به دنبال راه میگردد.
اما در مورد وظایف یک راهنما باید بگویم، راهنما باید عاشق رهجوی خود باشد، یعنی در پی این باشد که به هر طریق ممکن رهجوی خود را به رهایی برساند. راهنما وظیفه دارد نامه رهجو را به موقع تحویل بدهد، حال رهجوی خود را بپرسد، در آخر اینکه طبق قوانین کنگره و به کمک روش dst رهجو را در مقوله اعتیاد به درمان برسانم. راهنما حق ندارد در مقوله اقتصاد، در مقوله اجتماعی، در مقوله کسب و کار، مشاوره بدهد، راهنما در این موارد چیزی نمیداند. من فقط در مقوله اعتیاد راهنمای رهجوی خود هستم و میتوانم به شاگردان خود آموزش دهم چون در این مورد من تجربه لازم را داشتم و آموزش دیدهام.
ادامه سخنان استاد
اما در مورد وظایف رهجو، رهجو وظایف بسیاری دارد. اگر به گذشته نگاه کنیم، تک تک ما آرزو داشتیم دو روز بدون اینکه دغدغهای داشته باشیم، بدون مواد زندگی کنیم. امروز این کنگره است که آرزوی دیروز مرا به واقعیت تبدیل کرده است. یکی از وظایف رهجو این است که در جلسات حضور داشته باشد، من به عنوان یک راهنما امروز هفده نفر رهجو دارم که الان شاید چهار نفر در جلسه حضور دارند. رهجو بایدآموزش پذیر باشد، رهجویی که آموزش پذیر نباشد به هیچ عنوان به درمان نمیرسد. اگر به درمان هم برسد، کیفیت مطلوبی نخواهد داشت. رهجو باید سیدیهای خود را خودش بنویسد.
رهجو یک وظیفهای در قبال کنگره دارد که حرمت و قوانین کنگره را باید رعایت کند.
در قبال راهنمای خود یک وظیفهای دارد و یک وظیفهای هم در قبال کار، زندگی، خانواده و جامعه دارد که باید آنچه را که در کنگره آموزش میبیند باید آموختههای خود را در جامعه هم عملی یا کاربردی کند. بعضی چیزها هم هست که من به عنوان یک رهجو نباید آنها را انجام دهم، همیشه سعی کنم خود را بالاتر بکشم، یعنی آن طوری باشم که میخواهم بشوم. رهجو خود نشان میدهد که میخواهد آموزش ببیند، من میخواهم درمان شوم. وقتی وارد کنگره شدی خواسته و هدف تو هر چه که باشد به همان خواهی رسید، اگر برای فریب دیگران آمدهاید، اگر برای درمان آمدهاید، اگر برای سر گرمی آمدهاید، مطمعن باشید به همان خواسته خود خواهید رسید. وقتی از کار و زندگی خود میگذرم و در جلسات هم حاضر میشوم، چرا نباید از این فرصت درست استفاده کنم! چرا به درمان نرسم! امیدوارم وظایف خود را همان طوری که مد نظر کنگره است انجام دهیم.
بعضی قوانین در کنگره هستند که در جایی قید نشده است که گفته میشود قوانین نانوشته، زمانی که راهنما وارد لژیون میشود و رهجو به احترام او بلند میشود، این در جایی نوشته نشده است ولی این به یک قانون تبدیل شده است. یعنی من به عنوان یک رهجو به احترام راهنمای خود که به من راه را نشان میدهد و به من کمک میکند از تاریکی خارج شوم، تمام قد میایستم. یک رهجو به احترام راهنمای خود، پای خود را روی پا نمیاندازد چون این یک بیاحترامی محسوب میشود.
وقتی من در لژیون همه اینها را رعایت کنم برای من یک عادت میشود تا در خانه هم این کارها را رعایت کنم.
کنگره شصت میخواهد از من یک قالبی بسازد که قالبی محکمتر از قالب قبل باشد و همین کار را هم انجام داده است. من دوستانی دارم که در کل زندگی خود یک نخ سیگار هم نکشیدهاند ولی این دوستان من روز جمعه ساعت ده صبح از خواب بیدار میشوند ولی کنگره با من کاری کرده است که، با اینکه من ساعت سه بعدازظهر بیدار میشدم، ساعت هفت بیدار میشوم و در پارک در جمع دوستان کنگره ورزش میکنیم.
این یکی از معجزات کنگره شصت است، این یعنی درمان قطعی در کنگره شصت....
از اینکه به صحبتهای من گوش کردین از همگی شما سپاسگزارم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
438