یازدهمین جلسه از دوره سی و سوم کارگاه آموزشی ویژه مسافران کنگره ۶۰؛ نمایندگی ایمان با استادی کمک راهنما مسافر مصطفی، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر امیر با دستور جلسه «وادی هفتم تأثیر آن روی من» در روز چهارشنبه سیام شهریورماه ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که در این جایگاه قرار گرفتم تا آموزش بگیریم. در مورد دستور جلسه وادی هفتم، رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت میکنیم. در وادی اول تا چهارم به من نشان میدهد که چگونه تفکر کنم. در وادی پنجم نشان میدهد که چگونه تفکر را از قوه به فعل دربیاورم. وادی ششم به من میگوید که عقل را در قالب فرمانده بپذیریم. وادی هفتم نشان میدهد که چگونه تعقل کنم یا تفکر مثبت داشته باشیم. رمز و راز کشف حقیقت، یعنی پوشیده است آشکار نیست باید در جهتش حرکت کنی تا پیدایش کنیم. قبل از اینکه در این موضوع بخواهم تجربه خودم را بگویم تمام آنهایی که داخل کنگره ۶۰ هستند انسانهای خیلی خوشبختی هستند، با هر سختی و مشکلی که بود الآن داخل کنگره هستند.
چرا میگویم انسان های خوشبختی هستند چون در اطراف بنده خیلی ها هستند که این راه را پیدا نکردند و هنوز مشکل دارند. ما داخل کنگره ۶۰ به خاطر اعتیاد آمدیم ولی یک پکیج کامل آموزشی در تمام موارد هست. جناب مهندس می فرمایند اگر یک مسیر را بخواهید پیدا کنید و در آن تعقل پیدا کنید، حالا می تواند پیدا کردن همسر یا پیدا کردن رشته تحصیلی است در مورد هر چیزی که هست فرقی ندارد. یکی از اقوام نزدیکم چند روز پیش سکته کرد، همان کسی بود که من را کنگره فرستاد، ولی خودش داخل یک ان جی او دیگر بود و من را برای درمان کنگره فرستاد، دو ماه قبل از سکته رفته بود پایش را عمل کند زمانی که مصرف کننده بود یک وزن ایده عالی داشت و هیچ مشکلی نداشت زمانی که رفت ترک سقوط آزاد انجام داد نزدیک به ۴۰ ،۵۰ کیلو اضافه وزن پیدا کرد و اصلاً مشکل از پایش نبود برای وزن زیادش بود، فشار خون هم داشت و هم خوردوخوراکش را نمیتوانست کنترل کند و هم ورزش نمیکرد.
ولی در کنگره همه اینها راداریم به ما آموزش میدهند. حالا راه برای ما پیداشده و این راه را آمدهایم و از الآن به بعد آن برداشت است. برداشت طی کردن یک مسیر است. برای خودم چیزی که تجربه کردم، زمانی که داخل این راه باشم برداشت میکنم. من داخل کنگره هستم ولی فقط جسم من است. من ایرادهایی که خودم داشتم را میخواهم بگویم مثلاً مشارکت نمیکردم. من میدیدم کسانی که مشارکت میکردند یک صحبتهایی در مورد یک حسهایی میکنند، میگفتند حال ما خوب است و من با خودم میگفتم پس چرا من اینگونه نیستم. خوب من مشارکت نمیکردم پس چگونه میتوانم آن حسها را دریافت میکنم.
زمانی که مشارکت میکنیم روی بیوشیمی ما تأثیر میگذارد یا خوابم درست نبود و میگفتم چرا حال من خوب نمیشود یا روی صندلی نمیتوانستم بنشینم جلسه که شروع میشد به بهانه سیگار کشیدن بیرون میرفتم اینجا به من یاد میدهند یک نیرویی هست که نمیگذارد من داخل جلسه بنشینم و باید راه مقابله با آن را یاد بگیرم.
خدمتگزاران این جلسه:
- تعداد بازدید از این مطلب :
923