چهاردهمین جلسه از دوره بیستم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰؛ نمایندگی اروند آبادان، با استادی مسافر سهراب نگهبانی مسافر کریم و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «وادی هفتم و تأثیر آن روی من» در روز یکشنبه 27 شهریور ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان سهراب هستم یک مسافرممنونم از نگهبان جلسه که به من اجازه دادند در این جایگاه بنشینم خدمت کنم و آموزش بگیرم. خیلی وقت بود در جایگاه استادی ننشسته بودم، این پشت خیلی فرق کرده قبل از هر چیز من رهایی آقا محمد را تبریک میگویم یکزمانی بود پنج شش ماه طول میکشید چهار ماه طول میکشید تا سه چهار نفر موعد رهاییشان برسد هماهنگ بکنند در طول سه ماه رها بشوند. الآن هفتهای یک نفر داریم هفتهای یکبار داریم میرویم برای رهایی و این نشاندهندهی پیشرفت شعبه هست. مرزبانانی که تلاش میکنند و خود آقای مهندس و این زندهبودن و این حرکت و جنبوجوش است دقیقاً پاداش تمام بچههای خدمتگزار شعبه هست. هرکس یک سلامعلیکی میکند هرکس یک تازهوارد را محکم بغل میکند این نتیجهی همین بچههای خدمتگزار است. در مورد دستور جلسه رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است پیدا کردن راه و دوم آن چیزی که از این راه برداشت میکنیم خوب من خودم میبینم قبل کنگره نمیدانستم از چه راهی باید خلاص بشوم. آقای مهندس در خود سی دی و کتاب این وادی را خیلی قشنگ توضیح میدهد یعنی واژه به واژهی تحت و لفظی را میشکافد و توضیح میدهد اینکه رمز چه هست اینکه راز چه هست، حقیقت چیست؟ واقعیت چیست؟ و اینکه من باید چه چیزی را پیدا بکنم. آن راهی که دارم از آن صحبت میکنم این راه مستقیم که دارم از آن صحبت میکنم چگونه باید در کنگره بشناسمش من حالا این برداشت شخصی خودم است از این وادی روز اولی که میخواستم از مواد راحت بشوم روز اولی که میخواستم از آن دوتا خشاب قرصی که میخورم یک گرم تریاک دو گرم تریاک ده گرم تریاکی را که دارم میکشم و میخواستم کنار بگذارم، نشستم تمام راههایی که میشود از مواد فرار کرد را برای خودم نوشتم.
یا دارو عطاری مصرف کنم یا بروم یک دارو پیدا کنم خارجی و بخورم شب دیگر خماری نکشم، دوست داشتم یکراهی پیدا بکنم با یک وِردی دعایی چیزی این از سر خودم دور بکنم بعضی وقتها هرکدام از رفیقهایم میدیدم، میگفتم که برایم دعا کنید من از این حال و هوا دربیایم صد در صد حالا همش نه ولی یکی دوتا آن هرکس تو خلوت خودش یکجایی چنگ زده برای رها شدن از این اعتیاد توی این وادی میگوید رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی راهی که داریم پیدا میکنیم بعد این راهی که پیدا کردیم چه از آن درمیآید این رمز و راز کشف حقیقت چه هست اصلاً حقیقت خودش چه هست رمز و راز به چه درد من میخورد اگر راه را پیدا کردم چه چیزهایی باید نصیب من بشود چه چیزهایی باید برداشت بکنم چه چیزهایی نباید نگاه بکنم. در این مسیر رمز و راز کشف حقیقت لازم آن این است که من بدانم حقیقت چه اینکه من رهجو هستم و از صبح که بیدار میشوم دنبال یکراهی میگردم که بهتر زندگی کنم بهتر غذا خوردن بهتر بودن سالم بودن اصلاً این حقیقتِ برای من سهراب اینکه ذاتاً جسماً عقلاً از اول عضو منه انسان یک رهجو بودم همیشه به دنبال راه بودم همین الآن اگر قرار باشد من آب بخورم باید از کدام راه برم که سریعتر به آب برسم چطور سریعتر لیوان آبم پر بشود سریعتر تشنگیام رفع بشود پس نگاه به خودم بکنم این رهجو بودنِ برای من سهراب یک حقیقت است یک هدف است یک هدف که من بتوانم راه رو درست پیدا بکنم هرچه که منو از این هدفم دور بکند هر اتفاقی پیش بیاید که نگزارد من به هدف خودم برسم میشود واقعاً حالا پیدا کردن این حقیقتِ یک شاهکلید دارد یک رمز دارد یک قفل کتابی دارد که کلیدش در همین نزدیکی در کنگره است اگر حقیقت برای من درمان اعتیاد است پس رمز و رازش چیست؟ چطور این حقیقت را پیدا کنم و در مسیرش قدم بردارم و درمان بشوم در انتها چیزی برداشت میکنم بهروز اول که نگاه میکنم اصلاً برای درمان نیامده بودم من آمده بودم تا کس دیگری درمان بشود خود هم ببینم اگر میشود شربت تریاکی که میگیرم بهصورت قانونی بشود ظاهراً شیکتر بود.
اینکه قبلاً میرفتیم پیش ساقی تریاک میگرفتیم الآن میآیم اینجا خیلی شیک بالباس سفید معرفی میکنم به من دارو میدهند زیر کولر مینشینم روی صندلیهای تمیز مینشینم خیلی شیک و مجلسی بود این حرکت، برای من کشف حقیقت این است که میخواستم راه درمان را پیدا بکنم و برداشتی که در این حقیقت بود با نگاهی که به اطراف کردم دیدم کسانی که سه یا چهارماهه که میآیند، در حال خدمتاند چایی میریزند، سالن را تمیز میکنند، حالشان خیلی خوب است چشم هارون برق میزند و باانرژی صحبت میکنند، من هیچوقت نمیتوانستم یک آدم سالم رو تصور کنم همیشه فکر میکردم در زندگی یکچیزی کم دارم ولی وقتی آمدم و دیدم که در کنگره مواد مصرف نمیکنند و حالشان خوب است فهمیدم من یکچیزی کم دارم و دیدم آن یافتن راه است اصلاً نمیدانستم که در کنگره دنبال چه چیزی میگردند فقط میدیدم که حالشان خوبِ است. چند روز گذشت. آقای محسن صیاد پیشه خدا خیرش بدهد اولین نفری بود که به من مشاوره داد به من گفت فقط قضاوت نکن، اگر خیلی خوب بود قضاوت نکن، اگر هم خیلی بد بود بازهم قضاوت نکن، فقط بیا و به مشاورهها، در این سه روز که مهمان ما هستی گوش بده. آخرش خودت عقل داری و میتوانی تصمیم بگیری که بمانی یا بروی، آمدم و متوجه شدم که هیچ راهی بهتر از کنگره برای درمان اعتیاد نیست، همیشه این در ذهنم بود که ترک، سریع باید انجام بشود و اگر میخواهم مواد را بگزارم کنار بایستی سروته قضیه تا فردا صبح که بیدار شوم هم بیایید و خمار نباشم. ده سال نشئه بازی کردم و میخواستم یکشبه رها شوم. از این ده سال، نه تا دوازده ماه طول کشید تا مصرفکننده دائمی بشوم و درمان در داخل کنگره به همین زمان نیاز هست.
خوب! خیلی هستند که به درمان میرسند زیرا یکی زیاد سی دی مینویسد یکی زیاد خدمت میکند یکی زیاد ورزش میکند در آخر برای چه حقیقتی و برای چه هدفی، مجموعه فعالیتهایی که دارم چقدر میتواند، به برداشت من کمک بکند، آیا من حرکتی دارم تو شعبه انجام میدهم که بخواهم رهاییام را برداشت در یک دستور جلسه سر ساعت را یاد گرفتم همان باعث شد که سروقت حاضر باشم، کلمه عدالت، کلمهای بود که من بیرون ازاینجا یک تعریف دیگری از آن داشتم و فکر میکردم چون فلانی دارد من هم باید داشته باشم چون فلانی سالم هست من نیز باید سلامت باشم ولی اینجا فهمیدم سهراب اگر قرار است چیزی داشته باشد قبلاً بذرش را کاشته باشم. منه سهراب چیزی که الآن هستم را قبلاً پایش را امضا کردم من قبلاً قرارداد اینکه الآن هستم را نوشته و امضا کردم. هرچه بوده قبلاً بذرش را کاشتهام که الآن اینگونه شدم و باید ببینم که الآن هم برای آینده تا میتوانم این زمین و شخم بزنم باید خودم را صیقل بزنم همانطور که آقای مهندس در سی دی میگوید باید این رنج حاصل از تلاش را بتوانم تجربه بکنم چون این رنج است که میتواند من را صیقل بدهد من سهراب هرچه بیشتر حرارت ببینم هرچه بیشتر چکش بخورم مطمئناً شمشیر بران تری میشوم و میتوانم به فولاد آبدیده و خوبی بشوم و در آخر هم تبریک میگم به بچهها و یک خدا قوت میگم به مرزبانان که این چندروزه اتفاقات خوبی داخل شعبه در حال اتفاق است و دائم در حال پیشرفت هستیم. مرسی از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
- تعداد بازدید از این مطلب :
882