جلسه یازدهم از دوره سوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه همسفران نمایندگی صادق قم با استادی کمکراهنمای تازهواردین همسفر مروارید، نگهبانی همسفر معصومه و دبیری همسفر اکرم با دستور جلسه هفتگی"وادی هفتم و تاثیر آن روی من" روز دوشنبه بیست و هشت شهریور ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مروارید هستم یک همسفر
از نگهبان جلسه واقعا سپاسگزارم که اجازه دادند من در این جایگاه باشم؛ از خدای خودم ممنونم که اجازه ورود به کنگره را به من داد؛ از تمام کسانی ممنون و مچکرم هستم که به یک نوعی کمککردند من در کنگره ۶۰ باشم، آموزش بگیرم و از ضدارزشهای وجودی خودم و اعتیاد مسافرم رها بشوم؛ حتی از یک سفر اولی یا تازهواردی که اینجا در کنارش حال من خوب بوده، ممنون و سپاسگزارم. در مورد دستور جلسه، وادی هفتم میگوید: رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است، یکی یافتن راه و دیگر آنچه برداشت مینماییم.
ما میخواهیم در مورد هر چیز که حرف بزنیم صفحه اول از هر وادی در کتاب به ما میگوید که راجع به چه چیزی باید صحبت بکنیم. رمز به معنای مطلب یا چیزی که پوشیده و پنهان است و حقیقت یعنی اصل و راستی هر چیزی؛ در کنگره ۶۰ ما میخواهیم به آن حقیقت برسیم. بعد مرحله بعدی میگوید: یکی یافتن راه و دوم آنچه برداشت میکنیم. یافتن راه مثل چه چیزی؟ اینکه ما و کسانی که به کنگره آمدیم یعنی راه را پیدا کردهایم؛ راهی که برای ما چندین سال پنهان بود؛ برای من همسفر و برای مسافرم؛ سالیان سال ما به دنبال رهایی از اعتیاد میگشتیم که برای همیشه رها بشود. کلینیک میرفتیم، کمپ میرفتیم و... ما همه جا را تجربه کرده بودیم ولی تا یکسال، دو ماه و یا سه ماه ادامه داشت و تمام میشد و دوباره برگشت میخورد. ولی کنگره راه درست را به من یاد میدهد در حالی که هیچ جای دنیا هنوز راه صحیح درمان اعتیاد را پیدا نکردهاند به غیر از آقای مهندس که راه و قوانین درست را به ما اعلام میکنند.
راه صحیح در کنگره ۶۰ چیست؟ اینکه باید ۱۱ ماه بیایند و سفر کنند. طی این مدت سیستم ایکس یک مسافر راه اندازی میشود. فرقی نمیکند برای همسفران هم همینطور هست؛ برای همسفران هم بدون سیم سیستم بدنشان راهاندازی میشود. این وادی به ما میگوید که چه کار کنیم که از ضدارزشها رها شویم. در این سالهایی که راه را پیدا نکردهایم، ضدارزشهایی مثل نفرت، کینه، کدورت و مشکلات؛ همه در وجود من بوده؛ من با مسافری زندگی میکردم که با هزاران تخریب آمده بود. وقتی میخواست تریاک را درمان کند، رفت و شیره مصرف کرد؛ وقتی مصرف شیرهاش را خواست درمان کند، رفت و قرص ترامادول را مدتی خورد؛ این چند مصرفیها برای این بود که راه را بلد نبود و مرتب پناه میبرد به یک راه دیگر ولی آقای مهندس راه را باز کردند با این روش که به اینجا بیاییم و سیستم ایکس ما در طول ۱۱ ماه راهاندازی بشود؛ چه مسافر و چه همسفر؛ حالا مسافرانمان با شربت ot ما بدون شربت ot که با صحبت در جهت تغییر بینش به درمان میرسیم. آن زمان وقتی به من گفتند ۱۱ ماه طول درمان هست، گفتم یک عمر است! من یک عمر به اینجا بیایم که چهکار کنم؟! در حقیقت چون مریض بودم و حالم بد بود، متوجه نبودم که من سالیان سال است که دنبال راه میگردم، پس این زمان برای من که چیزی نیست. برای من در این چند سال که زندگیام را باخت داده بودم این مدت درمان چیزی نبود.
یافتن راه ایناست که ببینم کنگره چه چیزی را به من یاد میدهد؟ کنگره به من میگوید صبر کن؛ بسیار خب صبر میکنم ولی صبر که با دلخوشی نیست؛ صبر همراه با درد است. صبر همراه با این است که مسافر من گریز میزند. درست است که راه را پیدا کردهایم ولی آیا مسافر من این راه را قبول دارد؟ من باید با صبوری، اجازه و زمان بدهم که این راه را بپذیرد نه این که دو ماه در اینجا باشم و بگویم که حالا راه نمایان است ما به درمان میرسیم؛ بعد ببینم که مسافرم نمیآید و من به هم بریزم؛ نه؛
من به کنگره میآیم و آموزشها را میگیرم و اجازه میدهم که مسافر من هم سفر کند؛ کسی که اعتیاد دارد، تمام سیستم بدنش تخریب شدهاست و هیچ چیزی را متوجه نیست؛ باید این سازگاری انجام بشود؛ حداقل دو ماه من باید به حوصله بگذرانم و حرفی نزنم که در این دو ماه شربتی که به او میدهند با آن موادی که مصرف میکرده، جایگزین شود. یافتن راه اصولی را مهندس به این شکل پیدا کردند و راه درست است اگر در کنارش من همسفر هم به مسافرم فرصت بدهم که سفرش را طی کند نه این که بگویم راه مشخص است و بروم و در خانه بنشینم که حالا حالمان خوب میشود.
من هم نیاز به درمان دارم. خود من در این وادی نقطهای که در آن گیر کرده بودم را پیدا کردم. پس یافتن راه این است که من تلاش کنم؛ همراه با تلاش و کوشش به گونهای که سختی راه، مرا از ادامه مسیر نیندازد.
کسانی هستند که دربهدر به دنبال راه میگردند که یک راه درست پیدا کنند که درمان بشوند ولی حالا که اجازه به من داده شده که اینجا باشم، که خداوند اذن ورود به این مکان را به من داده است (چرا با اینکه، این همه مصرفکننده بیرون داریم، چرا همه نمیآیند؟ مگر نمیگوییم راه خوبی است؟ برادر من هم مصرفکننده است چرا نمیآمده؟ مگر مسافرم را نمیدیده؟) پس ببینید اگر اینجا ورود پیدا کردیم یعنی خداوند به ما اجازه دادهاست. آقای مهندس را هم خداوند اجازهداد که راه را پیدا کردند که به جهانیان اعلام کنند. خیلی مهم است که در این راهی که قرار گرفتم بتوانم حرکت بکنم.
این وادی کلید را به دست من میدهد و میگوید: رمز و راز کلید تو دست خودت است ولی از آنجایی که من تخریب زیادی داشتهام، نمیخواهم بپذیرم. مشکلات و بیپولی دارم، مسافرم سفر نمیکند، حال فرزندم خوب نیست؛ همه اینها در زندگی عادی همه هست. هم برای من هست و هم برای کسانی که بیرون از کنگره هستند ولی چیزی که هست برای منی که به کنگره میآیم، ایناست که در حال آموزش گرفتن هستم؛ اینکه یاد میگیرم در برابر مشکلاتم چه رفتاری باید داشته باشم؟ چگونه مشکلاتم را حل کنم؟ این برای من یک امتیاز مثبت محسوب میشود نسبت به کسی که بیرون از کنگره است. من باید قدر این کلیدی که رمزش را پیدا کردهام، بدانم. باید به عمل و اجرا در آورم. حتی راهنمایان ما یک زمانی مشکلی پیش میآید، یک رمز و رازی در زندگیشان وجود دارد که اصلا حل کردن آن برایشان سخت است ولی میآیند و میروند و آموزش میگیرند و مسئله برای آنها حل میشود. ما هم با آمدن، با رفتن، با مشارکت کردن و دریافت آموزشها، یاد میگیریم مسائلمان را حل کنیم.
این وادی خیلی برایم جالب بود که میگوید: هدف داشته باشید. هدف شما از آمدن به کنگره چیست؟ این که مسافرمان به درمان برسد. پس باید تلاش و کوشش کنیم و سختی راه را به جان بخریم. بهشت را بیدلیل به هر کسی نمیدهند؛ باید بهایش را پرداخت کنیم. من میخواهم خانوادهام رها بشود، مسافرم دیگر سیگار نکشد و مواد مصرف نکند، همه چیز هم آرام باشد؛ باید یک بهایی بپردازم. ظهر وقت خوابم است؛ بلند میشوم و میآیم و سر جلسه حاضر میشوم؛ با سیدی نوشتن که راهنما مرتب به من گوشزد میکند هم گره کار من با آن سیدی نوشتن حل میشود؛ به حالتی که خود من اصلا متوجه آن نبودم، در این موردی که درگیر حل آن بودم، زمانی که مجدد این وادی را نوشتم، دیدم گره کار من در درون خود من است.
این وادی میگوید: صراط مستقیم
صراط مستقیم نشانهاش چه هست؟ این که من هدف داشته باشم و برای هدفم قدم بردارم؛ در حرکت باشم. ما میگوییم صراط مستقیم ولی به قدری پیچ و خم دارد تا به آن اصل نهایی که آرامش و تعادل است برسیم. پس برای رسیدن به آن آرامش باید آموزش بگیریم که غیر از این باشد، بیرون از اینجا همان آدمی بودیم که هستیم. الان از روز اولی که به کنگره ۶۰ آمدهام، چه تغییری کردهام؟ حس و حال من چهقدر خوب شده است؟ آیا به آرامش رسیدهام؟ برداشت من از این رفت و آمد، چه بوده است؟ من خودم با گریه و زاری به کنگره میآمدم و دو ماه اول چیزی نمینوشتم. بیحرف و کلام میآمدم و نگاه افراد میکردم. آهسته آهسته با همین حضور داشتنها توانستم حال خودم را خوب کنم. وادیها به من کمک کردند که تفکر کردن را به من آموختند و به اجرا درآوردن و عملی کردن فکرها را یاد من دادند. در جایی که من نمیدانستم این عقل من است به من دستور میدهد یا نفس من، وادی ششم با چگونه حاکم کردن فرماندهی عقل به من آموزش داد که به تشخیص برسم که چه زمان عقل به من فرمان میدهد و در این بخش هم وادی هفتم به ما میآموزد، کلید دست خودت است ولی باید راه را پیدا کنی.
خدا را شکر! خدا خیر بدهد آقای مهندس و خانواده محترمشان را که راه را برای ما باز کردند؛ مسیری که برای ما علامتگذاری شده که ما همه چیز را میبینیم و میدانیم. باید شکرگزار باشیم و در این راه خدمتگزار باشیم تا به آن آرامش و رهایی برسیم.
در اثنای جلسه از سوی مرزبانان عزیز و ایجنت محترم همسفر مرضیه از خدمت مسئول امتحانات نمایندگی همسفران قم، کمکراهنمای عزیز همسفر مریم و همچنین نفرات برتر آزمون فاینال تقدیر به عمل آمد.
ضمن تشکر از همه عزیزانی که در برگزاری جلسه همراه ما بودند، با تصاویر همراه میشویم:
در ضمن جلسه هماهنگی شهریور ماه کمکراهنمایان نیز در روز دوشنبه و پیش از کارگاه آموزشی همسفران برگزار گردید.
تایپ: همسفر ندا رهجوی کمکراهنما همسفر مرضیه (لژیون یکم)
عکس: همسفر ندا رهجوی کمک راهنما همسفر مرضیه (لژیون یکم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا، کمکراهنما (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی صادق قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
645